eitaa logo
سلمان رئوفی
5.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن9 ✳ فرضیه مقاله حاضر 🔹 مقاله حاضر در صدد است با بازپژوهی فقه موجود، منابع، احکام و مسائل آن، این نکته را روشن سازد که بر فرض عدم قبولِ امکان و ضرورت فقه حکومتی –که آئینه تمام نمای تمدنسازی اسلامی است- فقه موجود (فقه سنتی) چنانکه برخی پنداشته اند، با مقوله تمدن و تمدنسازی بیگانه نیست. با رصد ابواب، کتب، احکام و مسائل مختلف فقه موجود، با چارچوبهای کلی، قواعد و بعضاً احکام ریز و درشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، تربیتی، عبادی و... مواجه میشویم که نشانگر رویکرد و اهتمام فقه سنتی به زندگی اجتماعی بشر و نیازهای گونه گون و مختلف تمدنی میباشد. به بیان دیگر شاید نتوانیم از دل فقه موجود نظام های مختلف اجتماعی را استخراج و تاسیس کنیم، اما این مسئله دالّ بر عدم توجه فقه موجود به این مسائل نیست. بلکه فقه موجود در باب های مختلف و مورد نیاز نظام های اجتماعی، احکام فقهی مختلف و گونه گونی دارد. یعنی احکام مورد نیاز نظام اقتصادی که با عنوان «فقه اقتصادی» از آن یاد میشود. همچنین احکام حقوقی، احکام تربیتی، احکام سیاسی، احکام عبادی، احکام فرهنگی و دیگر احکام مختلفی که نقش اشباع کننده -و یا تامین حداقلی- نیازهای مختلف نظامهای اجتماعی را بر عهده داشته و با عناوینی همچون فقه فرهنگی، فقه سیاسی، فقه حقوقی، فقه تربیتی و .. از آنها یاد میشود. 👇 در واقع این مقاله به طور مشخص، در صدد جوابگویی به دیدگاه «منکرین نسبت فقه و تمدن» است. یعنی کسانی رابطه بین فقه و تمدن را نفی کرده، معتقدند مقوله «تمدن و سرپرستی اجتماعی» با مقوله «فقه» بیگانه است و فقه ارتباطی با مقوله تمدن، حیات اجتماعی و تکامل معیشت ندارد. همان کسانی که از تمدن و تمدن سازی تفسیر خاصی داشته، آن را عهدهدار معیشت و فقه را عهده دار سعادت میدانند، و هیچ ارتباطی بین معیشت و سعادت برقرار نمیبینند. به بیان دیگر، مقاله حاضر عهده دار اثبات ارتباط حداقلی فقه سنتی و تمدن و تبیین نظریه دوم –که در بخش دیدگاه ها گذشت- میباشد. بدیهی است که سخن از ارتباط حداکثری فقه و تمدن، در غالب نگاه و نظریه سوم امکان دارد و آن نیز مبتنی بر بحث از فقه حکومتی میباشد. ✳ فقه و احکام مورد نیاز نظامهای اجتماعی 1.فقه و احکام نظام فرهنگی یکی از مهمترین وجوهی که ماهیت یک تمدن به آن وابسته است وجهه فرهنگی تمدن است. جایگاه فرهنگ در جغرافیای تمدن از چنان رفعتی برخوردار است که اگر تمدنی نتواند تولید فرهنگی داشته و فرهنگ اصیل خود را حفظ نماید، هستی و چیستی خود را در معرض نیستی و فنا قرار داده است. در تمدن اسلامی، یکی از مهمترین عواملی که تاکنون توانسته است هویت مستقل فرهنگی به آن بدهد، فقه و قوانین فقهی است. اگر تعریف فرهنگ به «شیوه و روش زندگی» را قبول کنیم، آنگاه نسبت وثیق فرهنگ و فقه هویدا خواهد شد. چه اینکه فقه اسلامی، از ابتدا تا انتها و از طهارت تا دیات، آموزگار شیوه زندگی است. به دلیل اینکه تعالیم فقه، نسبت به نحوه برخورد با دیگران، رعایت نظم و انضباط، رعایت حقوق دیگران، داد و ستد، آداب معاشرت، ازدواج و طلاق، همنوع گرایی، سیاست، حکومت، مدیریت، تدبیر منزل، نظافت، بهداشت، علم و صنعت و ... مطالب فراوانی دارد. فقه اسلامی، در تمامی زمینههای طهارات، عبادات، سیاسات، اجتماعیات، تجارات، حقوق (حدود، دیات، قصاص، تعزیرات، شهادت، وصیّت، ارث، قرض، دین، تعاون، احسان، اتفاق) و تمامی احکام و مسائل امور زندگی و شیوههای برخورد اجتماعی، دستورات و آئین نامه های خاص خود را داراست. بر اساس پذیرش تعریف پیشین برای فرهنگ، فرهنگ اسلامی عبارت است از «شیوه زندگیِ مستخرج از متون دینی به واسطه علم فقه». به عبارت دیگر احکام و قوانینی که به واسطه علم فقه از متون دینی استنباط میشود، عاملی شده تا جامعه و تمدن اسلامی شیوه زندگی مستقل را دارا و از فرهنگی پویا برخوردار باشد. ....ادامه دارد @salmanraoofi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 حضرت آیت الله خامنه‌ای در احکام جداگانه‌ای حجت‌الاسلام سید عبدالنبی موسوی‌فرد را به نمایندگی ولی‌فقیه در استان خوزستان و امامت جمعه اهواز و حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین موسوی‌جزائری را به ریاست حوزه علمیه اهواز منصوب کردند. 📝 متن احکام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: 🔻 بسم الله الرحمن الرحیم جناب حجة‌الاسلام آقای سید عبدالنبی موسوی‌فرد دامت افاضاته اکنون که جناب حجة‌الاسلام والمسلمین آقای جزائری پس از سالها خدمت با ارزش در سنگر امامت جمعه‌ی اهواز از این مسئولیت انصراف داده‌اند جنابعالی را که بحمدالله متّصف به علم و عمل و خصوصیات شایسته و روحیه خدمت و گرایش مردمی میباشید و آزمون نیکوئی را در عرصه‌ی امامت جمعه و جماعات گذرانیده‌اید به نمایندگی خود در خوزستان و امامت جمعه‌ی اهواز منصوب میکنم. شهر مقاوم اهواز و مردم وفادار و فداکار آن استان با شرافت و عزّت در همه‌ی حوادث مهم پس از انقلاب اسلامی، آزمونی درخشان را گذرانیده و عناصر فداکار و شجاعی از آن سر برآورده‌اند. این منطقه‌ی حساس در مقابله‌ی نظامی با متجاوزان، و در ایستادگی بر هویت ملی، و در مواجهه با بلایای طبیعی، بطور یکسان، صلابت و قدرت نشان داده و از حوادث، سربلند بیرون آمده است. نمازجمعه که مظهر تجمع متحد مؤمنان است همواره باید این خصوصیات برجسته را نمایندگی کند و آنها را زنده بدارد. ارتباط صمیمانه با جوانان و همفکری با علمای حوزه و دانشگاه و همکاری با مسئولان دولتی و فعالان و اثرگذاران اجتماعی توصیه‌های دیگر اینجانب است. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت مینمایم. سیّدعلی خامنه‌ای   🔻 بسم الله الرحمن الرحیم حضرت مستطاب حجة‌الاسلام والمسلمین فقیه بزرگوار جناب آقای موسوی جزائری دامت‌برکاته اکنون که جنابعالی پس از سالها حضور پر برکت و خدمات همه‌جانبه در سنگر امامت جمعه‌ی اهواز از ادامه‌ی این مسئولیت اعلام انصراف نموده‌اید، لازم دانسته می‌شود که برکات حضور آن‌جناب در آن شهر پر افتخار و در میان مردم عزیز و وفادار آن ادامه یابد و همانطور که جهات گوناگون علمی و اجتماعی و سیاسی در آن شهر و استان مقاوم و حسّاس در طول سالیان متمادی از هدایت و درایت جنابعالی بهره‌مند شده‌اند، از این پس هم همگان مشمول این نعمت خداوندی باشند. مستحضرید که اهواز و تعدادی دیگر از شهرهای آن استان در گذشته‌های دور و نزدیک اقامتگاه فقهاء برجسته بوده‌اند و مرحومان آیات‌الله حضرت آقای سیدعلی بهبهانی و حضرت آقای سید محمدجعفر جزائری مروّج و حضرات آقایان کرمی و برخی بزرگان دیگر نمونه‌هائی در دهه‌های اخیر می‌باشند، و هم‌اکنون نیز آن خطه بحمدالله برخوردار از محضر علمای اعلام است، از این‌رو حوزه‌ی علمیه‌ی اهواز را باید به دیده‌ی اهمیت نگریست. لذا مقتضی می‌دانم که آن‌جناب همچنان سکونت در اهواز را ادامه داده و ضمن کمک به امام جمعه‌ی محترم و دیگر مسئولان و امور اجتماعی آن مردم غیور و وفادار، ریاست حوزه‌ی علمیه را عهده‌دار گردید و رونق مضاعف به تربیت طلاب و فضلا داده و از ظرفیت علمی علمای محترم برای اعتلای آن حوزه استفاده نمایید. توفیقات روزافزون جناب‌عالی را از خداوند متعال مسألت مینمایم. والسلام علیکم و رحمة‌الله سیّدعلی خامنه‌ای
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
📩 با پیام آیت‌الله‌العظمی سبحانی؛ 🌒 نشست تخصصی «رؤیت‌پذیری هلال رمضان» با حضور شخصیتهایی چون حجج‌اسلام آقایان موحدنژاد، فلاح‌زاده و اصفهانی روز پنج‌شنبه ساعت ۱۶ در خبرگزاری حوزه برگزار می‌شود. http://hawzahnews.com/detail/News/490593
7 🔅🔅🔅 9/ فی المغازی الواقدی ؛ حدّثنى عبد الله بن الحارث، عن أبيه، أنّ عصماء بنت مروان من بنى أميّة بن زيد، كانت تحت يزيد بن زيد بن حصن الخطمىّ، و كانت تؤذى النبىّ صلّى الله عليه و سلّم، و تعيب الإسلام، و تحرّض على النبىّ صلّى الله عليه و سلّم، و قالت شعرا: فباست بنى مالك و النّبيت و عوف و باست بنى الخزرج أطعتم أتاوى من غيركم فلا من مراد و لا مذحج ترجّونه بعد قتل الرّءوس كما يرتجى مرق المنضج قال عمير بن عدىّ بن خرشة بن أميّة الخطمىّ حين بلغه قولها و تحريضها: اللّهمّ، إنّ لك علىّ نذرا لئن رددت رسول الله صلّى الله عليه و سلّم إلى المدينة لأقتلنّها - و رسول الله صلّى الله عليه و سلّم يومئذ ببدر- فلمّا رجع رسول الله صلّى الله عليه و سلّم من بدر جاءها عمير بن عدىّ فى جوف الليل حتى دخل عليها فى بيتها، و حولها نفر من ولدها نيام ، منهم من ترضعه فى صدرها ، فجسّها بيده ، فوجد الصبىّ ترضعه فنحّاه عنها ، ثم وضع سيفه على صدرها حتى أنفذه من ظهرها، ثم خرج حتى صلّى الصّبح مع النبىّ صلّى الله عليه و سلّم بالمدينة . فلمّا انصرف النبىّ صلّى الله عليه و سلّم نظر إلى عمير فقال: أقتلت بنت مروان ؟ قال : نعم بأبى أنت يا رسول الله . و خشي عمير أن يكون فتات على النبىّ صلّى الله عليه و سلّم بقتلها فقال : هل علىّ فى ذلك شيء يا رسول الله ؟ قال : لا ينتطح فيها عنزان ، فإنّ أوّل ما سمعت هذه الكلمة من النبىّ صلّى الله عليه و سلّم. قال عمير: فالتفت النبىّ صلّى الله عليه و سلّم إلى من حوله فقال: إذا أحببتم أن تنظروا إلى رجل نصر الله و رسوله بالغيب ، فانظروا إلى عمير بن عدىّ. فقال عمر بن الخطّاب رضى الله عنه : انظروا إلى هذا الأعمى الذي تشدّد فى طاعة الله . فقال : لا تقل الأعمى، و لكنّه البصير! ....... » 📚 در مغازی واقدی آمده ؛ « عبد الله بن حارث از پدر خود برايم روايت كرد كه: عصماء دختر مروان از قبيله بنى امية بن زيد، كه همسر يزيد بن زيد بن حصن خطمى بود، پيامبر (ص) را آزار مىداد و از اسلام ايراد مىگرفت و مردم را عليه پيامبر (ص) تحريض مىكرد، وى اين اشعار را گفت: به نشيمنگاه بنى مالك و نبيت و عوف و به نشيمنگاه بنى خزرج شما از افراد ناشناخته اى پيروى كرديد كه نه از قبيله مرادند و نه مذحج پس از كشته شدن سران قوم هنوز هم به او اميد داريد، همچنانكه از گوشت سوخته آبى اميد داشته باشند. عمير بن عدى بن خرشة بن اميد خطمى چون اين گفتار او را شنيد و شوراندن او را عليه اسلام بديد، گفت: پروردگارا، نذر مىكنم كه اگر محمد (ص) را به مدينه برگردانى، من عصماء را به قتل برسانم- رسول خدا (ص) در آن هنگام در بدر بود- چون پيامبر (ص) از بدر مراجعت فرمود ، عمير بن عدى در دل شب به خانه عصماء رفت ، بعضى از بچههاى او اطرافش خواب بودند و يكى از آنها شير خوار و روى سينه او بود، عمير با دست خود او را لمس كرد و كودكى را كه شير مىداد از او كنار زد و شمشيرش را بر سينه عصماء نهاد و چنان فشار داد كه از پشت او بيرون آمد. آنگاه نماز صبح را با پيامبر (ص) گزارد. چون پيامبر (ص) از مسجد بيرون آمد، به عمير نظر فرمود و پرسيد: آيا دختر مروان را كشتى؟ گفت: آرى پدر و مادرم فدايت گردند. عمير ترسيد كه نكند با قتل او مرتكب نافرمانى شده باشد، اين بود كه پرسيد: آيا گناهى بر من است؟ پيامبر (ص) فرمود: نه، به خاطر او حتى دو بزهم شاخ به شاخ نخواهند گذاشت (ارزش اين حرفها را ندارد). اين مثل براى اولين بار از پيامبر شنيده شد . عمير مىگويد: پيامبر (ص) به اطرافيان خود نگريست و فرمود: هر گاه دوست داشتيد به مردى نگاه كنيد كه خدا و رسول را از غيب يارى داده است، به عمير بن عدى بنگريد. عمر بن خطاب هم گفت: به اين كور بنگريد كه چگونه در اطاعت خدا سختگير است. پيامبر (ص) فرمود: نگو كور، او بصير و بيناست ...... .» ....ادامه دارد @salmanraoofi
