#شهیدروزتاسوعا
یکی از همرزمانش از شب عملیات می گوید: شب عملیات بود. قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن می گذشتند. حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت : دعا کن فردا اولین شهید روز #تاسوعا باشم ...
روز تاسوعا به خانه برمی گردم
مادر شهید حسین جمالی :
ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذر می پزیم و بانی آن حسین بود .
آن روز تمام وسایلهای نذر را خرید. سپس لباسهایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت. از زیر قرآن ردش کردم و آب که مایع روشنایی بود را پشت سرش ریختم . با یک چشم پر از غم و عمیق نگاهم کرد و رفت. سوم #محرم زنگ زد گفت مادر چه خبر از حسینیه..
گفتم: مادر کی میای ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم .
روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله، در آشپز خانه حسینه نذر را بار گذاشتیم. در حین پختن نذری بودیم. هر که می آمد می پرسید حسین کجاست؟ و در جواب می گفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه...
بعد از مراسم دیدم حسن برادرش آشفته است و گریه می کند. گفتم: مادر اتفاقی افتاده؟ چرا آشفته ای؟
گفت: یک دوست خوبی داشتم شهید شده. آرام و قرار نداشت...
#شهیدحسینجمالی
🆔 @salambarebraHem
از خداوند میخواهم زمانی که
امام زمان ظهور کرد دوباره ما
را زنده کند و از خاک بلند کند
تا در رکاب امام زمان (عج) دوباره
بجنگیم و به شهادت برسیم.
#شهیدحسینجمالی🌱
فارس، فسا
🆔 @salambarebraHem