#علامه_طباطبائی و شعر #ایرج_میرزا در رسای #شهدای_دشت_کربلا
🔸من به مرحوم علامه طباطبایی اشکال کردم که آیا ایرج میرزا را میشناسید؟
🔹 او هجو سرا است.
🔸علامه میفرماید بله میشناسم و کتاب شعر او را هم دارم.
🔸سپس علامه میفرماید مع ذلک، ای کاش ایرج میرزا این بیت شعرش را به من میداد و من #المیزان را به او میدادم و ادامه میدهد: من گمان ندارم کسی که چنین بیتی را راجع به حضرت علی اکبر امام حسین (ع) سروده است، در روز قیامت حضرت سید الشهدا (ع) نسبت به این فرد بی تفاوت باشد.
🔸یکی از شعرای مشهور عصر مشروطه، ایرج میرزا است.
🔹 وی در نقد روابط اجتماعی و اوضاع سیاسی زمانه، اشعاری محکم و فاخر دارد اما بیشتر به عنوان یک شاعر هزلسرا شناخته میشود.
🔸با این همه، به خاطر سرودههایی چند در ذکر مناقب و مراثی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، نام وی در دیوان شعرای آئینی نیز به چشم میخورد.
🔹درباره یکی از سرودههای عاشورایی ایرج میرزا، در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی، نقل قولی عجیب از مرحوم علامه طباطبایی (ره)، نویسنده تفسیر فخیم «المیزان» بازگو شده است
🔸که ایشان آرزو کردهاند، ای کاش ایرج میرزا ثواب یک بیت از آن شعر را با ثواب تفسیر المیزان معاوضه میکرد! چنانکه میگوید:
🔸«من خدمت علامه طباطبایی رضوان الله علیه صاحب المیزان رسیده بودم صحبت ایرج میرزا بود. ایشان مطلبی در باره ایشان فرمودند هنوز هم هضمش برایم سخت است. هر چند ایشان شاعر هزلگویی بود ولی شعری راجع به حضرت علی اکبر دارد که با این مطلع شروع میشود:
🔸رسم است هر که داغ جوان دیده
🔸دوستان رأفت برند حالت آن داغ دیده را
🔹یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
🔹وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
🔸 آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
🔸تا تقویت شود دل محنت کشیده را
🔹مرحوم علامه آقای طباطبایی فرمودند:
🔸 من حاضر بودم تمام کتاب المیزانم را بدهم به ایرج میرزا و این بیت شعرش را بگیرم:
🔸بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
🔸آتش زدند لانه مرغ پریده را
🌀ناگفته ها از #علامه_طباطبائی
🔹سوال: مطالب عرفان و تصوف را در المیزان آورده اید؟
🔸فرمودند: در تفسیر سوره اعراف راجع به عرفان اسلامی یک بحث هست، حرفی که داریم آن است.
🔹عرض کردم: شیعه در اسلام را مطالعه کردم صحبت های وحدت وجود و این حرفها بود.
🔸فرمود: ما این مطالب را به اشاره در کتابهای خودمان گفته ایم.
🔹فرمودند: در مساله انکار ضروریات، ضرورت باید پیش منکِر، ضروری باشد نه پیش دیگران، و [آن دسته از] اهل معقول که معاد جسمانی را منکرند جسمانیت معاد پیش آنها ضروری نیست.
🔸از علامه درباره مثنوی پرسیدم، فرمود: مثنوی دیوان نیست، اخلاق است و عرفان. مثنوی کتاب جالب است، مرحوم آقای قاضی به مثنوی خیلی معتقد بود، و مثل اینکه خیلی جاهایش را حفظ بود.
🔹سوال: از عرفا کدام یک بالاتر است؟
🔸فرمود: محیی الدین از حیث علم مقدّم است از مولوی، [اما] از حیث حال معلوم نیست.
🔹و فرمود: محیی الدین مقدم است در علم بر همه. مولوی از همه در حال مقدم است.
🔸سوال: مولوی شیعه بوده یا سنی؟
🔹فرمودند: ادلّه تشیع بودن را دارد، و ادلّه تسنن بودن را.
🔸روزی به علامه عرض کردم بنده درس می گویم ترک کنم؟
🔹فرمودند: درس این شوخی ها را ندارد، درستان را بگویید و کارتان را انجام دهید.
🔸سؤال: آیا مرحوم آقای قاضی از علوم رسمیه و فقه اعراض می دادند؟
🔹فرمودند: نه، خودش فقه طریقت درس می داد. دعایش به شاگردهایش این جمله بود: (جعلک الله فقیهاً صوفیاً).
🔸سید هاشم رضوی بنارسی میفرمود: آقای قاضی در مجلس فاتحه ای بود و سید ابوالحسن هم در آن مجلس فاتحه بود. نزدیک هم بودند. آقای قاضی فرمود: (الرجل، کلّ الرجل، نعم الرجل، أن یکون فقیهاً صوفیاً).
🔹از علامه پرسیدم آقای [آیة الله] مرندی چطوره؟
🔸فرمود: بد نیست؛ سی ساله [او را] ندیدم [ندیده بودم] یک روز آمد قم، با داد و فریاد ناهار نگهش داشتیم [نهایت علاقه علامه به آیة الله مرندی].
✍اقیانوس علم و معرفت، محمد کریم پارسا
••✾•🍃🌺🍃•✾••
@salehinlenjan