📸 صدا و سیما با وجهه سازی و جایگاه سازی غلط برای سلبریتی ها ما را به این سمت خواهد برد که به روزی بیفتیم که بازیگران پوک و افراد بی مایه هوس ریاست بر امت اسلامی کنند @salmanraoofi
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن10 ✳ فقه و سطوح مختلف فرهنگ پس از تبیین نسبت فقه و فرهنگ، اینک لازم است تا سطوح و انواع مختلف فرهنگ از یکدیگر متمایز شده و تاثیر فقه بر هر یک از این بخشها مورد بررسی قرار گیرد. 🔹 برای فرهنگ تقسیمات مختلفی ارائه شده است. از جمله این تقسیمات، تفکیک سطوح یا انواع فرهنگ به دو بخش است: 1- فرهنگ عمومی؛ 2- فرهنگ تخصصی. الف) فرهنگ عمومی و فقه فرهنگ عمومی به معنای مجموعه نیازهای فرهنگی است که آحاد جامعه با آن روبرو بوده و مبتلا به آن میباشند. آداب و معاشرات، مراعات حقوق دیگران، نظم، وجدان کاری، انضباط اجتماعی، و مسایلی از این قبیل در این مجموعه میگنجد. مروری بر عناوین ابواب و احکام فقه موجود، تاثیر بیبدیل فقه بر عرصه فرهنگ عمومی را قطعی میسازد. معارف فقهی، چه به صورت غیر مستقیم از طریق تقویت ایمان، تقوا و یقین برای آحاد جامعه و چه به صورت مستقیم از طریق تعیین رویه معاشرت و برخورد با دیگران و مسائل و حوادث پیرامونی زندگی، توان ساختن فرهنگ عمومی جامع و نورانی را فراهم نموده است. ب) فرهنگ تخصصی و فقه پس از فرهنگ عمومی، سطح دوم فرهنگ را فرهنگ تخصصی جامعه تشکیل میدهد. فرهنگ تخصصی عبارت است از ارتکازات و پذیرشهای اجتماعی که بر خلاف فرهنگ عمومی، محدود به معدودی از افراد جامعه است که دارای سطح تحصیلات و سواد بالاتری میباشند. اطلاعات تخصصی، اطلاعاتی است که هم افراد کمتری به آن محتاجند و هم افراد محدودتری به آن امکان دسترسی دارند. مجموعه اطلاعات تخصصی بر روی هم رفته، فرهنگ تخصصی جامعه را تشکیل میدهد و در مجموع امکان پاسخگویی به مشکلات و معضلات و ناهنجاریهای پیچیدهتر جامعه را فراهم میسازد. تاثیر فقه در فرهنگ تخصصی به واسطه علم صورت میپذیرد. بدین معنا که آنچه فرهنگ تخصصی را میسازد علم است و به اصطلاح علم، فرهنگساز است، زیرا ارتکاز میآفریند و معیار ارزشگذاری و تعیین هنجار و ناهنجار در جامعه قرار میگیرد. با این حساب بررسی نسبت فقه و فرهنگ تخصصی، نیازمند تبیین نسبت فقه و علم میباشد. نسبت علم و فقه در چند سطح قابل ارائه و بررسی است. 🔹 در یک نگاه تاثیر فقه در علم، از طریق ترغیب به علماندوزی و توصیه برای کسب و نشر علم به وجود میآید. از نظر فقه اسلامی، برای فراگیرنده علم و پیشه، هیچگونه محدودیت زمانی و مکانی قابل تصور نیست و قلمرو موضوعی وجوب تعلّم نیز مختص به دانشها و پیشههای دینی نیست، بلکه هر دانش و پیشهای که حفظ نظام جامعه مسلمان بر آن متوقف باشد، از باب وجوب حفظ نظام، واجب میباشد. 🔹 با نگاهی دیگر، شاید بتوان تاثیرگذاری فقه بر علم را از زاویه جامعه شناسی علم به دست آورد. از زاویه جامعه شناسی علم، فقه از طریق باید و نبایدها و نیز حدود و صغور و شیوهای که برای زندگی آدمی ارائه میدهد، در اهداف، انگیزهها و مقاصد اندیشمندان و دانشوران مسلمان، تصرف نموده، میتواند در تعیین سرنوشت علم اثر بگذارد. به عبارت دیگر تولید علم از انگیزهها و نیازهایی پیروی میکند که اگر آنها را با یکدیگر پیوند بزنیم، نظام انگیزهها و نیازمندیها مقابل ما قرار خواهند گرفت. از طرف دیگر منشاء این انگیزهها و نیازها نیز بایدها و نبایدها و حدود و صغور احکام اسلامی میباشد. 🔹 نگاه اول بیانگر تاثیر حداقلی فقه در فرهنگ تخصصی است و نگاه دوم، نشانگر تاثیر حداکثری فقه در این حوزه فرهنگ میباشد. با توجه به تعاریف و مصادیقی که برای فرهنگ عمومی و تخصصی بیان شد، ارتباط بین این دو فرهنگ نیز روشن میشود. همچنین با تبیین نسبت هر کدام از این دو با فقه، میزان تاثیرگذاری فقه بر هر یک و بالتبع مقدار تاثیرپذیری آنها از فقه نیز مشخص میشود. 🔹 فقه موجود با ابواب و احکام مختلف خود، آینه تمامنمای فرهنگ عمومی و تخصصی میباشد، گرچه در کلیت خود، از نگاه فردی حاکم بر خود رنج میبرد و این نگاه فردی سدی در برابر تاسیس نظام فرهنگی تمام عیار و در خور، از مجموعه فقه اسلامی میباشد. ....ادامه دارد @salmanraoofi
