eitaa logo
سلمان رئوفی
5.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی امروز برای مساله ای محتاج دعای بزرگواران هستم از همه بزرگواران التماس دعا دارم @salmanraoofi
باسمه تعالی چند روزی است خبر اخراج یک طلبه از یک مدرسه معروف و خوش سابقه انقلابی خبر ساز شده بنده نه آن طلبه را می شناسم و نه مدیر را البته از قضایا بیشتر از بقیه طلاب از طرق موثقی مطلع شدم از جمله از اعتذار مدیر محترم آن مدرسه درباره این اخراج کفالت و پدری ایتام آل محمد صبر و حوصله بیشتری می خواهد فرزند هر چقدر هم متمرد، وقتی منحرف نیست نباید به وسیله پدر از خانه خود بیرون رانده شود اخراج آن هم ده روز قبل از امتحانات و سختگیری شدید برای معمم شدن و اعلام عدم مجوز حضور معمم بر سر امتحانات حقا و انصافا برخورد اخلاقی مورد انتظار از مدیر محترم یک مدرسه مهم با سوابق درخشان نیست بر فرض که مساله تمرّد در معمم شدن بوده، کما اینکه در مدرسه شایع شده و به آن طلبه گفته شده و بعضی اساتید آنجا اعلام کرده اند اینکه خلاف قانون مدرسه باشد خلاف قانون مرکز مدیریت که نبوده، اخراج سازوکار قانونی خود را دارد نباید سلیقه ای و غیر قانونی کار کرد و بر قوانین وضعی شخصی، آنقدر سخت گرفت خصوصا که تایید دو عالم اخلاقی و ارشاد آیت الله مصباح هم برای معمم شدن وجود داشته اگر مساله این بوده هزار راه بود و هست چرا باید با چنین مساله ای که خلاف شرع نیست ولو خلاف قانون مدرسه باشد چنین آهنین برخورد شود بالاخره صبر کردن تا پایان امتحانات مشکلی ایجاد نمی کرد و دوماه زودتر از قانون عمومی، معمم شدن مساله ای نیست که شایسته اخراج باشد چرا باید حیثیت یک طلبه به دلیل معمم شدن ولو خلاف قانون یک مدرسه با اعلام اخراج از بین برود طلبه زن و بچه دارد و آینده حوزوی او هم باید لحاظ شود هر طلبه در این اوضاع یک سرمایه برای امام زمان عج است که باید تا می توان حفظش کرد کاش با پذیرش طلبه به حضور و دادن یک نامه محترمانه برای نبودن سال بعد در این حوزه و درخواست از طلبه برای اعلام رفتن شخصی نه اخراج مدیر و حل مساله به صورت شخصی بین مدیر و آن طلبه قضیه فیصله می یافت اگر تحمل معمم شدن بعضی طلاب را به هر دلیل و توانایی اقناع طلبه را نداریم تحمل حضور تا پایان امتحانات را باید داشته باشیم اگر هم قضیه حضور یکی از افراد موثر نشست اساتید بوده که ان شاءالله نباشد مدیر یک مدرسه نباید اعتبار خود را صرف یک فرد بزرگوار از یک مجمع صنفی کند که اعتراض مراجع معظم تقلید را هم در مواردی به همراه داشته نباید طلبه را از خود راند و به هر دلیلی به حضور نپذیرفت به هر حال برخوردهای اینچنینی ولو قانونی در حوزه علمیه نباید جایگزین حل اختلافات با رویکرد پدرانه، دلسوزانه و اخلاقی با طلاب شود اگر خدای ناکرده این مسائل رویه عمومی شود هر روز حوزه متشنج خواهد بود و شالوده همه امور به هم می ریزد قبلا این نحو برخوردها در معصومیه تشنج آفرین شد عرض بنده خدمت مدیر محترم این است که رویکرد خود را عوض کنند و مساله را پدرانه، دلسوزانه، کریمانه به نفع این طلبه و حوزه با رویکرد اخلاقی پایان دهند طلاب هم با حفظ احترام و حزم، درایت و در نظر گرفتن مصالح خود و حوزه ها طوری عمل کنند که هزینه سازی نشود و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین سلمان رئوفی ۱۳۹۸/۲/۹ @salmanraoofi
