#شهدای_عرفه
حریم عشق کربلاست،و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته است؟
و چگونه از جان نگذرد آنکس که میداند جان بهای دیدار است؟
گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است.
🌷 ۱۵ سال پیش در روز #عرفه ،شهید احمد کاظمی و همراهانش آسمانی شدند...
#سالروزشهادت
هدایت شده از صالحین دامغان
🌺✨🌺
🕗 #ساعت_عاشقی
آستان قدس تو دارالشفای عالم است
درد اینجا بی دوا و نسخه درمان میشود
السَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء
🍃صلوات خاصه امام رضا علیه السلام🍃
✨اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.✨
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#یک_مسئله
🔹برداشتن ناخن مصنوعی
⁉️مدتی قبل #کاشت_ناخن داشتم و حالا برداشتم که باعث آسیب به ناخن ها شده و از یک محلول گیاهی برای استحکام ناخن استفاده می کنم که روی ناخن لایه ایجاد کرده و به سختی پاک میشه و با شست و شو هم از بین نمیره #وضو و نمازم با وجودش صحیح هست یا خیر؟
✅ج: اگر محلول مذکور مانع رسیدن آب به #اعضای وضو و غسل است باید قبل از وضو یا غسل، ـ هرچند مستلزم هزینه یا زحمت باشدـ برطرف شود، مگر آن که برطرف کردن آن در وقت نماز، ضرر، یا مشقتی که عرفا غیرقابل تحمل است داشته باشد که در این صورت باید وضو و غسل به صورت #جبیره ای انجام شود ولی پس از رفع عذر باید برای وضو و غسل بعدی مانع برطرف شود.
#احکام_بانوان
#احکام_وضوی_جبیره
#ناخن_مصنوعی
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
نسخه مطالعه وب-شماره247.pdf
4.67M
🔔 شمارهی جدید نشریهی #خط_حزبالله منتشر شد:
#سخن_هفته
🔰خط حزبالله بررسی میکند؛ اصول منطقی ضربه متقابل
#اطلاعنگاشت
🔰 امروز مانند همیشه مصلحتِ الزامی امت اسلامی، در وحدت است
#کلام_امام
🔰ما با اعلام برائت ازدمشرکین تصمیم بر آزادی جهان اسلام داریم
#روایت_تاریخی
🔰همیشه پای گذشت و ایثار در میان است
#مطالبه_رهبری
🔰خطر عمده این است که مسئولین بیخبر باشند
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
📌و خدایی که در این نزدیکی است ...
🔹پرده اول :
پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی همه ایرانی ها خواب بودند ، نیروی ویژه ارتش آمریکا موسوم به "دلتا" در حال انجام یکی از پیچیده ترین عملیات های نظامی ایالات متحده به نام "پنجه عقاب" در ایران بود و هواپیماهای آمریکایی در بی خبری ایرانی ها تا مرکز ایران یعنی صحرای طبس نفوذ کرده بودند تا در ادامه با یورش به محل نگهداری جاسوسان لانه جاسوسی ، آنان را فراری دهند.
اما خدا بیدار بود که " لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ " و با ریزترین اجسام یعنی شن های بیابان ، عظمت پوشالی شیطان بزرگ را نمایان ساخت...
🔹پرده دوم :
در سال ۱۳۸۹ منابع اطلاعاتی ایران از کشف ویروس رایانه ای بسیار پیچیده و خطرناکی به نام "استاکس نت" خبر دادند که با دستور مستقیم باراک اوباما (همان رئیس جمهوری که برخی وی را بسیار مودب و باهوش یافتند!!!) و با همکاری سرویس های اطلاعاتی آمریکا ، رژیم صهیونیستی ، انگلیس و هلند تولید شده بود تا در عملیات خرابکاری به نام "بازی های المپیک" تاسیسات اتمی نطنز را دچار اختلال و انفجار اتمی نماید.