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن11 1.فقه و احکام نظام سیاسی 🔹 بی گمان نظام سیاسی و سیستم اداره فرد و جامعه، از اصول بنیادی یک تمدن به شمار میآید؛ چه اینکه به لحاظ عملی، مشکل بتوان زندگی جامعه بشری را بدون نظام سیاسی تصور نمود. نظام سیاسی نه تنها بیانگر وجود مجموعهای از نهادها، که حاکی از وجود نگرشها و شیوههای خاصی از اعمال و رفتار است که منحصراً مدنیّت خوانده شده و در واقع از اساسیترین اجزای یک تمدن محسوب میشوند. میتوان گفت نظام سیاسی در قسمت عمدهای از زندگی بشر نفوذ و رخنه میکند و اصولاً زندگی انسانها در درون نظام سیاسی آغاز میشود و پایان میپذیرد. 🔹 نظام سیاسی در بینش اسلامی، بر مبنای هدفمندیهای کلی شریعت و با توجه به اصل امامت، مفهوم مییابد. این نظام بر این اصل مبتنی است که امام به عنوان شاخص کلی در نظر گرفته شده و با توجه به وظیفه و رسالتی که دارد، جامعه دینی را که همان امت است، سمت و سو میدهد. اگر نظام سیاسی اسلامی را مجموعهای از عوامل و عناصر متداخل در راستای مدیریت جامعه اسلامی بدانیم، و آنگاه به بازپژوهی فقه موجود بپردازیم، به روابط وثیق این دو پی خواهیم برد. چه اینکه فقه شیعه، فقه اداره نظام معاش و معاد و عجین با سیاست و حکومت بوده و تمامی مقررات و قوانین آن بر اساس نظام سیاسی، حکومت و تشکیلات بنا نهاده شده است. این همه را میشود از روح حاکم بر اسلام و تکتک ابواب و مسائل فقهی فهمید. رصد ابواب و مسائل فقهی، بیانگر آن است که بخشی از قوانین فقهی موجود، در قامت چارچوبهای نظام سیاسی ظاهر شده و ناظر به وضعیت اداره جامعه بشری، حکومت، حاکمیت، مسئولیتهای حکومتی، حل تخاصمات اجتماعی، برقراری امنیت، قوای اجرایی، ترویج عمومی اسلام و ارتباط با دول و ملتهای دیگر و مسائلی از این دست است. 🔹 برای سیاست تقسیمات مختلفی ارائه شده است. از جمله این تقسیمات، تقسیم سیاست به دو بخش سیاست داخلی و سیاست خارجی است. الف) سیاست داخلی و فقه مقصود از سیاست داخلی اصول و احکام سیاسی مربوط به داخل جامعه اسلامی و در ارتباط آحاد جامعه اسلامی با یکدیگر از یک سو و با حکومت از سوی دیگر است. همچنین اجرای احکام و برقراری نظم و انضباط اجتماعی و ... از جمله اصول سیاست داخلی است. نقش و تاثیر فقه در سیاست داخلی تاثیری همه جانبه است. فقه از طریف برشماری وظایف هر کدام از طرفین (حکومت و رعیت) و نیز تنظیم قوانین و مقررات اجتماعی و الزام مکلفین به رعایت و اجرای آنها، چارچوب سیاست داخلی را تشکیل میدهد. پرداختن به ریز امور سیاسی و اجتماعی و نیز نقش حاکم و حکومت در امور خرد و کلان جامعه، نشان از اهتمام فقه به سیاست داخلی جامعه اسلامی است. ب)سیاست خارجی و فقه سیاست خارجی نیز به اصول سیاسی حاکم بر روابط جامعه و حکومت اسلامی با دیگر کشورها و جوامع مسلمان و غیر مسلمان است. در میدان سیاست خارجی نیز فقه نقش بسزایی ایفا میکند. در واقع فقه با تبیین چارچوبها و بعضاً مسائل گوناگون روابط و مناسبات جامعه اسلامی با دیگر جوامع سازوکار سیاست خارجی را تشکیل میدهد. در این بخش فقه، در دو قالب احکام و اصول کلی مانند قاعده نفی سبیل و مانند آن، و نیز احکام خرد مانند نجاست و یا طهارت اهل کتاب و نظایر آن، ساختار سیاست خارجی را تبیین میکند. 🔹 ابواب و مسائل فقهی موجود از قبیل نمازهای جمعه و جماعات، خمس و زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، امور حسبه، امامت و ولایت فقیه و حکومت، حج، اسراء، غنائم، صلح، امان، اهل بغی، رباطه، دارالحرب و دارالاسلام، محاربه، ارتداد، نفاق و منافقان، سبق و رمایه، بطانه، قضاوت، حدود، شهادات، دعوت از کفار، عتق و فک رقبه، تالیف قلوب، اهل ذمه و جزیه، استجاره و امان و... از جمله مصادیق احکام و مسائل سیاسی فقه موجود و نشانه دخالت فقه در امور سیاسی و حکومتی و نقش آن در نظام سیاسی جامعه اسلامی است. ....ادامه دارد @salmanraoofi
🔅🔅🔅 📌 فقه معطوف به تمدن12 3.فقه و احکام نظام اقتصادی 🔹 در میان مسائل مورد نیاز تمدن و جامعه، اقتصاد از اهمیت ویژهای برخوردار است. اهمیت اقتصاد برای آحاد جامعه به خاطر درگیری روزمره و ملموس انها با مسائل و امور اقتصادی است. اما اهمیت این مقوله برای تمدن، به این جهت است که استقلال و قدرت مقاومت و نیز شکوه و عظمت و ثبات سیاسی آن، بستگی ساختار اقتصادی و توانایی تمدن در حل نیازمندیها، معظلات و مشکلات اقتصادی و معیشتی است. علاوه اینکه زندگی اجتماعی انسانها بدون یک نظام اقتصادی شکوفا و رشد یافته، بسی دشوار است و همواره اقتصاد بیمار و فقدان نظام اقتصادی، زمینه را برای نابودی ارزشهای اخلاقی و حاکمیت فساد و فحشاء و جرم و جنایت مهیا میکند. اصولاً پیمودن مسیر تکامل و رسیدن به کمال مطلوب برای یک تمدن، بدون مهیا بودن نظام اقتصادی مستحکم غیرممکن به نظر میرسد. در مقابل، فقه نیز به نظام معیشتی و اقتصادی جامعه توجهی ویژه دارد. یکی از کاویژههای عمده فقه در این زمینه، جعل قوانین و مقررات و نیز راهکارهای اجرایی آنها، برای مدیریت امور معیشتی و اقتصادی جامعه است. 🔹 مسائل و موضوعات اقتصادی در یک دستهبندی، تحت عناوینی چند، مورد بررسی قرار گرفته اند: 1- اقتصاد تشریعی 2- اقتصاد تحلیلی. 🔹 در ادامه به تعریف و تبیین این عناوین پرداخته و تاثیر و نقش فقه در مورد هر کدام از آنها را مورد بررسی قرار میدهیم. الف) اقتصاد تشریعی و فقه مقصود از اقتصاد تشریعی، بخشی از اقتصاد است که به صورت امر و نهیها، یا تفسیر و ارزیابی آنها در یک مکتب ارائه شده است. امر و نهیهای فقه اسلامی در ابواب فقهی مختلف مربوط به امور اقتصادی و تجاری از قبیل تجارات، معاملات، عقود و ایقاعات از این دست است. در واقع این بخشها از فقه اسلامی، در قالب اقتصاد تشریعی ارائه شده است. ب) اقتصاد تحلیلی و فقه مقصود از اقتصاد تحلیلی، رفتارهای بشری در زمینه تولید، توزیع و مصرف است. فقه اسلامی در بخشهایی همچون تشویق به امر کار و تولید و نیز بخشهایی که مربوط به مصرف درست و نهی از اسراف و تبذیر است، اقتصاد تحلیلی را مورد دقت و توجه قرار داده است. 