هدایت شده از پیک صبا
📚درسای تابستونیِ مسجد
توی گرمای طاقتفرسای تابستون، یه گروه از بچههای مسجد روستای قلعه یزدان شهرستان #فیروزه هر روز صبح با هم قرار میذارن و حسینیهٔ روستا میرن. اونجا دور هم جمع میشن و درسهای سال قبل رو مرور میکنن.
نه از روی اجبار، نه به خاطر نمره؛ خودشون با دل و جون میان تا یادگیریشون رو قویتر کنن. بعضیهاشون ریاضی رو تمرین، بعضیها دیکته و بعضیها هم برای سال جدید درس میخونن. بعضی از پدر و مادرها هم گاهی به بچهها کمک میکنن. حتی گاهی یه شیرینی خوشمزه هم جلوشون میذارن!
با پیشنهاد سرگروه صالحین پایگاه، بچهها اعتمادبهنفسشون رو بیشتر کردن، چون میبینن میتونن روی پای خودشون وایسن. همدلی و کار گروهی رو هم یاد گرفتن.
حالا بعضی از خانوادهها میگن: «از وقتی بچههامون تو این برنامه شرکت کردن، هم درسشون بهتر شده، هم انگیزهشون بیشتر!»
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
📆 مسئول رویدادهای هفته
حمیده سرش تو گوشی بود و اصلاً حواسش به اطراف نبود. حنانه یه سقلمه زد بهش و گفت: «حمیده جون! کجایی؟ زمینی یا آسمونی؟»
حمیده سرش رو بلند کرد و با دستپاچگی گفت: «یهو یادم اومد باید مناسبتای این هفته رو چک کنم. خانم ابراهیمی میخواد تاریخ رویدادها رو بدم...»
حرفش تموم نشده بود که سرگروه صداش زد: «خب حمیده عزیزم، بریم سر اصل مطلب! این هفته چه مناسبت مهمی داریم؟ چیکار میتونیم بکنیم؟»
مگه می شد فراموش کرد؟ حمیده تو حلقه صالحین پایگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها #مشهد، مسئول بررسی رویدادهای تاریخی هفته بود. یهویی چشماش برق زد و گفت: «خانوم! روز بهزیستی خیلی نظرم رو جلب کرده! چطوره بریم به بچههای مرکز بهزیستی سری بزنیم؟»
و اینطوری شد که نوجوونای با همت حلقه صالحین همراه مادراشون با شاخههای گل به دیدن همسن و سالهاشون رفتن. اون روز، هم بچههای مرکز بهزیستی خوشحال شدن، هم خود بچههای مسجد کلی انرژی مثبت گرفتن. واقعاً که شادی وقتی ارزش پیدا میکنه که با دیگران سهیم بشی!
#وَ_ما_یَسطُرون
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاطمه، زهرا، نازنین و بقیه بچهها مثل سربازهای کوچولو به صف ایستاده بودن. هر کدوم یه کبوتر کاغذی تو دستشون داشتن که سرگروه براشون درست کرده بود.
سرگروه گفت: «بچهها، این کبوترا نماد شهادتن! وقتی آیههاتون رو کنار هم بذاریم، میشه سوره فجر!» بعد براشون از خواص خوندن این سوره گفت. هدفش این بود که با این بازی، بچهها همدیگه رو کمک کنن تا سوره رو حفظ کنن.
نوبت که به زینب کوچولو که آخر صف ایستاده بود رسید، دستپاچه شد. تازه دندون جلوش افتاده بود و میخواست حرف "صاد" توی آیه رو بگه اما نمیتونست.
همون جور خشکش زده بود، میترسید بچهها بهش بخندن. اما وقتی چشمش به سرگروه افتاد که بهش اشاره کرد "تو میتونی"، دلش قرص شد و آیهاش رو قشنگ خوند.
سرگروه پایگاه حضرت معصومه سلاماللهعلیها #گناباد بعد اتمام آیه زینب رو محکم بغل گرفت و بهش افتخار کرد.
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
💫متربی دیروز، مربی امروز
محمد دو دستش رو زده بود زیر چونهاش، با دقت به حرفهای مربی قرآن گوش میداد. دلش میخواست یه روزی مثل اون بشه، با همون زیبایی قرآن بخونه.
یادش افتاد وقتی اولین بار به توصیه دوستاش پا به مسجد گذاشته بود، فقط یه روخوانی ساده و پر غلط بلد بود. حالا که خودش به بچههای تازه کار قرآن یاد میداد، کلی کیف میکرد! انگار داشت روزای اول خودش رو میدید.
مربی هم همیشه با کلی ذوق و سلیقه کار میکرد. با یه عالمه جایزه و پذیراییهای خوشمزه، بچههارو تو مسجد نگه میداشت. یه جورایی، مسجد با حضور او و بچهها، حال و هوای دیگهای گرفته بود. هیئت امنای مسجد هم خوشحال بودن که یه مربی بااخلاق و پرتلاش تو پایگاه شهید مطهری #مشهد، پای کار بود و واقعاً اثر میذاشت...
#وَ_ما_یَسطُرون
#مسجد_پایگاه_قرآن
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
حلقه صالحین پایگاه شهید باهنر #تربت_حیدریه حالا دیگه اسمش با یه ایده نو گره خورده بود؛ ایدهای که مسجد رو به یه کارگاه پرجنبوجوش تبدیل کرده بود. ولی ماجرا از کجا شروع شد؟
یه شب سرگروه کنار مادربزرگش نشسته بود و شنید زنهای محله تو سختترین روزها چطور از هم حمایت کردن. همون شب بود که با خودش فکر کرد: «چرا این قصهها فقط تو یاد ما بمونه؟!»
مدتی بعد وقتی جلسه حلقه بود، یادش افتاد به حرفهای اون شب و با هیجان گفت: «فکر کنین یه کتاب پر از قصههای مادرها و مادربزرگهامون داشته باشیم؛ قصههایی که تو هیچجا نوشته نشده...» و این جملهی سرگروه رشته گفتوگو رو داد دست بچهها.
زهرا گفت: «یعنی ما میتونیم خاطرهنویس باشیم؟» و همون سوال ساده، بای بسمالله «کتابچه غرور» شد.
متربیهای جوان صالحین، هفتهها بود که مسجد رو به یه کارگاه هنر و داستاننویسی تبدیل کرده بودن. دور هم جمع میشدند و قصههای قهرمانی زنهای محله و فامیلشون رو که جمع کرده بودن، برا هم تعریف میکردن.
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
🎡 یارگیری از پارک
⚜نماز مغرب و عشا که تموم شد، حاج آقا به بچهها پیشنهاد داد بریم تو پارک محله حلقه رو برگزار کنیم. هم برق مصرف نمیشه ، هم فضای باز پارک حال و هواش بهتره!
بچهها با خوشحالی قبول کردن و پشت سر شیخ راه افتادن.
⚜وقتی رسیدن، دور هم روی چمنها نشستن. بچههای دیگهای که تو پارک بودن، کمکم متوجهشون شدن. بعضیها با تعجب از دور نگاه میکردن و چندتا از پُرروترها جلو اومدن و نشستن. کمکم حلقه کوچیک، بزرگ و بزرگتر شد، طوری که توجه همهٔ پارک رو به خودش جلب کرد!
💡اینطوری حاج آقای نصرآبادی با یه حرکت ساده، هم تونست بچههای بیشتری رو جذب حلقهٔ صالحین پایگاه مهدیآباد #فیروزه بکنه، هم به همه نشون داد که صرفهجویی فقط حرف نیست؛ حتی با یه تغییر کوچیک مثل عوض کردن محل جلسه میشه هم در مصرف برق صرفهجویی کرد، هم فضاهای تازهای برای دوستیهای جدید ساخت.
#کار_و_ابتکار
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 اربعین؛ جایی که "منها، ما" میشود!
نکات مهمی که حجةالاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت استاد شبکه تربیتی بسیج استان #خراسان_رضوی در برنامه سمت خدا مطرح کرد،
«فقط مصرفکننده نباشیم!»
✊ "رَبَاطَةَ جَأْشٍ"
شجاعت واقعی آن است که وقتی قوی هستی، دست ضعیفتر را بگیری...
🤲 برخورداری فقط مال و ثروت نیست!
هوش، شجاعت و توان کمک کردن هم نعمت است. پس نعمتهایت را با دیگران تقسیم کن...
👣 در این سفر معنوی:
- اگر جوانتر هستی، جای خود را به پیرتر بده
- اگر قویتری، بار دیگران را بردار
- اگر توانمندی، به ناتوانتر کمک کن
❤️ موکبهای عراقی به ما محبت میکنند
حالا نوبت ماست که این چرخهٔ مهربانی را ادامه دهیم...
📌 اربعین فقط پیادهروی نیست؛
مدرسهٔ انسانسازی است!
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
پشت سر هم صدای زنگ و تَقتَق در بلند شده بود. محدثه با عجله در رو باز کرد. مرضیه رو دید که نفسنفس میزد و گفت:
"بُدــــ بُدو بیا! همه رفتن مسجد!"
محدثه چادرش رو سر کرد و مثل فرفره دوید سمت مسجد. سرگروه از شهر کلی عروسک، گل سر، گیره و شکلات آورده بود و با بچهها مشغول بستهبندی بودن برای هدیه به دختران عراقی که توی موکبها خدمت میکنند.
سرگروه از قبل گفته بود هر کی امسال نمیتونه بره کربلا، بیاد کمک برای بستهبندی هدایا و هر کسی از اهالی روستا که عازم پیادهروی هست، چندتاش رو ببره. هدیههایی که قرار بود از طرف پایگاه فاطمه الزهرا سلاماللهعلیها و مردم روستای کوچک و دورافتاده نودهپشنگ #گناباد، برسه به دستانی کوچک با قلبهای بزرگ.