قرار براین بود با انفجار سایت نطنز و ایراد اتهام به ایران در صلح آمیز نبودن فعالیت های هسته ای اش ، فشارهای بین المللی بر کشورمان افزایش یابد و از طرفی با چاشنی جنگ رسانه ای ، دیگر مردم خودمان هم خرابکاری بودن این انفجار را باور نمی کردند و بدین ترتیب پرونده هسته ای ایران برای همیشه بسته می شد.
اما دشمن با وجود اینکه توانسته بود با موفقیت ، این ویروس را به سیستم های نطنز وارد کند ، این بار هم با عنایت باریتعالی در توطئه علیه نظام اسلامی و مردم مومن ایران ناکام ماند.
🔹پرده سوم :
دوم مرداد ۱۳۹۹ دو فروند جنگنده آمریکایی در فضای سوریه با نزدیک شدن به هواپیمای مسافربری ایران قصد داشتند پدافند سوریه را فریب دهند تا هواپیمای مسافربری را هدف قرار دهد.
این اقدام وحشیانه و خبیثانه فقط شروع یک ماجرای عجیب و خطرناک برای کشورمان بود و قرار بود پس از سرنگونی هواپیما ، مزدوران داخلی دشمن که از روزهای قبل آماده شده بودند ، با اغتشاش و شورش های خیابانی ، همزمان به جمهوری اسلامی ، حکومت سوریه و جبهه مقاومت ضربات مهلکی را وارد کنند.
اما مگر می شود ملت و حکومتی ، خالصانه پرچم الله را به دست بگیرند و خداوند عزوجل که همیشه و همه جا در نزدیکی ما حاضر است و هیچ سستی و ضعفی در کارش نیست ، این ملت را تنها بگذارد که " إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم"
اگر سستی و کم کاری هم باشد در بندگی ماست وگرنه خدا هرگز در خدایی اش کم نمی گذارد ...
✍"قاسم اکبری"
#حوزه_مقاومت_کوثر
#پایگاه_عطیه
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
⚜رزمایش کمک مومنانه⚜
توذیع ۱۰۰ قطعه مرغ در راستای رزمایش مومنانه بین دانش آموزان نیازمند دامغان
🔹👈مدارس شهید باقریان،مرصع یزدانی،گوهرشاد،ایمان،کوثر،میرزا آقا طاهری،فرزانه شوکتی فر،معلم،عصمت
♦️به همت حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی حضرت مریم(س)♦️
با سپاس از زحمات جناب آقای معمارزاده
📜 چهارشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۹
#رزمایش_مومنانه
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
#حوزه_مقاومت_بسیج_دانش_آموزی_حضرت_مریم_س_دامغان
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
✅ازدواج دو سرگروه صالحین 🌸🌸
وقتی کار تربیتی به بار نشسته باشد
مراسم عقد دو بسیجی صالحینی
دو سرگروه ، در روز ازدواج حضرتزهرا(سلاماللهعلیها) و امیرالمومنینعلی(علیه السلام)
هدیه آقا داماد یک جلد نهج البلاغه
و هدیه مادر داماد مربی و فرمانده انقلابی و تربیتی یک جلد صحیفه سجادیه
عروس خانم بجای چیدن گل و آوردن گلاب
دعای فرج آقا امام زمان عج و دعای هفتم صحیفه سجادیه رو خواندند
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹
✍شبکه صالحین بسیج سپاه ناحیه رزن
@salehin_damghan
هدایت شده از صالحین دامغان
#داستان_شب📚
رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃
✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم ....
رفقاتونو دعوت کنید 😊
💢واما...
با رمان شیرین و جذاب ♥️ #دختر_شینا ♥️
در کنارتون هستیم .
هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#دختر_شینا🌸
#قسمت_سیزدهم
کمی این پا وآن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.»
سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد.
گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.»
از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند.
همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.»
چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!»
جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!»
بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت.
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan