eitaa logo
صالحین دامغان
338 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
603 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 آیه ۷۷ سوره نحل 🍃وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ وَمَآ أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى‏ کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ🍃 🔹ترجمه ✨غیب آسماها و زمین مخصوص خداست و برپایى قیامت (در سرعت و آسانى) جز مانند چشم بر هم زدن یا نزدیک‏تر نیست. البته خداوند بر هر چیزى قادر است.✨ 🔻کلمه‏ ى «غیب» در برابر شهود و یک امر نسبى است. یعنى ممکن است چیزى نسبت به شخصى، غیب باشد و نسبت به دیگرى، حاضر و ظاهر باشد.  «امر الساعة» یعنى واقعه‏ ى قیامت، از مهم ‏ترین مصادیقِ «غیب» است و از الطاف خداوند آن است که زمان آنرا بر ما مخفى داشته است.  🔻ممکن است این آیه پاسخى به تشبیهات مشرکان در آیات قبل باشد، که اگر در آسمان و زمین براى خدا شریکى بود، خدا از او آگاه بود، چون او همه چیز را مى‏ داند.  🔻بدن انسان پس از مرگ متلاشى و ذراتش در زمین پخش و غایب مى‏ شود، او غیب را مى‏ داند و بار دیگرى او را مى‏ آفریند.  📝پیام ها ۱- خداوند نه تنها عالم به غیب است، بلکه مالکِ غیب است. «للّه غیب السموات» ۲- هیچ‏ کارى براى او سخت نیست، حتّى برپایى قیامت. «ما امر الساعة الاّ کلمح البصر» ۳- باطن و غیب هر کارى در قیامت جلوه مى‏ کند. «وللَّه غیب ... و ما امر الساعة» ۴- قیامت، شدنى است، زیرا خداوند هم علم به همه چیز دارد و هم قدرت بر دوباره آفریدن. «للَّه غیب، على کلّ شى قدیر» ۵- به دنیا مغرور نشویم، قیامت دور نیست، خود را آماده کنیم. «کلمح البصر» ۶- خدا مى‏ تواند مقدّمات هر کارى را حذف یا فشرده کند و یا سرعت بخشد. «کلمح البصر» 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مسیح علینژاد را بیشتر بشناسیم خانم هاشمی او را تائید کرد🙄😳🤔 📲 ارسالی سرمربی حوزه حضرت زینب سلام الله علیها 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
♥️ 🍃خداوند از سه گروه خشنود است ۱ - كسي كه نماز شب مي خواند ۲ - دسته ای كه در برابر دشمن (درراه خدا) صف آرايي كرده اند . ۳ - جمعی كه نماز جماعت تشكيل می دهند ♥️ 📝 ثواب الاعمال ، ص ۹۶ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
به مناسبت هفته بسیج 🦋جشنواره 🦋 در 2 بخش کودکان ونوجوانان،بزرگسالان 🌱🌱🌱 1⃣:کودکان و نوجوان 💫 طراحی وساخت اسباب بازی وکاردستی بااستفاده از وسایل دورریختنی انتخاب نام مناسب برای اسباب بازی 2⃣:بزرگسالان 💫 طراحی و ساخت دست سازه های مفید وقابل استفاده با وسایل دورریختنی 🌱🌱🌱 👌 : قید شده در پوستر مهلت شرکت:5 آذرماه 1399 🎁همراه با اهدای جوایز🎁
۳.m4a
3.9M
💻🖥 📲 حجت الاسلام آقای مصاحبی سرمربی حوزه مقاومت بسیج الهادی(ع) 🔹 قسمت سوم 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
💠 جشنواره ورزش و شادابی در منزل 💠 🔴《 یک دقیقه نشاط و تندرستی 》🔴 🌺به مناسبت هفته بسیج 🌺 در رشته های متنوع ورزشی (شرح در پوستر ) ☝️☝️☝️ 🏐🏀🥎🏓🎯🎾 🎞🎬🎥در قالب فیلم کوتاه یک دقیقه ای 🗓مهلت ارسال آثار : ۲۰ آبان ماه لغایت ۱ آذر ماه 🆔️ آیدی ارسال آثار : kosar98@ در پیام رسان ایتا و avaybaran94@ در تلگرام و واتس آپ همراه با اهدا جوایز 🥇🥈🥉
💠حضور مسئول تعلیم و تربیت سپاه ناحیه در پایگاه نفیسه 👌آقای موسوی فرمودند: برنامه های تربیتی داشته باشید با تنوع دربرنامه ها وکار در فضای مجازی پایگاه ها رو وارد خانواده ها کنید .هر خانه یه پایگاه .روی نسل جوان ونوجوان بیشتر کار بشه. بصیرت افزایی تا حد امکان بیشتر بشه.
🕗 در تمام ِ جان ِ من جا کرده‌ای؛ ای تمامت آیه‌ ی تکرار دل... 🍃صلوات خاصه امام رضا علیه السلام🍃 ✨اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.✨ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🔰برگزاری کلاسهای آموزشی توانمندسازی نوجوانان و جوانان و حلقه های نوجوانان درمحل دفتر امام جمعه محترم شهر دیباج هدف از این جلسه که در روز میلاد پیامبر (ص) و امام جعفر صادق (ع) در دفتر امام جمعه برگزار گردید؛ شناسائی و تشویق نوجوانان مستعد در امور معنوی و نیروسازی و مشارکت در کارهای فرهنگی و معنوی وفعالیت در بسیج می باشد. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
هدایت شده از صالحین دامغان
📚 رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃 ✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم .... رفقاتونو دعوت کنید 😊 💢واما... با رمان شیرین و جذاب ♥️ ♥️ در کنارتون هستیم . هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌸 گفتم: «اقلاً بگذار رختخواب ها را جمع کنم. صبحانه بچه ها را بدهم.» گفت: «صبحانه توی راه می خوریم. فقط عجله کن باید تا عصر سر پل ذهاب باشیم.» سمیه را تمیز کردم. تا توانستم برای بچه ها و خودم لباس برداشتم. مهدی را آماده کردم و دستش را دادم به دست خدیجه و معصومه و گفتم: «شما بروید سوار شوید.» پتویی دور سمیه پیچیدم. دی ماه بود و هوا سرد و گزنده. سمیه را دادم بغل صمد. در را قفل کردم و رفتم در خانه گُل گز خانم و با همسایه دیوار به دیوارمان خداحافظی کردم و سپردم مواظب خانه ما باشد. توی ماشین که نشستم، دیدم گل گز خانم گوشه پرده را کنار زده و نگاهمان می کند و با خوشحالی برایمان دست تکان می دهد. ماشین که حرکت کرد، بچه ها شروع کردند به داد و هوار و بازی کردن. طفلی ها خوشحال بودند. خیلی وقت بود از خانه بیرون نیامده بودند. صمد همان طور که رانندگی می کرد، گاهی مهدی را روی پایش می نشاند و فرمان را می داد دستش، گاهی معصومه را بین من و خودش می نشاند و می گفت: «برای بابا شعر بخوان.» گاهی هم خم می شد و سربه سر خدیجه می گذاشت و موهایش را توی صورتش پخش می کرد و صدایش را درمی آورد. ‌