eitaa logo
هیئت سالار زینب سلام الله علیها
506 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3هزار ویدیو
49 فایل
✔ تحت نظر حوزه علمیه سفیران هدایت تالش ✔تاسیس:۱۳۹۹ ✔فعالیت:فرهنگی و اجتماعی 🔸️جلسات هفتگی 🔸️مراسمات مذهبی و مناسبتی 🔸️دوره های معرفتی نوجوانان 🔸️مبارزه با آسیب های اجتماعی ✅ ادمین: @sarbazeagha1 @Aftab31 @Banou1 @FarimahMirzaii @Ahadikhadijeh
مشاهده در ایتا
دانلود
💢شهادت دومین بسیجی حادثه تروریستی در ممسنی ناحیه مقاومت بسیج سپاه ممسنی: 🔹دومین بسیجی که در درگیری اخیر در حادثه تروریستی کور مورد هدف قرار گرفته بود در بیمارستان شیراز به شهادت رسید. 🔹پویا خوشنام یکی از ۴ بسیجی ممسنی است که در شامگاه ۲۵ شهریور توسط دو راکب موتور سوار در میدان معلم شهر نورآباد مورد هدف قرار گرفته بود. سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
💠 موارد وجوب سجده سهو: ۱. حرف زدن اشتباهی (غیر عمدی) هنگام نماز 2. در نماز چهار ركعتی و پس از سجده دوم بین اینکه چهار ركعت خوانده یا پنج رکعت شک کند. 3. فراموش کردن تشهد ( بنا بر احتیاط واجب باید پس از سلام نماز، تشهد فراموش شده را قضا نماید و آن گاه سجده سهو را انجام دهد ) در دو مورد هم احتياط واجب آن است كه دو سجده‏ سهو به جا آورد: 4. فراموش کردن يك سجده ( باید پس از سلام نماز، سجده فراموش شده را قضا نماید و آن گاه سجده سهو را انجام دهد ) ۵. در جايى كه نبايد سلام نماز را بگويد، سهواً سلام دهد. 📚 سایت آیت الله خامنه ای/کانال فقه و احکام سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امام رضا عليه السلام: عبادت به فراوانى روزه و نماز نيست بلكه عبادت به بسيار انديشيدن در كار خداوند است. لَيسَتِ العِبادَةُ كَثرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلاةِ، وَ إنَّما العِبادَةُ كَثرَةُ التَّفَكُّرِ في أمرِ اللّهِ "تحف العقول، صفحه۴۴۲" سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
{گاهاً هوای روز هایی را می کنم که تصوّرش هم در دلم زلزله ها بر پا می کند... 🥀 روز های "ظهور" وَ بودنمان در زیر سایه پرچمی که رویش نوشته باشد: «««یٰا لَثٰاراتَ اْلحُسَیْنْ»»» سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
سر نماز اول وقت حاضر شو؛ شاید ⇦ ✺ آخرین دیدار دنیایی‌ات باخدا باشد ✺ کسی را تحقیر مکن؛ شاید ⇦ ✺ محبوب خدا باشد ✺ از هیچ غمی ناله نکن؛ شاید ⇦ ✺ امتحانی از سوی خدا باشد ✺ دلی را نشکن؛ شاید ⇦ ✺ خانه خدا باشد ✺ از هيچ عبادتی دریغ مکن؛ شاید ⇦ ✺ کلید رضايت خدا باشد ✺ هيچ گناهي را كوچك ندان؛ شايد ⇦ ✺ دوری از خدا در آن باشد سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
• بہ‌میـہمانے‌خدادعوت‌شدہ‌ایم"💔 سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا ایها المدثر...))❤️🌱 سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
