eitaa logo
صالحین دامغان
313 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
3هزار ویدیو
631 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ نفوذی های جریان این‌بار به مدرسه علمیه معصومیه یورش بردند... 🔹 معصومیه، مدرسه ای که قدمگاه رزمندگان دفاع مقدس و پرچم‌دار مبارزات عالمانه با عناصر ضدانقلاب از دهه شصت تا کنون بوده است. اوج میدان‌داری معصومیه قهرمان و انقلابی به دوره سیاه اصلاحات باز می‌گردد که ارزشهای دینی توسط لشکر نفوذی‌های مذهب‌ستیز، مورد هجمه قرار گرفته بود.💯 💠 در حافظه تاریخی حوزویان هرگز جلسات بصیرتی معصومیه فراموش نمی شود، جلسات پربار و جریان‌سازی که در افشای ماهیت عناصر بداندیش داخلی بسیار مؤثر بود و از گذشته تا کنون، داغی همیشگی بر دل گذاشته است. 💎 شب گذشته(31فرودین) توئیت‌های اهانت‌آمیز یکی از عناصر بدسابقه امنیتی و ، علیه مدرسه علمیه معصومیه و یکی از روحانیون انقلابی، جریان شناس و فاضل حوزه علمیه قم یعنی حجه الاسلام محمود مقدمی، در برخی گروه‌های طلبگی دست به دست شد و مایه ناراحتی فضلای ارجمند را فراهم ساخت. 📣 پیش از هر تحلیلی باید پرسید که اساسا «یک محکوم امنیتی و سیاسی که سابقه اهانت به رهبر انقلاب را در پرونده داشته و فاقد هرگونه سابقه تحصیلات حوزوی است، چگونه به خود اجازه می‌دهد تا درباره مسائل حوزه اظهار نظر کند؟ امثال این پادوهای بدسابقه با تکیه بر کدام جریان سیاسی اینچنین گستاخانه و بی ادبانه به هتاکی علیه سرمایه‌های معنوی حوزه مقدسه قم می‌پردازند؟ برای برخورد قاطع و دقیق و پیشگیری از اتفاقات تلخ مشابه، چه باید کرد❓ ⛔️ اما ماجرای توئیت‌های موهن عنصر نفوذی حامی دولت علیه مدرسه معصومیه قم چیست❓ 👈 این محکوم امنیتی اخیرا بدنبال طراحی عملیات روانی در حوزه علمیه قم، بویژه علیه مدرسه علمیه معصومیه به عنوان یکی از انقلابی ترین حوزه های قم، بوده و این مدرسه را پرورش دهنده خطاب نموده است. 💥 جل الخالق! آمدنیوز که نماد خیانت، دروغ و نفوذ در ارکان تصمیم‌گیری جریانِ مورد حمایت شما بود، چه نسبتی با جریان انقلابی می تواند داشته باشد؟ حالا که اسناد همکاری نفوذی های داخلی آمدنیوز در حال افشاشدن است، دست پیش گرفته اید که پس نیافتید؟ زهی خیال باطل❗️ 🔹 شب گذشته، پیش از آنکه وی توییت دوم خود را (که متضمن حمله آشکارتری علیه مدرسه معصومیه بود) را بنویسد، برخی از هم‌پالگی‌های حوزوی اش را کرد که به نحوی به ارسال پالس بپردازد تا در اقدامی پیش‌دستانه از واکنش احتمالی متولیان معصومیه(س) پیشگیری کرده، زمینه ایجاد انشقاق در میان مدیریت این مدرسه و بدنه طلاب انقلابی آن را فراهم سازد. لذا به فاصله پنج ساعت بین دو توئیت، اقداماتی کودکانه رقم خورد که منجر به نگارش متن گستاخانه دوم گردید 💠 این شگرد قدیمی جریان نفوذی روزگار ماست که به تقلید از سران جریان روشنفکری الحادی غربزده، همواره تلاش می‌کند ابتدا به غبارآلود کردن فضا و ایجاد انشقاق در میان مؤثرین حوزوی بپردازد و بعداً از آب گل‌آلود اختلاف، ماهی خویش بگیرد.در عصر مشروطه نیز حلقه فتنه‌گر باغ سلیمان‌خان میکده، با طرح‌ریزی نفوذ در حوزه، میان علمای نجف و شیخ فضل‌الله نوری اختلاف ایجاد کرد که نهایتاً به شهادت شیخ و انحراف نهضت عدالتخواهی انجامید. 🔹در فقره اخیر هم آن عنصر معلوم‌الحال و چنین توهم کرد که می‌تواند حساب مدیر محترم این حوزه را از عموم طلاب انقلابی این مدرسه جداکند حال آنکه آقای قنواتی سابقا از طلاب انقلابی مدرسه معصومیه بوده و با و پادوهای حوزوی نفوذی‌ها که در لباس دوست، رخ‌نمایی کرده اند، به خوبی آشناست✅ 🔰 به موازات عملیات روانی عنصر نفوذی، یکی از فیک نیوزهای نوتاسیس که متاسفانه در برخی مراکز خبری حوزه علمیه نیز جای پایی دارد و می‌کوشد تا در میان صفوف انقلابی ها نفوذ کند، با انتشار یک یادداشت سطحی تلاش کرد تا انتقادهای دقیق و عمیق برخی از رسانه های حوزوی را به محاق برده و به رفیق در حال احتضار خود تنفص مصنوعی بدهد.. 💡 عموم طلاب انقلابی به خوبی می‌دانند که عناصر ضدانقلاب و نفوذی های آشنا در قم، از مدرسه معصومیه کینه های عمیقی به دل دارند زیرا زخم های عمیقی از طلاب انقلابی این حوزه بویژه در انتخابات اخیر و طی نشست های بصیرتی خورده‌اند.. اینها از «فیلسوف بصیر» علامه مصباح یزدی نیز دل پرکینه‌ای دارند ودر انتخابات اخیرخبرگان درمشهد نیز همه تلاش خود را برای تخریب ایشان به کار بستند(که جزئیات و مستندات آن به زودی جهت تنویر افکار عمومی و اطلاع نخبگان حوزوی منتشر خواهد شد)✅ 🔥 نفوذی‌ها،پادوها و فیک نیوزها بدانند که جریان انقلابی کاملا هشیار است و تحرکات مذبوحانه ایشان را رصد می‌کنند و درصورت نیاز،در روزهای آینده جزئیات دقیق و خیره کننده ای از فعالیت ایشان به اطلاع عموم طلاب خواهد رسید👌 منبع👇 https://online.agah.com ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
💚: سلام خاطرات شهیدمدافع حرم هرکی اشک توچشماش جمع شدالتماس دعا من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد، توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟ اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂 🌹 خواهشا خیلی خیلی زیباست نخونده رد نشیدا 🌳🌳🌳