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾
هدایت شده از پیک صبا
🧮 مربی از نسل Z
«ریحانه صندوقسازان»، دختر یازدهمیِ نخبهٔ ریاضی، همیشه در حلقهٔ نوجوان پایگاه، متربی فعالی به حساب میآمده و تقریبا هیچوقت در جلسات غایب نبوده است. عاشق تدریس بود و امسال تو طرح نو+جوانههای صالحین تصمیمش رو گرفت: رفت پیش فرماندهٔ پایگاه نجمه #مشهد و گفت: «من حاضرم به بچههای کلاس اول و دوم که ریاضیشون ضعیفه، درس بدم!»
فرمانده هم که انگار منتظر همین پیشنهاد بود، با خوشحالی قبول کرد. اولش ریحانه فقط با دو تا دانشآموز کارش را شروع کرد. اما خبر کمکم به گوش مامانها رسید. همین شد که حالا، بعد از سه جلسه، کلاس ریحانه پر شده از یازده تا کلاس اولی و دومیِ شیطون و باهوش!
حالا ریحانه هم مربیِ بچههاست، هم اثبات میکنه که یه نوجوون نسل Z با همت و عشق میتونه کارهای بزرگی بکنه!
#وَ_ما_یَسطُرون
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
🪡نخ سوزن
محدثه با تمام وجود حواسش رو جمع کرده بود. اصلاً دلش نمیخواست بازم سوزن بره تو دستش و با یه «آآآخ» بلند، کل کلاس رو با خنده دوستاش بهم بریزه!
نو+جوانههای امسال براش خیلی جذابتر از پارسال بود؛ دوستای جدیدی پیدا کرده بود که مثل خودش شوخ و خوشمشرب بودن. تازه داشت یه هنر جدید هم یاد میگرفت!
توی کلاس گلدوزی پایگاه شهیده رودباری، همهٔ بچهها با نخهای رنگارنگ، روی پارچههای سفید نقشهای قشنگ میزدن. اون روز قرار بود مهمون براشون بیاد. همین که در کلاس باز شد، با دعوت مربی، مدیر تعلیم و تربیت ناحیه #رشتخوار وارد شد. همۀ بچهها یهویی ساکت شدن. حاجآقا رضازاده بعد سلام و احوالپرسی، لبخندزنون کارهای بچههارو از نزدیک میدید و میگفت: «به به! چه طرحهای زیبایی! چه دخترای هنرمندی!»
محدثه که بیشتر از همیشه ترسیده بود نکند جلوی مهمون، باز هم سوزن بخوره به دستش، با دقت و یه لرزهٔ کوچیک مشغول کار بود. اون روز، توی کلاس گلدوزی، با صحبتهای انرژیبخش حاجآقا، دلهاشون پر از انگیزه شد.
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
🎨نقش بندان
دیوارِ خاکستری و سطلهای رنگِ ردیف چیده شده. سرگروه گفت: «شروع کنید!»
دیوار مدرسه که همیشه پر از خطخطی و اسمِ این و اون بود، یکهو تبدیل شد به بوم نقاشی نوجوونای صالحین مسجد. این دستهای خود بچهها بود که میخواستند داستانی تازه روی آن خلق کنند.
هر کدوم از بچههای پایگاه، قلمو به دست گرفتند. اولش فکر میکردن سخته، ولی بعد... دیوار با آنها حرف زد. با هر رنگ که میزدن، خاطرهای تازه روی دیوار جان میگرفت.
بوی تینر و صداهای خنده همهجا را پر کرده بود. «مدرسه هما» داشت با دستهای بچههای پایگاه روستای مکی #کوهسرخ، نقاشی میشد.
و حالا؛ دیوار خاکستری، تبدیل شده بود به قشنگترین خاطرهٔ تابستون اونها.
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
هدایت شده از پیک صبا
فاطمه و زینب، مثل دو فرماندهٔ با تجربه، میدانِ اصلی هیئت را به دست گرفتند. پارچههای مشکی آویختند، پرچمهای «یا حسین» را برافراشتند و چهرهٔ آشنای شهید سلیمانی را بر پردهای بزرگ نقش زدند. زینب با اطمینان گفت: «این موکب، سنگر شهدای اقتداره. باید یادمون بمونه امنیت امروز مدیون اینها هستیم»
در جناح راست، سارا و نرگس سنگر متفاوتی زدند: موکب عفاف و حجاب. روی میز، روسریهای رنگی چیده بودند. سارا به هر دختری که میرسید، با لبخندی یه روسری هدیه میداد و جملهای را مثل نذر تکرار میکرد: «حجابمون، زهراییه.»
و در کنار اینها، سنگر سومی هم سر برآورد: موکب غزه. عکسهای کودکان مظلوم غزه روی میز، گواهی میداد که مردم میانده، غزه را تنها نمیگذارند.
بعد از عزاداری، نوبت به روایتگری رسید. دختران پایگاه سمیه روستای میانده #مه_ولات با سرود و نمایشی کوتاه، داستان حزن ماه صفر را برای همه تعریف کردند.
#خراسان_رضوی
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••