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن-4 6.مولفه های تمدن 🔹 برای تمدن مولفههای مختلفی ذکر شده است. در یکی از دیدگاههای مشهور، بر نظام های مختلف اجتماعی از قبیل نظام اقتصادی، نظام حقوقی، نظام تربیتی، نظام سیاسی و دیگر نظامات خرد و کلان اجتماعی مانند نظام خانواده و... به عنوان ارکان و سازه های مهم تمدنی تاکید شده و این نظامها را با حاکمیت و نظارت فرهنگی خاص، در صورتبندی ساختار تمدن ضروری دانسته اند. از دیگر سازه های اصلی تمدن، نظام دینی (نظام باورهای جمعی) است. در کنار نظام دینی، نظام اخلاقی تمدن نیز در شکل گیری تمدنها بسیار موثر است. دیگر از نظام های مهم تمدنی که در هر تمدنی نقش آفرین بوده، نظام معنوی و عبادی تمدن است که در قالبهای مختلف مراسم و مناسک دینی و گاه در قالب های دیگری همچون حرکت های عرفانی و صوفیگرانه، حرکتهای زاهدانه و راهبانه، و یا حتی جنبشها و جریان های اجتماعی و مذهبی، ظاهر میگردد. نظام معنوی و عبادی، ناظر به نظام گرایشها، بینشها و کنشهای روحی و باطنی یک تمدن است که از رهگذر آن نیازهای روحی و نیازهای روانی جمعی و تمدنی تامین میشود. نکته مهم دیگر در باب سازههای تمدنی، توجه به جایگاه افراد جامعه در شکلگیری تمدن است. چنین نیست که اگر بر تمدن تاکید میشود و یا نظام های مختلف اجتماعی مانند نظام سیاسی، اقتصادی، حقوقی، تربیتی، عبادی و ... مورد تاکید قرار میگیرد، جایگاه افراد و سهم آنها در شکل گیری تمدن نادیده گرفته شده باشد. خلاصه اینکه هر تمدنی متشکل از مجموعهای از نظامهای اجتماعی، همچون نظام اقتصادی، نظام حقوقی، نظام تربیتی، نظام عبادی و همین طور نظام سیاسی است و اساساً همین نظام ها هستند که تمامیت یک تمدن را شکل میدهند. 🔹 با برشمردن، موارد فوق، سوال اصلی تحقیق به طور شفاف تری خود را مینمایاند: آیا فقه توانایی تاسیس تمدن و یا حداقل تولید بخشی از نظامهای تمدنی و یا توانایی تامین نرمافزاری و سختافزاری یک تمدن را دارد یا خیر؟ 🔹 با رصد و مطالعه سازه ها و مولفه های تمدنی، آنچه در باب نسبت فقه و تمدن میتوان ادعا کرد، نظام سازی فقه در راستای تکمیل سازههای مختلف تمدن است. به بیان دیگر، اگر ما بتوانیم اثبات کنیم که فقه شیعه توانایی تولید و تاسیس نظامهای مختلف اجتماعی، اعم از حقوقی، سیاسی، اقتصادی، عبادی، تربیتی و ... را دارد، به جایگاه رفیع و نقش عمیق فقه در باب تمدن سازی پی خواهیم برد. @salmanraoofi ادامه در زیر👇👇👇
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن-5 ✳ دیدگاههای مختلف در رابطه با نسبت فقه و تمدن قبل از هر چیز، بیان دیدگاههای مختلف در باب نسبت فقه و تمدن، حالت دقیق و روشنتری به فضای بحث خواهد داد. درباره تمدن و نسبت فقه با آن، گسترهای از نظریات متصور است که به اجمال آنها را در سه دسته میتوان خلاصه کرد: 1.انکار نسبت فقه و تمدن 🔹 گروهی رابطه بین فقه و تمدن را نفی میکنند و معتقدند اصولاً مقوله تمدن و مقوله سرپرستی اجتماعی با مقوله فقه بیگانه است و فقه ارتباطی با مقوله تمدن، حیات اجتماعی و تکامل معیشت ندارد. این گروه از تمدن و تمدن سازی تفسیر خاصی داشته، آن را عهده دار معیشت و فقه را عهدهدار سعادت میدانند و هیچ ارتباطی بین معیشت و سعادت برقرار نمیبینند. از نظر این گروه، حتی اگر فقه در گوشهای از معیشت دخالت کند، آن دخالت عرضی است و جزو مقولات حقیقی فقه نمی آید. به بیان دیگر، اگر فقه در امور تمدنی و اجتماعی نظری داشته باشد، این اظهار نظر بالعرض است و در واقع فقه از موضوعی از سخن گفته که از جنس خودش نیست. 🔹 اصل تفکیک بین مقولات بالذات و بالعرض یک نظریه غربی و وارداتی است که برخی از اندیشمندان مسلمان با پیروی از آن، مقولات دینی را به دو دسته تقسیم کرده اند: مقولات مربوط به سعادت که ذاتی دین و مقولات مربوط به معیشت که بیرون از سعادت و از مباحث عرضی دین است. این نگاه به فقه نیز تسرّی پیدا کرده است. 🔹 نگاه دیگری نیز در بین است که اساساً ارتباط بین دیانت و سعادت را نیز منقطع دانسته و بر این باور است که بشر برای رسیدن به سعادت، نیازمند دیانت نیست، چه اینکه در نگاه این دسته، سعادت، تنها سعادت در معیشت است که آن هم با عقل جمعی و بشری قابل دستیابی است و به قانون و برنامههای وحیانی و الهی (که در لسان ما همان فقه است) نیازی نیست. این نگاه، نگاه مادیگرایان و منکرین اصل شریعت است. اما موضوع بحث ما اندیشمندان مسلمانی هستند که اصل فقه و شریعت را قبول دارند، اما ضرورت آن برای مقوله معیشت را قبول نداشته، رابطه بین سعادت و معیشت را منقطع میدانند، در نتیجه رابطه بین دین و دنیا و بالتبع نسبت بین فقه و تمدن را منتفی میدانند. 🔹 طرفداران این نظریه معتقدند که فقه و سعادت به هم گره خردهاند و مقوله تمدن و معیشت نیز در هم آمیختهاند و این دو کاملاً دو حوزه مستقل دارند. سعادت به عهده فقه و تکامل معیشت به عهده تمدن است و تمدن برخاسته از خرد خود انسانهاست؛ یعنی شیوهها و آیین مهندسی اجتماعی و رهبری جامعه در امور معیشتی و اجتماعی از خرد مستقل بشر تغذیه میکند. @salmanraoofi ادامه در زیر👇👇👇
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن-6 2.پذیرش نسبت حداقلی بین فقه و تمدن 🔹 نظریه دیگر در زمینه نسبت فقه و تمدن، پذیرش نسبت حداقلی بین فقه و تمدن است. طرفداران این نظریه، بین فقه و تمدن ارتباطی کلی در نظر میگیرند؛ یعنی معتقدند که فقه در کل با تمدن و زندگی اجتماعی بشری ارتباط دارد. آنها اصل ارتباط معیشت و فقه، و فقه و تمدن را میپذیرند، اما نقش فقه را در برنامه ریزی تمدنی و سرپرستی تکامل معیشت و هدایت تکامل زندگی اجتماعی نقشی بی اثر میدانند، یعنی معتقدند فقه فقط جنبه نظارتی دارد نه جنبه برنامه دهی و برنامه ریزی و مدیریت. بلکه انسان با مدد از توانایی هایی که خدا بدو عطا کرده، از جمله عقل، تجربه، حس و خردورزی و اندیشه هایش میتواند به تمدن سازی پرداخته و معیشت خود را اداره بکند. فقط در این مسیر ممکن است در مواردی راهکار و یا راهبرد انتخابی برای معیشت با سعادت معنوی و اخروی تعارض داشته باشد که در این موارد فقه نقش نظارتی خود را ایفا کرده و آن را تصحیح میکند. 🔹 این گروه معتقدند نقش فقه نظارت بر تمدن و معیشت است نه سرپرستی تکامل و برنامهریزی آن. تمدنسازی و برنامهریزی معیشت، تولید و برنامهریزیِ خردمندانه و مربوط به حوزه اندیشه و تجربههای بشری است. انسانها با تکامل اندیشهها و تجربه ها، راهبردهای جدید را به سوی تمدنسازی و تکامل معیشت، بدست می آورند و حتی گزینش میکنند و فقه صرفاً نقش نظارتی دارد. یکی از دلایل اصلی این رویکرد، عدم توجه به موضوعات اساسیای است که پیشفرض های ارتباط فقه و دنیا و بالتبع ارتباط فقه و تمدن را بیان میکند. این گروه توجه نکرده و ندیدهاند که حوزه فقه، چه هدایتها و مناسبات وثیقی در رابطه با تولید،کنترل، هدایت و تکامل اجتماعی زندگی بشری و جوامع انسانی به دست داده است. آنها به این موضوع نپرداختهاند که در یک نگاه کلیتر دخالت دین در تکامل ضروری است یا خیر؟ آنگاه اگر این دخالت ضروری بوده و دخالتی باشد که حوزه فقه را تعریف میکند، منطق فقه را توسعه دهند و با منطق توسعه یافتهتر به سراغ واکاوی منابع رفته و به صید و تماشای روابط و مناسبات فقه با حوزه تمدنی و اجتماعی زندگی بشری بنشینند. .... ادامه دارد @salmanraoofi
6 🔅🔅🔅 8/ فی المغازی ، قال الواقدىّ : حدّثنا إسماعيل بن عبد الله بن جبير، عن موسى بن جبير، قال: بلغ رسول الله صلّى الله عليه و سلّم أنّ سفيان بن خالد بن نبيح الهذلىّ، ثم اللّحيانىّ، و كان نزل عرنة و ما حولها فى ناس من قومه و غيرهم، فجمع الجموع لرسول الله صلّى الله عليه و سلّم، و ضوى إليه بشر كثير من أفناء الناس. فدعا رسول الله صلّى الله عليه و سلّم عبد الله بن أنيس، فبعثه سريّة وحده إليه ليقتله، و قال له رسول الله صلّى الله عليه و سلّم : انتسب إلى خزاعة . فقال عبد الله بن أنيس : يا رسول الله ما أعرفه، فصفه لى. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: إنك إذا رأيته هبته و فرقت منه و ذكرت الشيطان . و كنت لا أهاب الرجال ، فقلت: يا رسول الله، ما فرقت من شيء قطّ . فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم : بلى ، آية بينك و بينه أن تجد له قشعريرة إذا رأيته. و استأذنت النبىّ صلّى الله عليه و سلّم أن أقول ، فقال : قل ما بدا لك . قال : فأخذت سيفي لم أزد عليه ، و خرجت أعتزى إلى خزاعة، فأخذت على الطريق حتى انتهيت إلى قديد، فأجد بها خزاعة كثيرا، فعرضوا علىّ الحملان و الصحابة، فلم أرد ذلك و خرجت حتى أتيت بطن سرف، ثم عدلت حتى خرجت على عرنة، و جعلت أخبر من لقيت أنّى أريد سفيان بن خالد لأكون معه، حتى إذا كنت ببطن عرنة لقيته يمشى، و وراءه الأحابيش و من استجلب و ضوى إليه. فلمّا رأيته هبته، و عرفته بالنّعث الذي نعت لى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم. و رأيتنى أقطر فقلت صدق الله و رسوله! و قد دخلت فى وقت العصر حين رأيته، فصلّيت و أنا أمشى أومئ إيماء برأسى، فلمّا دنوت منه قال: من الرجل؟ فقلت: رجل من خزاعة، سمعت بجمعك لمحمّد فجئتك لأكون معك. قال: أجل، إنى لفى الجمع له. فمشيت معه، و حدّثته فاستحلى حديثي، و أنشدته شعرا، و قلت: عجبا لما أحدث محمّد من هذا الدين المحدث، فارق الآباء و سفّه أحلامهم! قال: لم يلق محمّد أحدا يشبهني! قال: و هو يتوكأ على عصا يهد الأرض، حتى انتهى إلى خبائه، و تفرّق عنه أصحابه إلى منازل قريبة منه و هم مطيفون به، فقال: هلمّ يا أخا خزاعة! فدنوت منه فقال لجاريته: احلبى! فحلبت ثم ناولتني، فمصصت ثم دفعته إليه، فعبّ كما يعبّ الجمل حتى غاب أنفه فى الرّغوة ، ثم قال: اجلس. فجلست معه، حتى إذا هدأ الناس و ناموا و هدأ، اغتررته فقتلته و أخذت رأسه، ثم أقبلت و تركت نساءه يبكين عليه، و كان النّجاء منّى حتى صعدت فى جبل فدخلت غارا. و أقبل الطلب من الخيل و الرجال توزّع فى كلّ وجه، و أنا مختف فى غار الجبل، و ضربت العنكبوت على الغار، و أقبل رجل و معه إداوة ضخمة و نعلاه فى يده، و كنت حافيا، و كان أهمّ أمرى عندي العطش، كنت أذكر تهامة و حرّها، فوضع إداوته و نعله و جلس يبول على باب الغار، ثم قال لأصحابه: ليس فى الغار أحد. فانصرفوا راجعين، و خرجت إلى الإداوة فشربت منها و أخذت النعلين فلبستهما، فكنت أسير الليل و أتوارى النهار حتى جئت المدينة فوجدت رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فى المسجد، فلما رآني قال: أفلح الوجه! قلت: أفلح وجهك يا رسول الله! فوضعت رأسه بين يديه، و أخبرته خبري، .» 🔹 ترجمه حدیث در پست بعدی @salmanraoofi
6 🔅🔅🔅 در مغازی واقدى آمده که گويد : « اسماعيل بن عبد الله بن جبير، از موسى بن جبير برايم نقل كرد كه گفت: به پيامبر (ص) خبر رسيده بود كه سفيان بن خالد بن نبيح هذلى لحيانى، در عرنه [2] فرود آمده است و مردم اطراف از خويشاوندان او و غير آنها براى جنگ با پيامبر (ص) گرد او جمع شده اند، و گروه زيادى هم از مردمان مختلف با او هماهنگى كرده اند. پيامبر (ص)، عبد الله بن انيس را احضار و او را به تنهايى براى كشتن سفيان اعزام فرمودند، و به او گفتند: خودت را از قبيله خزاعه معرفى كن. عبد الله بن انيس گويد: به پيامبر (ص) گفتم: من سفيان بن خالد را نمىشناسم، نشانه هاى او را برايم توصيف كنيد. فرمود: نشانى آن اين است كه همينكه او را ببينى از او خواهى ترسيد، و بياد شيطان خواهى افتاد، و دلت مىخواهد كه از او كناره بگيرى. گويد: من از هيچ كس نمى ترسيدم، و گفتم: اى رسول خدا (ص)، من هرگز از چيزى نگريخته ام. فرمود: صحيح است، ولى اين نشانه ميان تو و او خواهد بود كه چون او را ببينى لرزه بر اندامت خواهد افتاد. من از رسول خدا (ص) تقاضا كردم كه اجازه فرماييد هر چه لازم شد بگويم. فرمودند:آنچه لازم باشد و هر چه دلت مىخواهد بگوى. گويد: غير از شمشيرم هيچ چيز ديگرى از سلاح برنداشتم و خود را به قبيله خزاعه منسوب كرده و به راه افتادم تا به قديد رسيدم. در آنجا گروه زيادى از قبيله خزاعه را ديدم. آنها اصرار كردند كه به من مركوب و راهنمايى بدهند، ولى من نپذيرفتم و بيرون آمدم تا به قبيله سرف رسيدم، و سپس راه را كج كرده تا از عرنه سر در آوردم، و به هر كس كه مى رسيدم مىگفتم مى خواهم پيش سفيان بن خالد بروم و همراه او باشم. همينكه به عرنه رسيدم او را ديدم كه پياده راه مىرفت، و پشت سرش جمعيت و كسانى كه گرد او جمع شده بودند، حركت مى كردند. همينكه او را ديدم از او ترسيدم، و با نشانه هايى كه پيامبر (ص) از او داده بودند، شناختمش، و در حالى كه از سر و پايم عرق مىريخت، گفتم:خدا و رسولش راست مى گويند. وقتى كه او را ديدم هنگام نماز عصر بود، من همچنان كه راه مىرفتم با اشاره سر نماز عصر را گزاردم. چون نزديك او رسيدم، گفت: كيستى؟ گفتم: مردى از خزاعه ام، شنيدم مردم را براى جنگ با محمد جمع كرده اى، آمده ام تا همراهت باشم. گفت: آرى، من مشغول جمع كردن مردم براى جنگ با اويم. همراهش پياده راه افتادم و شروع به صحبت كردم، و او صحبتهاى مرا خيلى شيرين دانست و برايش شعر خواندم، و گفتم: اين آيين تازه اى كه محمد آن را ساخته است چيز عجيبى است، از آيين پدران دورى گزيده و عقايد آنها را سفاهت مىداند! گفت: محمد با هيچ كس برخورد نكرده است كه مثل من باشد. و در اين حالت به عصايى تكيه داده بود و آن را به زمين مىكشاند، تا اينكه به خيمه اش رسيد و ياران او پراكنده شده و در نزديكى چادر او فرود آمدند، و در عين حال دور و بر او مىگشتند. گفت: اى برادر خزاعى، جلو بيا ! و من نزد او رفتم. او به كنيز خود گفت: شير بدوش! و او شير دوشيد. سفيان ظرف شير را به من داد و من جرعه اى نوشيدم، و ظرف شير را به او دادم. سفيان سرش را مانند شترى در ظرف شير فرو برد چنانكه تمام بينى او پر از شير شد. سپس گفت: بنشين. و نشستم تا آنكه مردم آرام گرفتند و خفتند، و او هم آرام گرفت. ناگاه او را غافلگير كردم و سرش را جدا كرده با خود برداشتم، و به راه افتادم در حالى كه زنانش بر او مى گريستند. من موفق شده بودم، پس خود را به كوهى رسانده و در غارى پنهان شدم. در اين موقع گروه زيادى سواره و پياده از هر سو به جستجوى من بر آمدند، و من در غار كوه پنهان بودم و عنكبوتها بر در غار، تار تنيده بودند. مردى جلو آمد كه قمقمه آب و كفشهايش به دستش بود، من پا برهنه و سخت تشنه بودم. مهمترين مسئله براى من تشنگى بود و شدت گرماى تهامه را به ياد مىآوردم. آن مرد قمقمه آب و كفشهاى خود را كنار غار گذاشت و نشست تا ادرار كند، و بعد به همراهان خود گفت: كسى در غار نيست. و بازگشتند. من از قمقمه آب نوشيدم و كفشها را نيز برداشتم و شبها راه مىرفتم و روزها خود را مخفى مىكردم تا به مدينه رسيدم و پيامبر (ص) را در مسجد يافتم. همين كه مرا ديدند پرسيدند : سپيدرويى ؟ گفتم : اى رسول خدا روى شما سپيد باد . و سر او را برابر آن حضرت نهادم و اخبار خود را گزارش دادم . » ....ادامه دارد @salmanraoofi
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن-7 3.پذیرش نسبت حداکثری فقه و تمدن 🔹 طیف سوم کسانی هستند که نقش فقه در تمدنسازی، هدایت و تکامل زندگی اجتماعی، را نقشی فراگیر و مثبت میدانند و معتقدند رسالت فقه در حوزه معیشت، سرپرستی تکامل معیشت است و اصولاً فقه را قانون اساسی و شالوده اصلی تمدن سازی میدانند. در اصطلاح به این نظریه، نظریه حداکثری گویند. طرفداران این نظریه خود به دو دسته تقسیم شدهاند. کسانی که فقه موجود را برای تمدنسازی و اداره جوامع انسانی کافی میدانند و معتقدند فقه موجود توانایی تمدن سازی و اداره جوامع انسانی را دارد. این نظریه به «فقه سنتی» مشهور است. 🔹 در مقابل دیگرانی معتقدند فقه موجود، گرچه میراث گرانقدر شیعه در طول تاریخ بوده و حفظ آن واجب است، اما این فقه به جهاتی گوناگون، چونان که باید گسترش کمی و کیفی در جهت تمدن سازی و اداره جوامع انسانی را به خود ندید و همواره با دور بودن از حکومت و اجتماع، گرفتار مسائل فردی بوده است. باور این گروه این است که نگاه حاکم بر فقه موجود نگاهی فردی است و این در حالی است که ما به فقهی نیاز داریم که با نگاهی اجتماعی و حکومتی به مسائل، تدوین شده و مسائل را نه با نگاه فردی، که با نگاه اجتماعی و حکومتی به حل و تحلیل نشسته باشد. این نظریه با عنوان «فقه حکومتی» شناخته شده است. 