یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و.... را همیشه با آن انجام مى داد. مرتب از طرف بعضی از خلبانها مورد نکوهش قرار میگرفت. میگفتن: علی شأن یک خلبان را رعایت نمیكند.
ولی او کاری با این کارها نداشت، تا کار بود و پرواز و گردان، ماشین و راننده در اختیارش بود. برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمیكرد. میگفت: برمیگردم با همون موتورم میرم، نمیخوام با پول بیتالمال حتی یک ترمز برای من زده بشه.
#شهید_علی_اقبالی_مقدم🕊🌹
_ربَّنا؟!
+جانم!
_اجعَلنی مقیمَ الصَّلوهِ ...
+نگران نباش بنده من!
حواسم بهت هست، با نماز یاریت میکنم و موقع گناه بهت اخطار میدم...
_ربَّنا!
+جانم!!
_و تَقَبَّل دُعاء...
+مگه میشه ازم بخوای و بهت ندم؟!
شاید دیر بشه ولی مطمئن باش که به صلاحت کار میکنم؛
آخه فقط منم که دوستت دارم ...
ابراهیم/۴۰
#قرآن_بخوانیم 🍃
وقتی قرار شد برويم؛ محمد گفت : اول نمازمان را بخوانيم..
ما كه #نماز خوانديم و برگشتيم ، محمد هنوز در گوشه حياط سپاہ مشغول نماز بود .
او نماز را هميشه خوب می خواند . اغلب ، در جمع ها ، او را به دليل تقوايش ، پيش نماز می كردند .
با اينهه، اين بار نمازش حال ديگری داشت
بعد از آنكه تمام شد يكی از برادرهـا به شوخی گفت: نماز جعفر طيار می خواندی؟!
او با خوشحالی پاسخ داد:
به جنگ آمريكا می رويم. شايد هم نماز آخرمان باشد
#شهید_محمد_منتظرالقائم🕊🌹
خدایا
دست ما که به آسمون نمیرسه، ولی تو دستت به هر جایی که ما باشیم میرسه، پس قربونت دستمون رو ول نکن...
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش.
گفت: "برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم. این طوری کمتر درد میکشید."
حاجی هم ناله ای کرد و گفت: "نه! بی هوشم نکن! دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند."
#حاج_احمد_متوسلیان❤️🌸
توی این راه فحش می خوری؟!
به قول استاد رائفی پور بگو : ذخیره ی آخرتم...
هر وقت فحش نخوردی از دشمن، به مسیرت شک کن...!!
@sajedifr امیرحسین ساجدی4_5848200471516286150.mp3
زمان:
حجم:
17.92M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️