در گیر
جنگ داخلی ام !
کاش ...
سازمان مللِ دلم ...
قطعنامه ایی صادر کند ...
و هر چه ناپاکی ست را ...
پلمپ...
#جنگ_داخلی #جنگ_با_نفس ...
نگهبان دل هایمان باشیم ...
#قهرمان_لرستان
#سیلی_سرباز_بر_صورت_فرمانده!
🌷در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره. فرمانده گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری.
🌷یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه. بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند.
🌷سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند؛ گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم. بعد هم با گریه بیرون رفت.
🌷بعدها شنیدم آن سرباز، راننده و محافظ شهید بروجردی شده. یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت....
🌹 قهرمان لرستان، سردار سرلشکر پاسدار محمّد بروجردى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
4_5992528780164333924.mp3
1.64M
راوی:استاد پناهیان
🌺خدایا دیگه شهید نمیخوای؟؟
خدایا دیگه درهای شهادت رو بستی دیگه؟؟
خدایا اون موقع ها به هرکی راه میفتاد یه شب ره صدساله میرفت..
اون موقع ها به هرکی یه ذره لیاقت میدادی راه مینداختیش..و هرکی هم راه مینداختی به سرعت میکشوندی سمت خودت..
خدایا دیگه شهید نمیخوای؟؟
خدایا به ما هم لیاقت بده..
ببخشید خدایا چیشد؟درو بستی دیگه؟؟
ببخشید خدا اون زمان سرباز برای جبهه نیاز داشتی در رو باز کرده بودی؟
حالا آدم نمیخوای
خدایا مارو هم مثل شهدا ببر که یه شبه ره صد ساله رو بریم
خدایا دیگه آدم نمیخوای؟
خدایا اون درو به روی ما هم باز کن...
امام روزهای آخر عمرشون فرمودتد خدایا جنگ تموم شده اما در باغ شهادت رو کامل نبند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کار_خیر_یواشکی😊
🌹 میشه منم داماد کنی؟
🎤 حاج آقا قرائتی
#مصطفى_و_سرهنگ_زمان_شاه
🌷سرهنگ زمان شاه بود. اهل نماز و دعا نبود....
🌷مصطفی را كه می ديد؛ سلام نظامی می داد. هر دو فرمانده بودند. مصطفی كه دعا می خواند، می آمد يك گوشه می نشست. روضه خواندنش را دوست داشت.
🌷چراغ ها كه خاموش می شد، كسی كسی را نمى ديد. قنوت گرفته بود. سرش را انداخته بود پايين، گريه می كرد. يادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گريه می كرد. می گفت: «همه ی اين ها را از مصطفی دارم.»
🌹خاطره اى به ياد شهید مصطفی ردانی پور
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹شهید محمدرضا کارور 🌹
بوی ماه اسفند که میآید یاد بچههای بدر و خیبر دل را به سمت طلائیه و جزیره مجنون میکشاند. از بین شهدای عملیات خیبر یک نام کمتر در دفتر خاطرات دیده می شود و آنهم #شهید «محمدرضا کارور»است. همانکه به ✨مالک خیبر✨ شهرت دارد. فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 27 محمدرسولالله، فرزند حاج «ابوالقاسم» نجار. #برادرِشهید
حسن کارور که همافر نیروی هوایی بود و در درگیری همافران با گارد شاهنشاهی در سال 1357 حضوری درخشان داشت و قبل از شروع جنگ تحمیلی در غرب نیز حضور داشت ولی به طور مشکوکی ناگهان پس از مراجعت مریض شد و چند نفر از همافرها با هم جان باختند که به قول شهید بهشتی مرگشان مشکوک بود.
برادرش #شهید مرتضی کارور هم بعد از شهادت محمدرضا در سن 14 سالگی بیتاب استاد و برادر، بیقرار شد و به جبهه رفت و در عملیات کربلای 5 در سال 1365 سومین شهید خانواده شد.
زندگی نامه #شهید محمد رضا کارور 🌹
شهید محمدرضا کارور در اسفندماه ۱۳۳۶ش یکی از توابع فیروزکوه متولد شد.