🔹 طبیعی است که بحث از مناسبات فقه و تمدن، ذیل دو نظریه اخیر – سنتی و حکومتی- شکل خواهد گرفت و در محدوده این دو نظریه است که میتوان سخن از روابط و مناسبات فقه و تمدن و تمدن سازی به میان آورد. چه اینکه بر مبنای نظریه اول، هیچ ارتباطی بین فقه و تمدن برقرار نیست و نظریه دوم نیز گرچه ارتباطی حداقلی را معتقد است، اما نتیجه آن چیزی جز انکار نسبت فقه با تمدن و معیشت اجتماعی نیست. 🔹 در مورد طرفداران نظریه حداکثری، گفتنی است اگر توانستیم ضرورت نگاه دوم یعنی فقه حکومتی را به اثبات رسانده و فقه شیعی را با این نگاه تدوین کنیم، مراد حاصل خواهد آمد و صرف تصور فقهی با این اوصاف، موجب تصدیق روابط و مناسبات وثیق فقه و تمدن و تمدنسازی خواهد بود. 🔹 اما اگر شرایط به گونه ای بود که توان اقامه فقه حکومتی وجود نداشت و به فقه سنتی -که ماهیت و مسائل آن، فردی و فردگرایانه است- اکتفا شد، باز هم بحث از روابط و مناسبات فقه و تمدن، همچنان بر اهمیت و ضرورت خود پایدار است. 🔹 حقانیت و صحت این ادعا، پس از تأمل و دقت در مجموعۀ فقه سنتی، از آغاز تا پايان و از طهارت تا ديات مشخص میشود. رهآورد ملاحظه مجموعه فقه سنتی و مسائل آن، آمیختگی و ارتباط وثیق تمدن با این مقوله است؛ به گونهای که تفکیک و جداسازى این هر دو از یکدیگر غير ممكن می نماید. ....ادامه دارد @salmanraoofi
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن8 •تعیین نسبت فقه و تمدن 🔹 تعیین نسبت فقه و تمدن با دو نگاه قابل بررسی است: 1.نگاه توصیفی: در این نگاه، فقه موجود (فقه سنتی) در بستر زمان و در قالب احکام و مسائل موجود مورد بررسی و کنکاش قرار میگیرد؛ 2.نگاه توصیه ای: این نگاه با تأکید بر فقه مطلوب - که از آن با عنوان «فقه حکومتی» یاد میکنیم – به بررسی نسبت فقه و تمدن میپردازد. بر اساس نگاه اول، ما به مجموعه فقه موجود و احکام و مسائل آن از آغاز تدوین تاکنون می نگریم و بررسی میکنیم که فقه در چه جهاتی با مقوله تمدن و تمدن سازی در ارتباط بوده و به تاسیس و یا تکمیل آن کمک نموده است و بر طبق آنچه به عنوان میراث فقهی به ما رسیده، نسبت آن را با تمدن و تمدن سازی تعیین میکنیم. بنابراین در این نگاه ما با اینکه نسبت فقه و تمدن چه باید باشد، کاری نداریم، بلکه با آنچه تاکنون بوده، سروکار داریم. 🔹 اما بر اساس نگاه دوم، باید بررسی کنیم که نسبت حقیقی فقه و تمدن چه باید باشد و صرفاً نمی توانیم به آنچه موجود است، اکتفا کنیم. 🔹 در نقد دیدگاه اول میتوان گفت: در این که برای تعیین نسبت فقه و تمدن میباید از فقه موجود در مراحل تاریخی آن بهره گرفت و با بررسی احکام، مسائل و موضوعات آن به مطلوب نسبی رسید، تردیدی وجود ندارد، اما سخن در این است که آیا به آنچه موجود است، میتوان اکتفا کرد یا خیر؟ به نظر میرسد بررسی فقه موجود برای تعیین نسبت حقیقی فقه با تمدن کافی نباشد، چرا که در صورتی فقه موجود آینه تمام نمای نسبت فقه و تمدن خواهد بود که تمام ظرفیت های فقه به فعلیت رسیده و زمینه ظهور و بروز آن در جنبه های مختلف زندگی اجتماعی بشری فراهم آمده باشد. اما از آن جا که در فقه سنتی و فردی از همه توانمندیهای فقه استفاده نشده - خصوصاً به جهت محروم بودن شیعه از حکومت و در نیامدن به صحنه اجتماع و حکومت-، در نتیجه زمینه توسعه و گسترش همه جانبه آن در همه جنبه های زندگی بشری فراهم نشده است. بنابراین در اصل برای تعیین نسبت فقه و تمدن باید به فقه مطلوب نظر داشت و به ظرفیت های آن نگریست. 🔹 نکته مهمی که ذکر آن ضروری است اینکه استخراج نظام‌های اجتماعی و تاسیس تمدن از فقه، ضرورتاً به معنای اين نيست كه بالفعل اين نظام‌ها در فقه وجود دارد؛ بلكه به معنای اين است كه برخی از موضوعات و بسياری از مبانی كه برای حوزه بحث‌های مربوط به نظام‌های فقهی لازم است، در فقه وجود دارد و ما می‌توانيم از اين ظرفيت عظيم برای تدوين نظام‌های فقهی و تاسیس تمدن اسلامی استفاده كنيم. ....ادامه دارد @salmanraoofi
