eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سلام برابراهیم
j023.mp3
18.48M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
! 🌷در سنگر مسئولینِ یکی از تیپ ها صدا به صدا نمی رسید. هر کس چیزی می گفت و می خواست طرف صحبتش را متقاعد کند. اما مگر می شد؟ ساز خودش را می زد و میخواست حرفش را به کرسی بنشاند: _باید زودتر از اینجا حمله کنیم! _چه می گویی با کدام نیرو و مهمات؟ _بهتر نیست عقب نشینی کنیم؟ زمین می دهیم زمان می گیریم. _تو هم که حرف های بنی صدر را می زنی. نکند راست راستی باورت شده که او از جنگ سر در می آورد و برای خودش کسی است؟ _پس چه کنیم؟ وایسیم عراقی ها بیایند برایمان نقشه و طرح عملیات بریزند؟ 🌷هیچ كس عقلش به جایی قد نمی داد. خبر رسیده بود که عراقی ها قصد دارند از یک محور حمله کنند و این قضیه جدی است. آن زمان بنی صدر هم رئیس جمهور و هم فرمانده کل قوا بود و از تصدق سر نامبارک او ایرانی ها فقط شکست خورده بودند. حالا که بسیجی ها پا جلو گذاشته بودند و کم کم جنگ داشت به سود ایران ورق می خورد، این خبر آمده بود.... 🌷آخر سر جوانی که تا آن زمان ساکت بود گفت: اگر اجازه بدهید من راه حلی دارم! یک هو همه ساکت شدند و نگاه ها به او دوخته شد. جوان گفت: درست است که ما نیرو و مهمات زیادی نداریم. اما مین های ضد تانک زیادی داریم که از عراقی ها غنیمت گرفته ایم. سر راه تانک هایشان مین کار میگذاریم و پیش روی شان را سد می کنیم تا ان شاءالله نیروی کمکی برسد. به به و چه چه بلند شد و جوان مأمور شد تا با نیروهای تخریبچی کارش را شروع کند. 🌷صفر نیم نگاهی به الاغ ها کرد و گفت: اگر توان بردن ده ها مین را دارای بسم الله. صفر گفت: من نوکر خودت و الاغت هم هستم! دور و بریها خندیدند. اکبر و نیروهایش در نیمه های شب افسار الاغ های حامل مین را گرفتند و راه افتادند. ساعتی بعد آنها عرق ریزان زمین را می کندند و مین کار می گذاشتند. ناگهان یکی از الاغ ها فین فین کرد و آواز گوش خراشش در دشت شبزده پیچید: عر! عر! عر! 🌷....صفر فریاد زد: جان تان را بردارید فرار کنید! حالا، دیگر همه الاغ ها عر عر می کردند و یک ارکستر درست و حسابی راه انداخته بودند. از طرف عراقی ها، باران گلوله و خمپاره باریدن گرفت. وقتی اکبر و دوستانش به خط خودی رسیدند، هنوز صدای عرعر از لابلای انفجارها به گوش می رسید. در سنگر فرماندهان تیپ همه از خوشحالی یکدیگر را می بوسیدند و به اکبر به خاطر درایت و هوشش آفرین می گفتند. 🌷چند روزی بود که خبری از عراقی ها نشده بود. صبح همان روز یکی از عراقی ها به ایران پناهنده شد و گفته بود که وقتی یکی از الاغ ها با ده ها مین به قرارگاه آنها آمده، فرماندهان عراقی ترسیده اند و گفته اند که ایرانی ها حتماً آماده و حاضر به نبردند و آن قدر مهمات زیاد آورده اند که حتی الاغ هایشان را مین گذاری کرده اند! و از حمله صرف نظر کرده اند....!! 📚 کتاب "رفاقت به سبک تانک"
#یا_فاطمه_الزهرا_س حک شده با خط #حیدر روی درهای بهشت اولویت هست اینجا با گدای #فاطمه اشهد انَّ علی…را هر که گوید در اذان می شود وارد به جمع بچه‌های فاطمه
کانال کمیل
#یا_فاطمه_الزهرا_س حک شده با خط #حیدر روی درهای بهشت اولویت هست اینجا با گدای #فاطمه اشهد انَّ عل
منم گدا ،گدای کوی فاطمه  روز و شبم میگذرد، به گفتگوی فاطمه  فتاده دل بپای او، صفای دل صفای او ❤️
4_5886336160447333275.mp3
6.89M
اینو بدون که دشمن ها ، ریشه رو میزنن تنها.. این روضه ها صاحب داره ، امون ز شبهه افکن ها... 🌸🍃مداحی فوق العاده زیبا #کربلایی_جوادمقدم 🌹پیشنهاددانلود 👌 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
...💕 این جمله برای من معنی دیگری دارد... مدام با خودم میگویم، یادت باشد که شهید مدافع حرم،حمید سیاهکالی مرادی سه روز، روزه گرفت تا در عروسی‌اش گناهی اتفاق نیافتد... 😊 میگویم یادت باشد که حمید در ایام راهیان نور وقتی با ماشین بیت‌المال ماموریتش را انجام می‌داد و همسرش را می‌بیند که پیاده راه می‌رود، او را سوار ماشین بیت‌المال نمی‌کند، ماشین را تحویل همکارش می‌دهد و دوان دوان خودش را به همسرش می‌رساند و می‌گوید کار تو شخصی است و نمی‌توانستم سوارت کنم... 😍 یادت باشد که حمید یک بار که می‌خواست کباب درست کند، کلی اسپند دود میکند که بوی کباب نپیچد که نکند کسی دلش بخواهد... 😢 یادت باشد که حمید هر شب نماز شبش متصل به نماز صبحش بود...❤ یادت باشد... شهید حمید سیاهکالی، اسم همسرش را در گوشی، کربلای من ذخیره کرده بود، به خاطر اینکه عشقش کربلا بوده... 😢 😍 ☝حالا تو یادت باشد که چه انسانهایی عشقشان را فدا کردند تا این زمین کمی بهتر بشود... 😔 ... شهدا زیاد دارن😔 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
💠خدایا قرار ده مرا از شهیدان پیش روی حضرت صاحب الزمان(عج) 💐اللهم عجل لولیک الفرج
4_6030726157710656248.mp3
1.62M
@salambarebrahimm راوی:حاج حسین یکتا 🌺جوونا سعی کنید توی جوونی عاشق بشید.. توی جوونی عاشق امام زمان شد اومد جمکران شهادتشو خواست ظهر عاشورا شهادتو بهش دادن... شده یه بار بخاطر امام زمان بری جمکران؟؟ و هیچی ازش نخوای بگی فقط دلم برای تو تنگ شده؟؟ فرمانده ی گردانی به خودم گفت خواب امام زمانو دیدم .آقا بهم گفت لیست گردانو بهم بده آلیست رو بهشون دادم ایشون با خودکار قرمز زیر بعضی اسم ها رو خط کشید حاج حسین؟هر اسمی رو که اون شب توی خواب امام زمان زیرشون خط کشیدن شهید شدن... بچه ها الان امام زمان داره برای ظهور یارگیری میکنن...
