eitaa logo
صالحین خراسان رضوی
1.6هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
285 فایل
شجره طیبه صالحين خراسان رضوی امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است.
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسال شده از سروش: 💠 💠 شهید منصــور ستاری😍 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر  کنار بچه‌ها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم دستم میگرفتم و خط به خط با او میخواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با زدن به بچه یاد بدهیم، باید با خودمان نشانش بدهیم. 📚منبع: ابر و باد (خاطرات شهدا) ➖➖➖➖➖➖➖ ‌🇮🇷 صالحين خراسان رضوي ‌🆔 @Salehin_razavi
ارسال شده از سروش: 💠 💠 شهید منصــور ستاری😍 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر  کنار بچه‌ها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم دستم میگرفتم و خط به خط با او میخواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با زدن به بچه یاد بدهیم، باید با خودمان نشانش بدهیم. 📚منبع: ابر و باد (خاطرات شهدا) ➖➖➖➖➖➖➖ ‌🇮🇷 صالحين خراسان رضوي ‌🆔 @Salehin_razavi
ارسال شده از سروش+: 💠 💠 شهید منصــور ستاری😍 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان­ها بعد از سحر  کنار بچه‌ها می­نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم دستم می­گرفتم و خط به خط با او می­خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با زدن به بچه یاد بدهیم، باید با خودمان نشانش بدهیم. 📚منبع: ابر و باد (خاطرات شهدا) ➖➖➖➖➖➖➖ ‌‏🇮🇷 صالحين خراسان رضوي ‌‏🆔 @Salehin_razavi
ارسال شده از سروش+: 💠 💠 شهید منصــور ستاری😍 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان­ها بعد از سحر  کنار بچه‌ها می­نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می­گرفتم و خط به خط با او می­خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. 📚منبع: ابر و باد (خاطرات شهدا) 💌 💌 💌 💌