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن9 ✳ فرضیه مقاله حاضر 🔹 مقاله حاضر در صدد است با بازپژوهی فقه موجود، منابع، احکام و مسائل آن، این نکته را روشن سازد که بر فرض عدم قبولِ امکان و ضرورت فقه حکومتی –که آئینه تمام نمای تمدنسازی اسلامی است- فقه موجود (فقه سنتی) چنانکه برخی پنداشته اند، با مقوله تمدن و تمدنسازی بیگانه نیست. با رصد ابواب، کتب، احکام و مسائل مختلف فقه موجود، با چارچوبهای کلی، قواعد و بعضاً احکام ریز و درشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، تربیتی، عبادی و... مواجه میشویم که نشانگر رویکرد و اهتمام فقه سنتی به زندگی اجتماعی بشر و نیازهای گونه گون و مختلف تمدنی میباشد. به بیان دیگر شاید نتوانیم از دل فقه موجود نظام های مختلف اجتماعی را استخراج و تاسیس کنیم، اما این مسئله دالّ بر عدم توجه فقه موجود به این مسائل نیست. بلکه فقه موجود در باب های مختلف و مورد نیاز نظام های اجتماعی، احکام فقهی مختلف و گونه گونی دارد. یعنی احکام مورد نیاز نظام اقتصادی که با عنوان «فقه اقتصادی» از آن یاد میشود. همچنین احکام حقوقی، احکام تربیتی، احکام سیاسی، احکام عبادی، احکام فرهنگی و دیگر احکام مختلفی که نقش اشباع کننده -و یا تامین حداقلی- نیازهای مختلف نظامهای اجتماعی را بر عهده داشته و با عناوینی همچون فقه فرهنگی، فقه سیاسی، فقه حقوقی، فقه تربیتی و .. از آنها یاد میشود. 👇 در واقع این مقاله به طور مشخص، در صدد جوابگویی به دیدگاه «منکرین نسبت فقه و تمدن» است. یعنی کسانی رابطه بین فقه و تمدن را نفی کرده، معتقدند مقوله «تمدن و سرپرستی اجتماعی» با مقوله «فقه» بیگانه است و فقه ارتباطی با مقوله تمدن، حیات اجتماعی و تکامل معیشت ندارد. همان کسانی که از تمدن و تمدن سازی تفسیر خاصی داشته، آن را عهدهدار معیشت و فقه را عهده دار سعادت میدانند، و هیچ ارتباطی بین معیشت و سعادت برقرار نمیبینند. به بیان دیگر، مقاله حاضر عهده دار اثبات ارتباط حداقلی فقه سنتی و تمدن و تبیین نظریه دوم –که در بخش دیدگاه ها گذشت- میباشد. بدیهی است که سخن از ارتباط حداکثری فقه و تمدن، در غالب نگاه و نظریه سوم امکان دارد و آن نیز مبتنی بر بحث از فقه حکومتی میباشد. ✳ فقه و احکام مورد نیاز نظامهای اجتماعی 1.فقه و احکام نظام فرهنگی یکی از مهمترین وجوهی که ماهیت یک تمدن به آن وابسته است وجهه فرهنگی تمدن است. جایگاه فرهنگ در جغرافیای تمدن از چنان رفعتی برخوردار است که اگر تمدنی نتواند تولید فرهنگی داشته و فرهنگ اصیل خود را حفظ نماید، هستی و چیستی خود را در معرض نیستی و فنا قرار داده است. در تمدن اسلامی، یکی از مهمترین عواملی که تاکنون توانسته است هویت مستقل فرهنگی به آن بدهد، فقه و قوانین فقهی است. اگر تعریف فرهنگ به «شیوه و روش زندگی» را قبول کنیم، آنگاه نسبت وثیق فرهنگ و فقه هویدا خواهد شد. چه اینکه فقه اسلامی، از ابتدا تا انتها و از طهارت تا دیات، آموزگار شیوه زندگی است. به دلیل اینکه تعالیم فقه، نسبت به نحوه برخورد با دیگران، رعایت نظم و انضباط، رعایت حقوق دیگران، داد و ستد، آداب معاشرت، ازدواج و طلاق، همنوع گرایی، سیاست، حکومت، مدیریت، تدبیر منزل، نظافت، بهداشت، علم و صنعت و ... مطالب فراوانی دارد. فقه اسلامی، در تمامی زمینههای طهارات، عبادات، سیاسات، اجتماعیات، تجارات، حقوق (حدود، دیات، قصاص، تعزیرات، شهادت، وصیّت، ارث، قرض، دین، تعاون، احسان، اتفاق) و تمامی احکام و مسائل امور زندگی و شیوههای برخورد اجتماعی، دستورات و آئین نامه های خاص خود را داراست. بر اساس پذیرش تعریف پیشین برای فرهنگ، فرهنگ اسلامی عبارت است از «شیوه زندگیِ مستخرج از متون دینی به واسطه علم فقه». به عبارت دیگر احکام و قوانینی که به واسطه علم فقه از متون دینی استنباط میشود، عاملی شده تا جامعه و تمدن اسلامی شیوه زندگی مستقل را دارا و از فرهنگی پویا برخوردار باشد. ....