@بسم الله الرحمن الرحیم.@
(روایت ماندگار کربلای خان طومان٩۵ه ش)
(قسمت یکم)
#پایان سال ٩۴ه ش بود که خودمان رابرای ماموریت مجدد دفاع از حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام درسوریه آماده می کردیم.
اقداماتی چون، سازماندهی، تمرینات نسبی، مقدمات کارهابرای تایید صلاحیت ها، بهداشت ودرمان، مهارت ها، و....... انجام گرفته بود.
برابر اعلام تقویمی باید روز ١٨فروردین عازم تهران و سپس دمشق میشدیم.
#سال تحویل ٩۵ه ش رامشغول صله رحم ها وحلالیت ها بین فامیلان، اشنایان، دوستان و... شدیم.
گوشمان به تماس های تلفنی بود تا با شنیدن هل من ناصر درکمترین زمان
لبیک گوی باشیم.
#روز سیزدهم فروردین بود که صدای تلفن همراهم برپرده های گوشم نواخت.
یقین داشتم که از جایی هست که تعیین کننده زمان حرکت برای ماموریت میباشد.
جواب دادم، شناختمش، ولی خودش رامعرفی کرد وپس از احوال پرسی جویای آمادگیمان شد.
گفتم، آماده ایم ومنتظر دستور.
گفت که زمان حرکتتان چندروزی زودتر شده ان شاء الله برای صبح چهاردهم فروردین درتهران باشید.
#لبیک گفتم وبسرعت مقدمات وبرنامه ریزی فراخوانی، سازماتدهی مجدد، ترابری و انتقال، و...... انجام گرفت.
غروب روز سیزدهم فروردین، به اعضای کاروان زینبی اطلاع رسانی شدکه تا ساعت ٢۴خودشان رابه پادگان لشگر برسانند.
خیلی از مردان جهادی لشگر، بی صبرانه ازابتدای شب به پادگان آمده ولحظه به لحظه بر آمار کاروان اعزامی افزوده میشد.
پیش بینی ریزش ها وجایگزین افراد راکرده بودیم.
غوغایی درصف مجاهدین فی سبیل الله برپابود.
(زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
آنکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد.)
#شادی، شعف، روحیه، انگیزه، نورانیت، شجاعت، ارادت، مردانگی، ایثار، و...... درمردان منتخب ومنتظران دیگر لبریز بود.
#ساعت ۴ صیح آهنگ حرکت بصدا درامد
اتوبوسها بامسافرین عاشورایش باسلام وصلوات، دودکردن اسفن ها واب پاشی، عبور اززیرقران، قربانی کردن، ازپادگان خارج شد ودرساعت ٨صبح روز چهاردهم درموقعیت موردنظر مستقرشدند.
چه حکمتهایی بودکه افراد کاروان تعدادی درآخرین لحظات خط خورده ویا اسمشان نوشته میشد.
پس از جلسه توجیهی، گرفتن پلاک های نوکری وسربازی حضرت زینب کبری س)، واستراحتی کوتاه عازم فرودگاه شده وباگذشتن ازگیت های بازرسی وسالنهای انتظار درساعت ٢۴سواربرهواپیما شده وبا تیکاف هواپیماگام بعدی سفرعاشقان شروع شد.
عده ای ذکر ميگفتن.
عده ای درتفکر بودن.
عده ای شوخ طبعی ومزاح داشتن.
ماهم دغدغه ماموریت ازصفرتا صد راداشتیم.
خلبان وکمکها، عناصرپرواز مات ومبهوت ونظاره گرشادی وشعف رزمندگان بدون مرز بودند.
بنظرم در اذهانشان سیوالاتی بودکه برایشان پاسخ سختی پیدا می کردند.
#این کاروان بسوی مرگ و شهادت میروند
این شادی وشعف چه معنایی دارد؟؟؟؟
کاملا ذهن آنان را میخواندم دردرون دلم اشعار دوبیتی یکی از شعرا رازمزمه میکردم.
عاشقی را جگری می باید
احتمال خطری می باید
نتوان رفت دراین ره باپای.
عشق را بال وپری می باید.
ادامه دارد.
(انصار الولایه)
https://eitaa.com/salamiraniaziz
مارو به دوستان خودتون معرفی کنید👆 🌺💐
@بسم رب الشهدا و الصدیقین@
#ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون.
#یادوخاطره شهدای مدافع امنیت لشگر عملیاتی ٢۵کربلا درمرزهای غرب وشمالغرب در سالهای:
٩٢، ٩۴،٩۶،٩٧،١۴٠١گرامیباد.
#رزمندگان سپاه کربلا، درقالب تیپ پیاده امامت ، دوسال برای امنیت مرزهای غرب کشور درمناطق عملیاتی ثلاث باباجانی، سرپل ذهاب، ازگله و.... حماسه هاافریده ودراین ماموریت برادرپاسدار رضاقربانی میانرودی درحین اجرای ماموریت بشهادت رسید واسمانی شد.
#لشگر عملیاتی ٢۵کربلا درسال ٩۴ه ش درمناطق مرزی پیرانشهر حماسه هاافرید ودراین ماموریت برادرپاسدارروح الله سلطانی بشهادت رسید و اسمانی شد.
#لشگرظفرمند ٢۵کربلا درسالهای، ٩٧،و٩۶ه ش درمرزهای شمالغرب و درمنطقه کوههای شهیدان حماسه ها افریده ودراین مناطق برادر پاسدارمیثم علیجانی وسربازعارف نوریان بشهادت رسیدند واسمانی شدند.
#لشگر عملیاتی ٢۵کربلا درسال ١۴٠١ه ش درمرزهای شمالغرب ودرمنطقه عملیاتی سردشت حماسه هاافریده ودراین منطقه برادرپاسداروجیهه الله اذرنگ به شهادت رسید و آسمانی شد.
#یاد وخاطره همه شهدای مدافع امنیت وحافظان مرزهای جغرافیای سیاسی ایران اسلامی،
بویژه
#بیست وسوم خرداد سالروز شهادت برادر پاسدار روح الله سلطانی درمنطقه مرزی (گرده سور) پیرانشهر یاد وجاویدباد.
#شادی ارواح طیب شهیدان بویژه شهیدان مدافع امنیت پایدار ایران اسلامی صلوات و فاتحه.
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
(انصار الولایه)
«سلام ایرانی»
ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇
https://eitaa.com/salamiraniaziz
┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