ما را به مخالفان دین کاری نیست ما را به نگاه مارقین کاری نیست   باحیله و دام قاسطین کاری نیست با غیر امیرمومنین کاری نیست مامفتخریم امیر و رهبر داریم ما مفتخریم نائب حیدر داریم #9دی
🔰رمز عبور از فتنۀ شدیدتر از دجال چیست؟ 🔸با همۀ پیچیدگی‌های فتنه‌های آخرالزمان، بسیار ساده می‌شود از این فتنه‌ها عبور کرد، چون خدا در امتحانات سخت، امکانات زیاد هم می‌دهد. 🔸معلوم است اگر کسی اهل‌بیت(ع) را دوست داشته باشد، بیشتر می‌تواند مردم را منحرف کند و اگر عالم دینی هم باشد، خیلی بیشتر! 🔸مشخصۀ فتنه‌های آخرالزمان «حمایت دشمنان خارجی» از این فتنه‌ها است. 🔸رمز عبور از فتنۀ شدیدتر از دجال در کلام امام رضا(ع): ببینید چه کسانی با دشمن، دوستی می‌کنند؟ 🔸اگر نمی‌توانی دوستان اهل‌بیت(ع) را بشناسی، لااقل دشمنان اهل‌بیت(ع) را که می‌توانی بشناسی! داعش، آمریکا و... 🔸وقتی داعشی‌ها کشته می‌شدند، برخی می‌گفتند: چرا هواپیمای روسیه از اینجا بلند شد و داعش را زد؟! 💠علیرضا پناهیان- ۹۵.۷.۲۲ 🔻سالگرد حماسۀ ۹دی و عبور از فتنۀ ۸۸ گرامی‌باد.
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷 حاضرم در راه دین از من  جدا گردد سرم من بمیرم باک نیست اما بماند رهبرم  🌷🇮🇷🌷 🇮🇷🌷 🇮🇷🌷
#فرمانده_مان بود فرمانده رزمایش های آموزشی بسیار سخت گیر بود و تا جان داشتیم آموزشمان می داد تا حدی که گاهی #صدایمان در می آمد آموزش هایی #سخت هر نیرویی که می آمد بعد از ده روز هر طور که بود خودش را نجات می داد و فرار می کرد اما آنهایی که تا آخر های دوره ماندند، باگریه، ماجرای عجیبی تعریف می کردند : #بابا_این_دیگه_کیه!؟ | آخر های دوره که بود یک شب همه را جمع می کرد! آرام می گفت : حالا که به لطف خدا تونستین تو این 45 روز سخت ترین آموزش ها رو طی کنید که در عملیات به مشکل بر نخورین، از شما #یه_چیز️ می خوام، یعنی یه دستور می دم! چشماتونو ببندین ...هیچ کس حق نداره از جاش تکون بخوره، خودتون که منو می شناسین پا از پا تکون بدین، #خودتون می دونید همه وحشت می کردند یا حضرت عباس‼️ دیگه چی کار می خواد بکنه؟ یعنی دیگه چی کار مونده؟ شاید می خواست نارنجک بندازه وسط جمع بابا اینکه نفس ما رو برید، دل توی دل کسی نبود همه آماده باش بودند تا دور و بر پناه بگیرند همه منتظر #فریاد میثم بودیم که مثلا بگه : ناااارنجک ... بخیزیییید ... ولی ازین خبرا نشد با تعجب دیدم میثم نیست‼️ شک کردیم ... دیدم نفرات جلوی ستون دارند گریه می کنند صدای گریه شون بلند بود و شونه هاشون تکان می خورد‼️ یکدفعه دیدم چیزی اومد روی پام❗️ جا خوردم یا خدا‼️ این چی بود.کی بود⁉️ پام رو نگاه کردم خودش بود، میثم‼️ همون میثم که اسمش همه پادگان رو می لرزوند حالا اون کاری که می کرد، شونه های #بچه_ها از گریه می لرزید پای همه رو می بوسید و خاک پوتین های بچه ها رو به صورتش می مالید😔 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