ادامه دارد @salmanraoofi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 حضرت آیت الله خامنه‌ای در احکام جداگانه‌ای حجت‌الاسلام سید عبدالنبی موسوی‌فرد را به نمایندگی ولی‌فقیه در استان خوزستان و امامت جمعه اهواز و حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین موسوی‌جزائری را به ریاست حوزه علمیه اهواز منصوب کردند. 📝 متن احکام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: 🔻 بسم الله الرحمن الرحیم جناب حجة‌الاسلام آقای سید عبدالنبی موسوی‌فرد دامت افاضاته اکنون که جناب حجة‌الاسلام والمسلمین آقای جزائری پس از سالها خدمت با ارزش در سنگر امامت جمعه‌ی اهواز از این مسئولیت انصراف داده‌اند جنابعالی را که بحمدالله متّصف به علم و عمل و خصوصیات شایسته و روحیه خدمت و گرایش مردمی میباشید و آزمون نیکوئی را در عرصه‌ی امامت جمعه و جماعات گذرانیده‌اید به نمایندگی خود در خوزستان و امامت جمعه‌ی اهواز منصوب میکنم. شهر مقاوم اهواز و مردم وفادار و فداکار آن استان با شرافت و عزّت در همه‌ی حوادث مهم پس از انقلاب اسلامی، آزمونی درخشان را گذرانیده و عناصر فداکار و شجاعی از آن سر برآورده‌اند. این منطقه‌ی حساس در مقابله‌ی نظامی با متجاوزان، و در ایستادگی بر هویت ملی، و در مواجهه با بلایای طبیعی، بطور یکسان، صلابت و قدرت نشان داده و از حوادث، سربلند بیرون آمده است. نمازجمعه که مظهر تجمع متحد مؤمنان است همواره باید این خصوصیات برجسته را نمایندگی کند و آنها را زنده بدارد. ارتباط صمیمانه با جوانان و همفکری با علمای حوزه و دانشگاه و همکاری با مسئولان دولتی و فعالان و اثرگذاران اجتماعی توصیه‌های دیگر اینجانب است. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت مینمایم. سیّدعلی خامنه‌ای   🔻 بسم الله الرحمن الرحیم حضرت مستطاب حجة‌الاسلام والمسلمین فقیه بزرگوار جناب آقای موسوی جزائری دامت‌برکاته اکنون که جنابعالی پس از سالها حضور پر برکت و خدمات همه‌جانبه در سنگر امامت جمعه‌ی اهواز از ادامه‌ی این مسئولیت اعلام انصراف نموده‌اید، لازم دانسته می‌شود که برکات حضور آن‌جناب در آن شهر پر افتخار و در میان مردم عزیز و وفادار آن ادامه یابد و همانطور که جهات گوناگون علمی و اجتماعی و سیاسی در آن شهر و استان مقاوم و حسّاس در طول سالیان متمادی از هدایت و درایت جنابعالی بهره‌مند شده‌اند، از این پس هم همگان مشمول این نعمت خداوندی باشند. مستحضرید که اهواز و تعدادی دیگر از شهرهای آن استان در گذشته‌های دور و نزدیک اقامتگاه فقهاء برجسته بوده‌اند و مرحومان آیات‌الله حضرت آقای سیدعلی بهبهانی و حضرت آقای سید محمدجعفر جزائری مروّج و حضرات آقایان کرمی و برخی بزرگان دیگر نمونه‌هائی در دهه‌های اخیر می‌باشند، و هم‌اکنون نیز آن خطه بحمدالله برخوردار از محضر علمای اعلام است، از این‌رو حوزه‌ی علمیه‌ی اهواز را باید به دیده‌ی اهمیت نگریست. لذا مقتضی می‌دانم که آن‌جناب همچنان سکونت در اهواز را ادامه داده و ضمن کمک به امام جمعه‌ی محترم و دیگر مسئولان و امور اجتماعی آن مردم غیور و وفادار، ریاست حوزه‌ی علمیه را عهده‌دار گردید و رونق مضاعف به تربیت طلاب و فضلا داده و از ظرفیت علمی علمای محترم برای اعتلای آن حوزه استفاده نمایید. توفیقات روزافزون جناب‌عالی را از خداوند متعال مسألت مینمایم. والسلام علیکم و رحمة‌الله سیّدعلی خامنه‌ای
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
📩 با پیام آیت‌الله‌العظمی سبحانی؛ 🌒 نشست تخصصی «رؤیت‌پذیری هلال رمضان» با حضور شخصیتهایی چون حجج‌اسلام آقایان موحدنژاد، فلاح‌زاده و اصفهانی روز پنج‌شنبه ساعت ۱۶ در خبرگزاری حوزه برگزار می‌شود. http://hawzahnews.com/detail/News/490593