eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23.2هزار دنبال‌کننده
881 عکس
1.5هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : _ میدونم ... شاید فکر کنی فقط حرف می‌زنم اما واقعاً دارم میگم مریم برای من همیشه اولویت اول زندگیمه ، هر کاری از دستم بر بیاد براش می‌کنم برای اولین بار دست گذاشت روی شونمو با محبتی که تا به حال از سمتش حس نکرده بودم زیر لب گفت : خیلی مردی از تعجب ابروهام رفت بالا که خندید و ادامه داد البته منهای قضایای قبل از ازدواجتون که دارم سعی می‌کنم فراموشش کنم به شرطی که همه چی رو تنهایی به دوش نکشی و یه مِیدونی هم به من بدی دیگه باید منو شناخته باشی اهل تعارف و اینجور چیزام نیستم منتی هم نیست اینطوری کمک می‌کنی وجدانم بابت مریم و امیرعلی راحت‌تر باشه _ نزن این حرفو وحید جان ... مطمئن باش وجود هر دوشون برای من بزرگترین موهبته ، خیالتم راحت باشه اگر دوباره خواستیم بریم حتما بهت میگم ؛ البته اگر این خواهر شما از بچه‌هاش دل بکنه خندید و گفت : باهاش صحبت می‌کنم ... بریم تو که الان فکر می‌کنن دوباره بحثمون شده با ورودمون دیدم امیر مهدی بغل سامان گریه می‌کنه و تا منو دید دستاشو گرفت به سمتمو همینکه به سمتش رفتم خوشو انداخت تو بغلم بابا قربونت بره پسرم _ وحید : مگه گریه کردنم بلدن اینا ؟ چی شده سامان ؟ _ احتمالاً دنبال مامانش گریه می‌کنه اون دوتا رو برده شیر بده اینم سرش کلاه رفته بلند زد زیر خنده ، فریده خانم با ی شیشه شیر از آشپزخانه اومد بیرون و بعد از احوالپرسی شیشه رو داد دستم _ خاله شکوه بهشون تخم مرغ دادن ، دیگه احتمالا بخوابن _ دستت درد نکنه خاله ، ان شاءلله بتونیم زحمات همگی تونو جبران کنیم همزمان نشستم روی مبل و تو بغلم بهش شیر دادم و آروم خوابش برد _ بچه‌ها کجان سبحان جان _ دیشب تا ساعت ۲ بیدار بودند هنوز خوابن 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401