🔹 اصولاً در فقه اسلامی مقوله تجارت، زراعت و سرمایهگذاریهای تولیدی و اموری از این دست، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ترغیب روایات به امر تجارت و تولید، زاییده همین احساس مسئولیت فقه در برابر اقتصاد و معیشت جامعه است. شاید بتوان ادعا کرد بخش عمده کتابهای فقهی به حوزه معیشت و اقتصاد مربوط میشود. در این حوزه افزون بر قواعد کلی که فقه آنها را معتبر دانسته، به تدوین قانون و بحث در جزئیات نیز پرداخته شده است. کتابهای فقهی نظیر متاجر، مکاسب، مساقات، مزارعه و ... همه برای تحقیق در زمینه معیشت و اقتصاد جامعه و تلاشی برای بهبودی سازمان اقتصادی جامعه بشری است. قواعد کلانی مانند قاعده ید، سلطنت، احسان، صحت و سوق مسلمین از جمله مسائل کلان اقتصادی فقه اسلامی میباشد. مروری بر مکاسب محرمه شیخ انصاری دخالتهای ریز و درشت فقه اسلامی در احکام و مسائل اقتصادی جامعه و ارائه چارچوب برای امور اقتصادی جامعه را در مقابل دیدگان همگان قرار میدهد. 🔹 بنابراین شاید نتوان ادعا کرد که هم اکنون نظام اقتصادی مستخرج از منابع فقهی وجود دارد، اما این ادعا قابل توجه است که با توجه به اهتمام فقه اسلامی به مباحث و مسائل اقتصادی و نیز وجود رگههایی عنیق و عریق از امور اقتصادی در منابع فقه، امکان استخراج نظام اقتصادی از دل فقه وجود دارد. البته این امر نیازمند اصلاح و تبدیل نوع نگاه به فقه از نگاه فردی و خرد به نگاه حکومتی و کلان است. ....ادامه دارد @salmanraoof
سلمان رئوفی
📸 صدا و سیما با وجهه سازی و جایگاه سازی غلط برای سلبریتی ها ما را به این سمت خواهد برد که به روزی
🔆برنامه آمریکا برای اجرای مدل اوکراین در انتخابات ایران «این بار؛ به صحنه آوردن شومن ها» ✍امیر حمزه مهرابی بخش اول ولادیمیرو زیلنسکی” کمدین ۴۱ ساله و “شومن” برنامه‌های سرگرم کننده تلویزیونی و طرفدار غرب، با کسب ۷۳ درصد آراء رئیس جمهور اوکراین شد. این چهره تلویزیونی و سینمایی اوکراین، فاقد پیشینه سیاسی بوده و رسانه‌ها به او لقب” ترامپ اوکراین” را داده‌اند. جالب اینکه او در پیشینه بازیگری خود، سابقه بازی در نقش یک رییس جمهوری “گیج و کودن” در یک سریال تلویزیونی در اوکراین را نیز دارد. 🔆تحولات اوکراین، به دلیل قرار گرفتن این کشور در خط مقدم نزاع غرب با روسیه ، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بعنوان موفقیت «مدل غربی» بر «مدل روسی» تلقی می شود. 🔆مروری برطرح های گذشته غرب در منطقه و ایران 🌈انقلابهای رنگی یک دهه قبل غربی ها با دامن زدن به «انقلاب های رنگی»( مخملی)، توانستند در برخی از کشورهای اروپای شرقی وآسیای مرکزی حکومت های دست نشانده خود را بر سر کار بیاورند و روسیه را به انفعال بکشانند. ولی اجرای این مدل درایران (علی رغم برنامه ریزی وسیع و گسترده) و در جریان فتنه ۸۸ با شکست روبرو شد. هرچند خسارات زیادی را در پی داشت . دولت هایی هم که با شعار تقلب در انتخابات و در فرایند انقلاب های مخملی در اروپا و آسیای مرکزی روی کار آمده بودند یکی پس از دیگری از صحنه خارج شدند. 🔆انقلاب میدانی: دامن زدن به نارضایتی ها و کشاندن مردم به خیابان، یکی دیگر از روش هایی است که غربی ها برای به کرسی نشاندن دست نشاندگان خود در کشور های منطقه از آن استفاده می کنند. در اوکران ، مقامات غربی در جریان « انقلاب میدانی» با تحریک احساسات مردم و حمایت و حضورعلنی در میان معترضین، توانستند دولت منتخب مردم و طرفدار روسیه (ویکتور یانوکوویچ ) را ساقط و فرد دست نشانده خود را به کرسی بنشانند.( سال ۲۰۱۴ ) اما در ایران با طرح «تابستان داغ» و فشار های بی سابقه اقتصادی – روانی و همراهی تلویحی و علنی برخی از مسئولین داخلی در دامن زدن به نارضایتی عمومی و کشاندن مردم به درگیری خیابانی، نتوانستند مردم را علیه کلیت نظام و رهبری بسیج کنند(اواخر سال ۹۶ و نیمه سال ۹۷) این بحث ادامه دارد ⏪ @salmanraoofi
🔆برنامه آمریکا برای اجرای مدل اوکراین در ایران «این بار؛ به صحنه آوردن شومن ها» امیر حمزه مهرابی بخش دوم و پایانی زیلنسکی ایران کیست؟ 🔆در گذشته های نه چندان دور، تصویری که مردم از رهبران خود در ذهن داشتند، مدیرانی قدرتمند، با برنامه، مصمم و سخت کوش با چاشنی کاریزماتیک بود. اما چند سالی است که برنامه ریزان جهانی توانسته اند با بهره گیری از رسانه ها و برجسته سازی سلبریتی ها، ذائقه سیاسی- اجتماعی مردم را تغییردهند. به گونه ای که بسیاری از مردم «شومن ها» ،«دلقک ها» و «سلبریتی های» بی سواد و بی عرضه را بر افراد با هوش، شایسته،نیرومند، پرتلاش و دلسوز ترجیح می دهند. 🔆نکته ظریف و باریک تر از مو آن است که: غربی ها برای کشور خودشان، مدیران و روسای قوی اما با ژست وظاهری دلقک نما و دیوانه را به عرصه انتخابات روانه می کنند تا آراء مردم با ذائقه جدید را جلب کنند ، که « ترامپ»یک نمونه بارز آن است. 