#نکته
*دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود، به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی می دادند...
*سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند، خواست که با ماژیک، اسم خود را روی بادکنک نوشته و آن را در اطاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند...
*سپس از آنها خواست در ۵ دقیقه به اطاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد...
*من به همراه سایرین دیوانه وار به جستجو پرداختیم و همدیگر را هل می دادیم و زمین می خوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود...!
*مهلت ۵ دقیقه ای با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد!!
*این بار سخنران، همه را به آرامش دعوت کرد و پیشنهاد کرد هر کس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد!
*بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه، همه به بادکنک خود رسیدند
*سخنران ادامه داد:
این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما می افتد: دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ می اندازیم و نمی دانیم:
🦋 #سعادت ما در گرو سعادت و مسرت دیگران است
🍃 با یک دست، سعادت آنها را بدهید و سعادت خود را از دست دیگر بگیرید🍃
#ما_بهم_ربط_داریم
🍃
🌷🍃