قسمت ۷۹ از کجا یاد گرفتی؟ا این بار با تواضع گفتم:از شما یاد گرفتم. شنیده بودم در بیمارستان به بچه های نماینده ی فرماندار،به چشم جاسوس یا اعضای گروه های پاکسازی نگاه می‌کنند.هیچ چاره ای جز تواضع و شیرین زبانی نداشتم.با شیرین زبانی خودم را داخل بغلش جا دادم،بوسیدمش و التماس کردم که اجازه بده وارد بخش بشم و گفتم:هر کاری از من بخواهید انجام می‌دم فقط بذارید کنار شما باشم،جارو هم میکشم.نه من کاری بخ کلاه و دامن شما دارم،نه شما کاری به مقنعه و روپوش من داشته باش. از اینکه به بیمارستان آمده بودم،راضی بودم در بیمارستان به پرورشگاه هم نزدیکتر بودم.میتوانستم در فرصتی مناسب به بچه ها سر بزنم.خیلی دلم برایشان تنگ شده بود.پيغام و پسغام بچه ها ار طریق سید می‌رسید. خانم مقدم کسی را به بخش راه نمی‌داد و میگفت:بخش باید ضدعفونی باشه،با این مقنعه و مانتو و شلوار،عفونت رو وارد بخش می کنی.با این حال قبول کرددر پذیرش مجروح کمک کنم.ابتداباید مجروحینی را که وارد اورژانس می‌شدند شناسایی و بعد مشخصات شان را ثبت میکردم.برای این کار لباس های مجروحین را با قیچی از تن‌شان بیرون می آوردم تا آماده ی شست و شو و پانسمان شوند. بیمارستان به همه چیز شبیه بودبه جز بیمارستان.غلغله بود.من که خودم را به زور راه داده بودند،بقیه را بیرون میکردم.مردم،مجروحین را با هر وسیله ای به بیمارستان می رساندند،شیون می‌کردند و به سر و سینه می‌زدند و بعضی که تاب دیدن نداشتند،از حال می‌رفتند.خون‌های ریخته شده بر زمین بیمارستان ادامه دارد. @salare_zeinab_talesh @salare_zeinab_talesh @salare_zeinab_talesh 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
قسمت۸۰ و تن و بدن های تکه پاره ی مجروحین،دل همه را به درد آورده بود.ازدحام مردم برای اهدای خون و کمک رسانی همه ی کارکنان بیمارستان را کلافه کرده بود و کنترل بیمارستان از دست رئیس و مدیر و پرستار و نگهبان خارج شده بود.صدای آژیر آمبولانس ها و صدای آژیر حمله ی هوایی در هم آمیخته بود.قطع برق هنگام حمله ی هوایی،بیمارستان را ناچار بخ استفاده ی برق اضطراری می کرد.تخت ها کفاف مجروحین را نمی‌داد.حتی فرصت نمیشد جنازه ی شهدا را به سردخانه منتقل کنند.حتما باید بالای سر افرادی که در راهرو خوابانده شده بودند می‌رفتی تا تشخیص میدادی زنده اند یا مرده.گورستان شهر،گنجایش این همهجنازه را نداشت.حتی برای بردن اجساد ماشین نداشتیم و آمبولانس ها ترجیح می‌دادند مجروحین را جا به جا کنند.از زمین و آسمان مرگ بر شهر می‌بارید.کودکانی که مادرهایشان را در بمباران از دست داده بودند و سرگردان و تنها در شهر رها شده بودند.مردم بلد نبودند بجنگند. برای اینکه بتوانم در بخش بمانم هر کاری از دستم بر می‌آمد انجام می‌دادم.جاهایی را که خون می‌ریخت فوراًتی میکشیدم.به هر کس از حال میرفت،آب می‌دادم.هم گریه میکردم و هم آرام میکردم.آنقدر آدم دست و پا قطع شده دیده بودم که هر چند لحظه یک بار پاهایم را لمس میکردم.میترسیدم جنگ پاهایم را از من بدزدد.توی همین شلوغی ها آقایی با ابهت و جذبه با روپوش سفید شتاب زده به اورژانس آمد و با سر و صدا و داد و بیداد،بدون استثنا همه را به جز مجروحان بیرون کرد.تنها کاری که ... ادامه دارد... @salare_zeinab_talesh @salare_zeinab_talesh @salare_zeinab_talesh 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
🌱اعمال قبل خواب...))🤲 سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 | @salare_zeinab_talesh 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