🔆اما در جهان سوم، احمق ها و دلقکهای واقعی را به مردم قالب می کنند. ◀️انتخاب یک «شومن» بدون هیچ تجربه مدیریتی در اوکران( کشوری با مشکلات اقتصادی عمیق) ، زنگ خطری است برای کشورهای در حال توسعه که مردم ندانسته و با دست خودشان، افراد بی کفایتی را بعنوان رئیس جمهور انتخاب کنند. نتیجه طبیعی چنین فرایندی، افزایش مشکلات همه جانبه آن کشور و تشدید وابستگی به ابرقدرتها خواهد بود. 🔆در ایران نیز این تغییر ذائقه مردم و افزایش نقش آفرینی سلبرتی های بی سواد، از مدت ها پیش شروع شده است. وقتی رفتارهای سخیف و سبک آقای حسن روحانی در بدست گرفتن کلیدهای جور وا جور و بیان سخنان بی پایه و اساس در جریان تبلیغات انتخاباتی مشاهده می شد، کمتر کسی فکر می کرد، مردم به ایشان رای بدهند . اما با کمال تعجب دیده شده که همان مردمی که با مشکلات شدید اقتصادی ، بیکاری و گرانی دسته و پنجه نرم می کردند، به جای انتخاب فردی کمر بسته و پا به کار، به یک شومن رای دادند.غافل از اینکه دود این بی عرضگی به چشم خودشان خواهد رفت. 🔆این خطر همچنان وجود دارد که باز هم غول رسانه ای غرب ، در انتخابات آتی «شومن هایی» را به مردم قالب کنند تا اهدافی که با جنگ و تحریم با آن نرسیده اند ، به آن دست یابند . سپردن قدرت به افراد نالایق ، نتیجه ای جز افزایش مشکلات ، تشدید نارضایتی و از پاشیدگی اجتماعی و در نهایت تسلیم و وابستگی به بیگانگان را در پی ندارد و این همان طرح جدیدی است که آمریکا برای کشور های منطقه از چمله ایران دارد . 🔆به این جمله پمپئو در نشست با ۱۵ تن از سران دو تابعیتیِ مخالف جمهوری اسلامی دقت کنید: «در پرونده ایران مداخله نظامی نخواهیم داشت، ماموریت ما ایجاد فرصت و حمایت از روند انتقال قدرت است، بهترین منفعت ما در ایران اینست که گروهی از "رهبران غیرانقلابی"، این کشور را اداره و مدیریت کنند» 🔆هشدار آیا جلوه گری ها و شوآف های افراد مرموزی مثل آذری جهرمی که دست پروده مکتب نیوریورکی ها است، شک برانگیز نیست ؟! آیا آذری جهرمی ها می توانند زیلنسکی ایران بشوند؟ یا اینکه این بار هم مردم ایران مثل «فتنه ۸۸» و «تابستان داغ ۹۷» موفق و سربلند بیرون خواهند آمد؟ @salmanraoofi
8 🔅🔅🔅 10/ فی المغازی ؛ باسناده عن جابر بن عبد الله ، فكلّ قد حدّثنى بطائفة، فكان الذي اجتمعوا لنا عليه قالوا: إنّ ابن الأشرف كان شاعرا و كان يهجو النبىّ صلّى الله عليه و سلّم و أصحابه ، و يحرّض عليهم كفّار قريش فى شعره . و كان رسول الله صلّى الله عليه و سلّم قدم المدينة و أهلها أخلاط ؛ منهم المسلمون الذين تجمعهم دعوة الإسلام، فيهم أهل الحلقة و الحصون، و منهم حلفاء للحيّين جميعا الأوس و الخزرج . فأراد رسول الله صلّى الله عليه و سلّم حين قدم المدينة استصلاحهم كلّهم و موادعتهم ، و كان الرجل يكون مسلما و أبوه مشركا . فكان المشركون و اليهود من أهل المدينة يؤذون رسول الله صلّى الله عليه و سلّم و أصحابه أذى شديدا ، فأمر الله عزّ و جلّ نبيّه و المسلمين بالصبر على ذلك و العفو عنهم، و فيهم أنزل : وَ لَتَسْمَعُنَّ من الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ من قَبْلِكُمْ وَ من الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ من عَزْمِ الْأُمُورِ 3 : 186 . و فيهم أنزل الله عزّ و جلّ : وَدَّ كَثِيرٌ من أَهْلِ الْكِتابِ ... 2: 109 الآية. فلمّا أبى ابن الأشرف أن ينزع عن أذى النبىّ صلّى الله عليه و سلّم و أذى المسلمين ، و قد بلغ منهم ، فلمّا قدم زيد بن حارثة بالبشارة من بدر بقتل المشركين و أسر من أسر منهم، فرأى الأسرى مقرّنين ، كبت و ذلّ ، ثم قال لقومه : ويلكم ، و الله لبطن الأرض خير لكم من ظهرها اليوم ! هؤلاء سراة الناس قد قتلوا و أسروا ، فما عندكم ؟ قالوا : عداوته ما حيينا. قال : و ما أنتم و قد وطئ قومه و أصابهم؟ و لكنى أخرج إلى قريش فأحضّهم و أبكى قتلاهم ، فلعلّهم ينتدبون فأخرج معهم . فخرج حتى قدم مكّة و وضع رحله عند أبى وداعة بن ضبيرة السّهمىّ ، و تحته عاتكة بنت أسيد ابن أبى العيص، فجعل يرثى قريشا و يقول: طحنت رحى بدر لمهلك أهله و لمثل بدر تستهلّ و تدمع ............. فأجابه حسّان بن ثابت، يقول: أبكى لكعب ثم علّ بعبرة منه و عاش مجدّعا لا يسمع‏ و دعا رسول الله صلّى الله عليه و سلّم حسّان، فأخبره بنزول كعب على من نزل فقال حسّان: ألا أبلغوا عنى أسيدا رسالة فخالك عبد بالسّراب مجرّب فلمّا بلغها هجاؤه نبذت رحله و قالت : ما لنا و لهذا اليهودىّ ؟ ألا ترى ما يصنع بنا حسّان ؟ فتحوّل ، فكلّما تحوّل عند قوم دعا رسول الله صلّى الله عليه و سلّم حسّان فقال: ابن الأشرف نزل على فلان . فلا يزال يهجوهم حتى نبذ رحله ، فلمّا لم يجد مأوى قدم المدينة . فلمّا بلغ النبىّ صلّى الله عليه و سلّم قدوم ابن الأشرف قال : اللّهمّ ، اكفني ابن الأشرف بما شئت فى إعلانه الشرّ و قوله الأشعار . و قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم : من لى بابن الأشرف ، فقد آذاني ؟ فقال محمّد بن مسلمة : أنا به يا رسول الله ، و أنا أقتله . قال : فافعل! فمكث محمّد بن مسلمة: أيّاما لا يأكل ، فدعاه رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فقال : يا محمّد ، تركت الطعام و الشراب ؟ قال : يا رسول الله ، قلت لك قولا فلا أدرى أفي لك به أم لا. قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم : عليك الجهد . و قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم : شاور سعد بن معاذ فى أمره . فاجتمع محمّد بن مسلمة و نفر من الأوس منهم عبّاد بن بشر ، و أبو نائلة سلكان بن سلامة ، و الحارث بن أوس ، و أبو عبس بن جبر ، فقالوا: يا رسول الله نحن نقتله ، فأذن لنا فلنقل ، فإنه لا بدّ لنا منه . قال : قولوا ! فخرج أبو نائلة إليه ، فلمّا رآه كعب أنكر شأنه ، و كاد يذعر ، و خاف أن يكون وراءه كمين ، فقال أبو نائلة : حدثت لنا حاجة إليك . قال. و هو فى نادى قومه و جماعتهم : ادن إلىّ فخبّرنى بحاجتك . و هو متغيّر اللون مرعوب- فكان أبو نائلة و محمّد ابن مسلمة أخويه من الرّضاعة- فتحدّثا ساعة و تناشدا الأشعار، و انبسط كعب و هو يقول بين ذلك : حاجتك! و أبو نائلة يناشده الشعر- و كان أبو نائلة يقول الشعر- فقال كعب : حاجتك، لعلّك أن تحبّ أن يقوم من عندنا؟ فلمّا سمع ذلك القوم قاموا. قال أبو نائلة: إنى كرهت أن يسمع القوم ذرو كلامنا، فيظنّون ! كان قدوم هذا الرجل علينا من البلاء، و حاربتنا العرب و رمتنا عن قوس واحدة ، و تقطّعت السّبل عنّا حتى جهدت الأنفس و ضاع العيال، أخذنا بالصّدقة و لا نجد ما نأكل. فقال كعب: قد و الله كنت أحدّثك بهذا يا ابن سلامة، أنّ الأمر سيصير إليه. فقال أبو نائلة: و معى رجال من أصحابى على مثل رأيى ، و قد أردت أن آتيك بهم فنبتاع منك طعاما أو تمرا و تحسن فى ذلك إلينا و نرهنك ما يكون لك فيه ثقة. قال كعب: أما إنّ رفافى تقصف تمرا، من عجوة تغيب فيها الضرس، أما و الله ما كنت أحبّ يا أبا نائلة أن أرى هذه الخصاصة بك و إن كنت من أكرم الناس علىّ، أنت أخى، نازعتك الثّدى! قال سلكان : اكتم عنّا ما حدّثتك من ذكر محمّد. قال كعب: لا أذكر منه حرفا. ثم قال كعب: يا أبا نائلة، اصدقنى ذات نفسك، ما الذي تريدون فى أمره؟ قال: خذلانه و التنحّى عنه. قال: سررتني يا أبا نائلة! فما ذا ترهنوننى، أبناءكم و نساءكم؟ فقال: لقد أردت أن تفضحنا و تظهر أمرنا! و لكنّا نرهنك من الحلقة ما ترضى به. قال كعب: إنّ فى الحلقة لوفاء. و إنما يقول ذلك سلكان لئلا ينكرهم إذا جاءوا بالسلاح. فخرج أبو نائلة من عنده على ميعاد، فأتى أصحابه فأجمعوا أمرهم على أن يأتوه إذا أمسى لميعاده. ثم أتوا النبىّ صلّى الله عليه و سلّم عشاء فأخبروه، فمشى معهم حتى أتى البقيع ، ثم وجّههم، ثم قال: امضوا على بركة الله و عونه! و يقال: وجّههم بعد أن صلّوا العشاء و فى ليلة مقمرة مثل النهار، فى ليلة أربع عشرة من ربيع الأوّل، على رأس خمسة و عشرين شهرا. قال: فمضوا حتى أتوا ابن الأشرف، فلمّا انتهوا إلى حصنه هتف به أبو نائلة، و كان ابن الأشرف حديث عهد بعرس، فوثب فأخذت امرأته بناحية ملحفته و قالت: أين تذهب؟ إنك رجل محارب، و لا ينزل مثلك فى هذه الساعة. فقال: ميعاد، إنما هو أخى أبو نائلة، و الله لو وجدنى نائما ما أيقظنى. ثم ضرب بيده الملحفة و هو يقول: لو دعى الفتى لطعنة أجاب. ثم نزل إليهم فحيّاهم، ثم جلسوا فتحدّثوا ساعة حتى انبسط إليهم، ثم قالوا له: يا ابن الأشرف، هل لك أن تتمشّى إلى شرج العجوز فنتحدّث فيه بقيّة ليلتنا؟ قال: فخرجوا يتماشون حتى وجّهوا قبل الشّرج، فأدخل أبو نائلة يده فى رأس كعب ثم قال: ويحك، ما أطيب عطرك هذا يا ابن الأشرف! و إنما كان كعب يدهّن بالمسك الفتيت بالماء و العنبر حتى يتلبّد فى صدغيه، و كان جعدا جميلا. ثم مشى ساعة فعاد بمثلها حتى اطمأنّ إليه، و سلسلت يداه فى شعره و أخذ بقرون رأسه، و قال لأصحابه: اقتلوا عدوّ الله! فضربوه بأسيافهم، فالتفّت عليه فلم تغن شيئا، وردّ بعضها بعضا، و لصق بأبى نائلة. قال محمّد بن مسلمة: فذكرت مغولا معى كان فى سيفي فانتزعته فوضعته فى سرّته، ثم تحاملت عليه فقططته حتى انتهى إلى عانته، فصاح عدوّ الله صيحة ما بقي أطم من آطام يهود إلّا قد أوقدت عليه نار. فقال ابن سنينة، يهودىّ من يهود بنى حارثة، و بينهما ثلاثة أميال: إنى لأجد ريح دم بيثرب مسفوح. و قد كان أصاب بعض القوم الحارث بن أوس بسيفه و هم يضربون كعبا، فكلمه فى رجله. فلمّا فرغوا احتزّوا رأسه ثم حملوه معهم، ثم خرجوا يشتدّون و هم يخافون من يهود الأرصاد، حتى أخذوا على بنى أميّة بن زيد ثم على قريظة، و إنّ نيرانهم فى الآطام لعالية، ثم على بعاث ، حتى إذا كانوا بحرّة العريض نزف الحارث الدم فأبطأ عليهم فناداهم: أقرءوا رسول الله منّى السلام! فعطفوا عليه فاحتملوه حتى أتوا النبيّ صلّى الله عليه و سلّم. فلمّا بلغوا بقيع الغرقد كبّروا. و قد قام رسول الله صلّى الله عليه و سلّم تلك الليلة يصلّى، فلما سمع رسول الله صلّى الله عليه و سلّم تكبيرهم بالبقيع كبّر و عرف أن قد قتلوه. ثم انتهوا يعدون حتى وجدوا رسول الله صلّى الله عليه و سلّم واقفا على باب المسجد، فقال: أفلحت الوجوه! فقالوا: و وجهك يا رسول الله! و رموا برأسه بين يديه، فحمد الله على قتله. ثم أتوا بصاحبهم الحارث فتفل فى جرحه فلم يؤذه، فقال فى ذلك عبّاد بن بشر: ........ قالوا: فلمّا أصبح رسول الله صلّى الله عليه و سلّم من الليلة التي قتل فيها ابن الأشرف قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: من ظفرتم به من رجال اليهود فاقتلوه. فخافت اليهود فلم يطلع عظيم من عظمائهم و لم ينطقوا، و خافوا أن يبيّتوا كما بيّت ابن الأشرف. و كان ابن سنينة من يهود بنى حارثة، و كان حليفا لحويّصة بن مسعود، قد أسلم، فعدا محيّصة على ابن سنينة فقتله، فجعل حويّصة يضرب محيّصة، و كان أسنّ منه، يقول: أى عدوّ الله، أ قتلته؟ أما و الله لربّ شحم فى بطنك من ماله! فقال محيّصة: و الله، لو أمرنى بقتلك الذي أمرنى بقتله لقتلتك. قال: و الله، لو أمرك محمّد أن تقتلني؟ قال: نعم. قال حويّصة: و الله، إنّ دينا يبلغ هذا لدين معجب. فأسلم حويّصة يومئذ . الی ان قال : ففزعت اليهود و من معها من المشركين، فجاءوا إلى النبىّ صلّى الله عليه و سلّم حين أصبحوا فقالوا: قد طرق صاحبنا الليلة و هو سيّد من ساداتنا قتل غيلة بلا جرم و لا حدث علمناه. فقال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم: إنّه لو قرّ كما قرّ غيره ممّن هو على مثل رأيه ما اغتيل، و لكنه نال منّا الأذى و هجانا بالشعر، و لم يفعل هذا أحد منكم إلّا كان له السيف . و دعاهم رسول الله صلّى الله عليه و سلّم إلى أن يكتب بينهم كتابا ينتهون إلى ما فيه، فكتبوا بينهم و بينه كتابا تحت العذق فى دار رملة بنت الحارث. فحذرت اليهود و خافت و ذلّت من يوم قتل ابن الأشرف. » @salmanraoofi ترجمه در👇👇👇
8 🔅🔅🔅 📚 در مغازی آمده ؛ از جابر بن عبد الله برايم نقل كردند و همه آنها در اين هم عقيده بودند كه: ابن اشرف شاعر بود و پيامبر (ص) و اصحاب او را هجو مىكرد و در شعر خود كافران قريش را عليه مسلمانان بر مىانگيخت. هنگامى كه پيامبر (ص) به مدينه آمدند، مردم مدينه مخلوطى از گروههاى مختلف بودند، برخى مسلمان بودند كه دعوت اسلام آنها را گرد هم جمع كرده بود، گروهى هم اهل سلاح و حصار بودند و برخى هم همپيمان با قبيلههاى اوس و خزرج. پيامبر (ص) چون به مدينه آمد خواست ميان همه را اصلاح فرمايد و با همه پيمان دوستى بندد، در عين حال گاهى مسلمانانى بودند كه پدران ايشان كافر بودند. مشركان و يهوديان مدينه پيامبر (ص) و اصحاب آن حضرت را بشدت آزار مىدادند و خداوند متعال پيامبر خود و مسلمانان را فرمان به شكيبايى و گذشت از ايشان مىداد و در مورد آنان اين آيه نازل شد: هر آينه بشنويد از آنان كه پيش از شما كتاب داده شدهاند (اهل كتاب) و از كسانى كه مشرك شدهاند ناسزاى فراوان و اگر صبر كنيد و بپرهيزيد آن از كارهاى استوار است (آيه 186، سوره 3، آل عمران)، و هم درباره ايشان اين آيه را نازل فرموده است: خواستند بسيارى از جهودان كه از ايمان به كافرى برندتان ... (آيه 109، سوره 2، البقره . به هر حال، ابن الاشرف از ناسزا گفتن و آزار رساندن به پيامبر (ص) و مسلمانان خوددارى نمىكرد بلكه در آن مبالغه هم مىكرد . چون زيد بن حارثه براى مژده از بدر آمد و خبر كشتهشدگان را آورد و ابن الاشرف اسيران را هم در بند ديد، خوار و زبون شد و به قوم خود گفت: واى بر شما، به خدا سوگند، امروز زير زمين براى شما بهتر از روى آن است! اينها كه كشته و اسير شدند سران و بزرگان مردم بودند و حالا شما چه خيال داريد؟ آنها گفتند: تا زنده هستيم با محمد دشمنى مىورزيم. ابن الاشرف گفت: چه ارزشى داريد؟ او خويشان خود را لگدكوب كرد و از ميان برد، ولى من پيش قريش مىروم و آنها را بر مىانگيزم و بر كشتهشدگانشان مرثيه مىگويم و مىگريم، شايد آنها راه بيفتند و من هم همراه آنها مىآيم. اين بود كه بيرون آمد و به مكه رفت و به ابو وداعة بن ضبيره سهمى وارد شد، همسر ابو وداعه، عاتكه دختر اسيد بن ابى العيص بود، ابن الاشرف قريش را مرثيه سرود و چنين گفت: آسياب بدر براى نابودى اهل آن به گردش در آمد، آرى، براى امثال بدر بايد گريست و اشك ريخت. ...... حسان بن ثابت در پاسخ ابن الاشرف چنين سرود: چشم كعب اشكبار باشد و پياپى اشك ببارد و بينى بريده و كر باشد، آرى! در دل بدر، كشتگانى از آنها ديدم كه چشمها بر ايشان مىگريست و اشك مىريخت، گريه كن بر بردهاى فرومايه، كه چون توله سگى از ماده سگى كوچك پيروى مىكرد. ....... پيامبر (ص) حسان را خواست و به او خبر داد كه كعب بن اشرف نزد چه كسى فرود آمده است، و حسان چنين سرود: از من اين پيام را به اسيد برسانيد كه دايى تو بردهاى است كه فقط در شراب كار كشته است ....... چون خبر هجاى حسان بن ثابت، به عاتكه دختر اسيد كه همسر ابى وداعه بود رسيد، گفت: ما را با اين يهودى (كعب بن اشرف) چه كار است؟ مگر نمىبينى كه حسّان چه بر سر ما مىآورد؟ ناچار ابن اشرف از نزد آنها رفت و پيش هر كسى كه مىرفت پيامبر (ص) حسان را مىخواست و به او مىفرمود كه ابن اشرف به كجا رفته است و حسّان همچنان آنها را هجو مىكرد تا ابن اشرف از پيش آنها برود. چون ابن اشرف پناهگاهى نيافت، به مدينه برگشت و چون خبر آمدن او به مدينه، به اطلاع پيامبر (ص) رسيد فرمود: پروردگارا، در ازاى اشعارى كه او سروده و شرّى كه آشكار ساخته است، به هر طريقى كه مىخواهى، او را جزا فرماى. و هم پيامبر (ص) فرمود: چه كسى شر ابن اشرف را از من دفع مىكند كه مرا آزرده است. محمد بن مسلمه گفت: من از عهده او بر مىآيم اى رسول خدا، و او را خواهم كشت. پيامبر (ص) فرمود: اين كار را بكن . چند روزى محمد بن مسلمه چيزى نمىخورد، پيامبر (ص) او را احضار كرد و فرمود: محمد، چرا خوراك و آشاميدنى را ترك كردهاى؟ گفت: اى رسول خدا، تعهدى براى شما كردهام كه نمىدانم مىتوانم آن را انجام دهم يا نه. پيامبر (ص) فرمود: بر تو است كه تلاش كنى. و همچنين فرمود: در مورد او با سعد بن معاذ مشورت كن. اين بود كه محمد بن مسلمه همراه تنى چند از اوس از جمله، عبّاد بن بشر و ابو نائله سلكان بن سلامه و حارث بن اوس و ابو عبس بن جبر جمع شدند و گفتند: اى رسول خدا، ما او را مىكشيم، به ما اجازه بده كه هر چه لازم باشد، بگوييم زيرا از اين كار چاره اى نيست. @salmanraoofi ادامه ترجمه در👇👇