#سلام_امام_زمانم♥
سلام بر تو ای مولایی که
با آمدنت حجّت را بر اهل
زمین و آسمان تمام میکنی
سلام بر تو و بر روزی که
با آمدنت، زمین و آسمان
غرق نور میشوند.
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
#یا_اباصالح_المهدی
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
▪️سلام برحسین
▪️سلام براولاد حسین
▪️سلام براصحاب حسین
▪️سلام برشهدای درراه حسین
تا جان داریم خط و راه وهدف حسین درکربلارا ادامه میدهیم.
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🔸خواندن نماز اول وقت، لذتی چند برابر نسبت به خواندن نماز در اوقات دیگر روز دارد.
اگر شما برای نمازتان ارزش قائل شوید و در همان لحظات اول آن را به جای آورید، در اجابت کردن خداوند و یاد کردن او سریع تر پیش رفته اید و به این شکل خداوند نیز به صورت سریع تری به شما پاسخ می دهد.
#نمازاول وقت
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🗣 حجت الاسلام عالی
سید محمد باقر شفتی فقیر محض بود!
یه مرتبه گوشت خرید، شب بیاد بار بزاره
بعد از مدتها یه دلی از عزا دربیاره...!
تو راه که داشت میومد، دید یه سگی کنار کوچه انقد لاغر هستش که اصلا انگار استخوناش از زیر پوست پیداست
این توله هاش هم چسبیدن به سینه های مادرش! شیر نداره بده بی رمق افتاده...!
ایشون این گوشتی که دستش بود صاف انداخت جلوی این سگ!
یعنی واینساد که فکر بکنه و محاسبه بکنه، معامله بکنه باخدا! یعنی بگه من این رو میدم در عوض تو اونو بمن بده!
از اون به بعد زندگی سید شفتی زیر و رو شد. این مجتهد مسلم حکومت داشت تو اصفهان. ثروتش به قدری بود که یک روز رو وقتی اعلام میکرد فقرا وقتی میومدن در خونش چنگه چنگه پول میداد بهشون...!!نمی شمرد..!!
ثروت عجیبی خدا بهش داد..
مردم فوق العاده دوسش داشتن..
حکومت قاجار بدون اجازه ایشون تو منطقه اصفهان نمی تونست کاری بکنه انقدر محبوب بود...!
این همون آدم فقیر یه لا قبایی بود تو نجف که هیچی نداشت!
❌ یه کار یه عمل صالح تو یه لحظه..اینجوری زیر و رو میکنه.
#تلنگر
#حکایت
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
#اسعدالله_ایامکم
#تبریک_امام_زمانم
نهم ربیع الاول روز تجلی حاکمیت مستضعفان بر جهان، و روز نوید دهندهی شکست نمرودیان و روز شادی شیعیان در آغاز امامت امام زمان (عج) مبارک باد🎉🎊
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آغاز_امامت_امام_مهدی_عج_مبارک
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
اگر سری به گلزار شهدا زدی مطمئن باش شهدا آنقدر مرام و معرفت و جوانمردی در رگبرگهاشون جاریست که تو رو دست خالی رد نکنند.
ــــــــ🌱ــــــــ
#دفاع_مقدس
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
'🕊…
◗داشتن این حجاب و حفظ کردنش،
لیاقت میخواد🌱
#حجاب
#کلامشهید
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
#من_زنده_ام
قسمت۸۹
خوب که دقت کردمآرم سپاه پاسداران را روی لباسشان دیدماما انگار یادشان رفته بود کج کلاه قرمز نیروهای بعثی را از سرشان بردارند.از راننده پرسیدم:چی شده؟
گفت:اسیر شدیم.
_اسیر کی
_اسیر عراقی ها
_اینجا مگه آبادان نیست؟تو ما رو دادی دست عراقی ها؟
_الله اکبر،خواهر همه مون اسیر شدیم.
سرباز های عراقی سریع خودشان را به ماشین ما رساندند. من که کنار پنجره بی حرکت نشسته بودم،شیشه ماشین را بالا کشیده ،سریع قفل در ماشین را زدم آنا آنها شیشیه ماشین را با قنداق تفنگ شکستند.از ترس خودم را روی خواهر بهرامی انداختم.تعدادی از سرباز ها ی عراقی شیشه ی پنجره ی سمت خواهر بهرامی را هم شکستند.راننده فرمان ماشین را رها کرد و پیاده شد.سرنشین هم نفر بعدی بود که پیاده شد،اما من و خواهر بهرامی مقاومت میکردیم و نمیخواستیم پیاده شویم.رادیوی کوچکی که در دستم بود،از دستم پرتاب شد.هنوز نمیدانستم چه اتفاقی افتاده،با ضربه ی تفنگ سرباز عراقی کهردر ماشین را باز کرد،به خودم آمدم که میگفت:گومی،گومی یا لّا بسرعت!(بلند شو،زود باش بلند شو)
وقتی پیاده شدیم مثل مور و ملخ از کمین گاه های خود در آمدند و دور ماشین جمع شدند و آن راننده و سرنشین را مثل کیسه شن به پایین جاده پرتاب کردند.
دو دختر هفده و بیست و یک ساله؛یکی خواهر بهرامی با روپوش سرما ای و مقنعه ی طوسی روشن و کفش های سفید پرستاری و من با روپوش خاکی رنگ و مقنعه قهوه ای و پوتین در مقابلشان ایستاده بودیم و آنها دور ما حلقه زده بودند.یک نفر لباس شخصی که ..
ادامه دارد..
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوند و حیران ...🤍
#یا_اباصالح_المهدی
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