از آنجا که روستای زادگاهش فاقد امکانات تحصیلی و آموزشی بود، بهاتفاق خانواده به شهر ورامین عزیمت کرد. او ایام خود را با کار و تحصیل سپری میکرد، اما از اوضاع اجتماعی پیرامون خود نیز غافل نبود. پس از مدتی محمدرضا بهتنهایی به شهر ری هجرت کرد. در آنجا روزها کار میکرد و شبها در پی دستیابی به اعلامیههای روشنگر حضرت امام خمینی (ره) و تکثیر و پخش آنها تا صبح بیدار میماند. هنگامی که به سن سربازی رسید، عهد بست که به هیچ قیمتی حتی برای یک ساعت به رژیم طاغوت خدمت نکند. بههمین دلیل مجبور به فرار از خانه و کاشانه شد. جرم او علاوه بر فرار از خدمت سربازی، مبارزات سیاسی هم بود. محمدرضا در اغلب صحنههای سرنوشتسازی که سال ۱۳۵۷ش در تهران رخ میداد، حضوری فعال داشت.
🔹🌸🔹 ️با پیروزی انقلاب دوره مبارزه جدیدی شروع شد. اغلب ایام هفته را روزه میگرفت و نماز شب میخواند. همه دارایی خود را صرف امور خیریه، خرید کتاب و احداث کتابخانه در مسجد حجتابنالحسن شهرری کرد.
با عضویت در بسيج و بعد هم سپاه پاسداران، مشغول فراگیری فنون نظامی شد.
با حمله هوایی و غائله کردستان او همراه 17 اتوبوس نیرو به سرپل ذهاب رفت در حالی که هیچ کس تصوری از جبهه نداشت و فقط خبر تسخیر روستاهای مرزی توسط عراق و حمام خون را توسط دو نفر از بچهها شنیده بودند و رفتند تا با#شهید اصغر وصالی دست دهند.
شجاعت کم نظیر ، ابتکار عمل و جسارتی که از خود نشان میداد باعث موفقیت های متعدد شده و حتی با نفوذهای گاه و بیگاه به مقر عراقیان موجب تحقیر و تمسخر آنان و افزایش روحیه ی رزمندگان میشد.
در جبهه مسئولیتهای متعددی را عهدهدار شد. از جمله: فرماندهی گردان مقداد، مسئولیت طرح و برنامه تیپ ۲۷ حضرت محمد رسولالله (ص).
🔹ععزیمت به لبنان بههمراه #شهید همت و حاج احمد متوسلیان و فرماندهی گردان مالک نیز از دیگر فعالیتهای او بود.
سرانجام، محمدرضا کارور پس از رشادتها و حماسهآفرینیهای بسیار در تاریخ چهارم اسفندماه سال ۱۳۶۲ هجری شمسی در سن بیست و شش سالگی، طی عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکر پاکش هنوز میهمان جزیره مجنون است.
ترسناک ترین آیه ای که خوندم
خدا خطاب به گناهکاران میگه :
لاتُکَلِمونِ
- با مَن حرف نزنید...😔
حاج قاسم سلیمانی خطاب به رزمندگان:
🔹بچه ها اگر کسی شوق شهادت دارد
آن رافعلا طلب نکند اینجا(سوریه)جای
شهادت نیست!
🔹شهـادت را درجنگ با اسرائیل
ازخدا بخواهید.
4_6046174738462540984.mp3
3.12M
🌷روایتگری بسیار زیبا🌷
کرامت شهدا
راوی: حجتالاسلام والمسلمین سید حسین مومنی
أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ
وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبْقَةُ الْجَنَّةُ
وَ الْغَايَةُ النَّار ...
#آگاه_باشید!
امروز روز تمرین و آمادگی !
و فردا روز #مسابقه است !
پاداش برندگان ، بهشت ...
و کیفر عقب ماندگان آتش است ...
نهج البلاغه خطبه 28
#آماده_شویم
#آخرت_در_پیش_است
#عقب_نمانیم ...
فکر به حسرت های آخرت ...
می کُشد آدم را ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعاتی پیش/ لحظات جانسوز وداع دختر شهید مدافع حرم سعید انصاری با پیکر پدرش بعد از سه سال
#صلابت_زینبی اش چه زیباست...
این لحظات چند ؟
پرواز کردن ، ربطی به بال ندارد ...
دل می خواهد ...
دلی به وسعت آسمان ...
دل را باید آسمانی کرد ...
خوشا آنانی که بالی نداشتند ولی ...
راه آسمان را یافتند ...
تو آموزشی تیراندازیش محشر بود
هیچ کس نمیتوانست وسط سیبل بزنه ولی محمدحسین میزد تو خال...
تو عمرم جوانی به پاکی و نجابتش ندیده بودم...
به جای بچه ها نگهبانی میداد
اگر کسی سیر نمیشد سهم غذاش رو میداد....
روحش شاد و یادش گرامی
#شهید_مدافع_حرم
#محمد_حسین_مومنی
برشی از وصیت نامه
یک لحظه از فرهنگ جهاد و شهادت و امر به معروف و نهی از منکر غافل نباشید که اگر خون شهدای کربلا و پیام زینب س نبود امروز اسلام و قرآن در عالم پیشرفت نمیکرد...
#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات🌹
▪️خیلی حال میده یه بچه خوشگل دنیا بیاری!
▪️خیلی حال میده تو کوچیکی همه جا از ادبش و تو بزرگی از اخلاق و صفا و صمیمیت و معرفتش حرف بزنند.
▪️خیلی حال میده به سنین جوانی که رسید وقتی نگاش کنی دلت بره!
خوشگل،خوشتیپ،شیک...
▪️خیلی حال میده وقتی موضوع دفاع از حرم و انسانیت میاد وسط دیگه بی خیال همه چیز بشه و بگه می خوام برم و تو بگی خدا به همراهت مادر!
▫️ولی از همه اینا باحال تر می دونی چیه؟
اینه که وقتی بعد چندین سال چشم انتظاری استخونای پسر خوشتیپتو بیارن
کفن رو بگیری سمت آسمون و آروم بگی:
اللهم تقبل منا هذا القلیل
#تمام_حس_من....!!
🌷عملیات فتح المبین یکی از بزرگترین عملیات هایی است که رزمندگان اسلام انجام دادند، در این عملیات اسرای زیادی نیز گرفته شد، یادم می آید وقتی به ارتفاع مورد نظر رسیدیم، میدان مینی روبرویمان سبز شد، ما فرصت را غنیمت شمردیم و رفتیم داخل سنگر روبازی که آنجا بود تا کمی استراحت کنیم.
🌷وارد سنگر که شدیم چند مجروح را دیدیم، ابتدا خیال کردیم، عراقی هستند ولی زود متوجه شدیم خودی اند، آنها جزو آن دسته از نیروهایی بودند که قبل از ما روی تپه عملیات انجام دادند ولی موفق نشده بودند.
🌷نور آفتاب شدید بود و لب هایشان از تشنگی ترک خورده بود، من رفتم جلوی آفتاب ایستادم تا لااقل سر آنها زیر سایه قرار بگیرد، یکی از بچه ها را فرستادیم دنبال ماشین تا زودتر آنها را به عقب انتقال دهند، به شکر خدا ماشین زود فراهم شد.
🌷بعد از اینکه از میدان مین گذشتیم، اثری از عراقی ها نبود، انگار قبل از ما فرار را برقرار ترجیح داده بودند، وسط میدان مین یکی از مجروحین را دیدیم، شرایط خوبی نداشت، ما هم چون در حین عملیات بودیم، متوقف نشدیم و او را با همان شرایط، ترک کردیم، سنگرهای عراقی را یکی پس از دیگری با نارنجک پاکسازی کردیم.
🌷از یکی از سنگرها سرباز عراقی را دیدیم که در حال خواندن قرآن بود، تا ما را دید، زد زیر گریه، از ما میخواست او را نکشیم، ما هم با وجود اینکه در شرایطی نبودیم اسیر بگیریم ولی او را به عقب انتقال دادیم.
🌷دشمن آن شب نیروی زیادی وارد منطقه کرد ولی باران الهی مانع از پاتک آنها شد، گرمای سوزان روز و باران شب هیچ با هم جور در نمیآمد، حسی به من می گفت: «یدالله فوق ایدیهم»
راوی: رزمنده دلاور مرتضی جعفریان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
4_582493935813787884.mp3
2.71M
راوی،علمدار روایتگری حاج آقا ضابط
🌺امام فرمودند شهدا ذخائر عالم بقا اند...
کاش ما میدونستیم امام اون موقع ها چی میگفت..
بیخود نبود که آیت الله مدنی و آیت الله دستغیب اون دوتا فقیه،عالم،استاد اخلاق، پاشدن اومدن پیش امام رضا گفتن یا امام رضا این همه جوونا دارن میرن جبهه مارو که پیرمردیم راه نمیدن... یاامام رضا گناه ما چیه؟ماکه سالها درس دین خودیم گناه ما چیه که مارو راه نمیدن یاامام رضا ماهم شهادت میخوایم...
میخوایم تکه تکه بشیم خدارو دیدار کنیم..
امام رضا هم دعای این دوتا پیرمرد رو مستجاب کرد شدن شهید محراب..
به به چه شهادتی...