پيامبر (ص) فرمود: هر چه مىخواهيد بگوييد.
ابو نائله به سوى كعب بن اشرف رفت، چون كعب او را ديد خوشش نيامد، بيمناك شد و ترسيد كه نكند ديگران در كمين باشند. ابو نائله گفت: نيازى به تو پيدا شده است. كعب در حالى كه در ميان قوم خود و يهوديان بود ، گفت: نزديك بيا و حاجت خود را بگو. در عين حال ، رنگ چهرهاش دگرگون شده و بيمناك بود.- ابو نائله و محمد بن مسلمه هر دو برادران شيرى كعب بودند- ابو نائله و كعب ساعتى گفتگو كردند و براى يك ديگر شعر خواندند، كعب شاد شد و در آن ميان از ابو نائله پرسيد: حاجت تو چيست؟ ابو نائله كه شعر هم مىسرود همچنان براى او شعر مىخواند ، كعب دو مرتبه پرسيد: حاجت تو چيست؟ شايد مىخواهى كسانى كه پيش ما هستند برخيزند؟ چون مردم اين سخن را شنيدند برخاستند. ابو نائله گفت: خوش نداشتم كه مردم گفتگوى ما را بشنوند و بدگمان شوند. آمدن اين مرد (پيامبر (ص)) براى ما گرفتارى و بلا بود، همه عرب به جنگ ما برخاستهاند و همگی متفق ما را هدف قرار مىدهند، راههاى زندگى بر ما بسته شده است، به طورى كه خودمان و خانوادههايمان سخت به زحمت افتادهايم، او از ما زكوة مىخواهد و مىگيرد ، حال آنكه ما چيزى پيدا نمىكنيم كه بخوريم. كعب گفت: اى پسر سلامه، من كه قبلا به تو گفته بودم كار به اين جا مىكشد. ابو نائله گفت: مردانى از ياران من هم همراه منند كه همين نظر را دارند، تصميم گرفتم همراه ايشان پيش تو بياييم و از تو خرما يا خوراك ديگرى خريدارى كنيم و تو هم بايد با ما نيكو رفتار كنى ، البته ما چيزى را هم كه به آن توجه داشته باشى نزد تو گرو مىگذاريم. كعب گفت: ولى انبارهاى من انباشته از خرماهاى خوب و نرم است كه دندان در آنها پنهان مىشود. آنگاه گفت: اى ابو نائله، به خدا دوست نداشتم كه تو را در اين گرفتارى ببينم، كه تو در نظرم از گراميترين مردم هستى، تو برادر منى و من با تو از يك پستان شير خوردهام. او گفت: آنچه درباره محمد (ص) به تو گفتم پوشيده دار. كعب گفت: يك حرف از آن را نخواهم گفت . كعب به ابو نائله گفت: به من راست بگو، در باطن خود نسبت به محمد چه تصميمى داريد؟ گفت: خوار ساختن او و جدا شدن از وى. گفت: خوشحالم كردى، حالا چه چيز را در گرو من مىگذاريد، پسران و زنانتان؟ ابو نائله گفت: مىخواهى ما را رسوا كنى و كار ما را آشكار سازى؟ نه! ولى ما آن قدر اسلحه در گرو تو مىگذاريم كه خوشنود شوى. ابو نائله اين مطلب را براى اين مىگفت كه وقتى با اسلحه آمدند تعجب نكند، كعب هم گفت: آرى! در سلاح وفاى به عهد است و همان كفايت مىكند. ابو نائله از نزد كعب بيرون رفت تا در وقتى كه قرار گذاشته بود برگردد، او پيش ياران خود آمد و تصميم گرفتند كه شبانگاه پيش كعب بروند. آنگاه شب به حضور پيامبر (ص) آمدند و خبر دادند، پيامبر (ص) تا بقيع همراه آنها آمد و از آنجا ايشان را روانه كرد و فرمود: در پناه بركت و يارى خدا برويد، گفته شده است، پيامبر (ص) در شب چهاردهم ماه ربيع الاول بيست و پنجمين ماه هجرت، بعد از گزاردن نماز عشاء آنها را روانه فرمود، شب مهتابى بود و همچون روز روشن. گويد : به راه افتادند تا به محله ابن اشرف رسيدند . چون كنار خانه او رسيدند، ابو نائله او را صدا زد، ابن اشرف تازه عروسى كرده بود، چون برخاست زنش گوشه لباس او را گرفت و گفت: كجا مىروى؟ تو مردى هستى در حال جنگ و كسى مثل تو در اين ساعت از خانه بيرون نمىرود. گفت: با آنها قرار دارم، بعلاوه او برادرم ابو نائله است، اگر مىدانست خوابم بيدارم نمىكرد، و با دست خود جامهاش را گرفت و گفت: اگر جوانمرد را براى نيزه زدن هم بخوانند مىرود. آنگاه پيش ايشان آمد و درودشان گفت و ساعتى نشستند و گفتگو كردند به طورى كه با آنها انس گرفت، سپس آنها گفتند: آيا موافقى كه به شرج العجوز برويم و باقى شب را به گفتگو بگذرانيم؟ گويد: بيرون آمدند و به طرف شرج العجوز به راه افتادند. ابو نائله دست خود را وارد موهاى سر كعب كرد و گفت: خوش به حالت، اين عطر تو چقدر خوشبو است! كعب مشك ممزوج با آب و عنبر و روغن به موهاى خود مىماليد به طورى كه روى زلفهايش باقى مىماند، او مردى بسيار زيبا و با موهاى مجعد بود. سپس ساعتى راه رفتند و ابو نائله دوباره همان كار را انجام داد به طورى كه كعب مطمئن گرديد. ناگاه دستهاى خود را در موهاى او زنجيروار داخل كرد و طرفين سرش را محكم گرفت و به ياران خود گفت:دشمن خدا را بكشيد! و آنها با شمشيرهاى خود به جانش افتادند. ولى چون شمشيرها به يك ديگر برخورد مىكرد و او هم خود را به ابو نائله چسبانده بود كارى ساخته نمىشد.
@salmanraoofi
ادامه ترجمه👇👇
محمد بن مسلمه گويد: ناگاه يادم آمد كه شمشير كوچك و باريكى دارم كه در نيامش بود، آن را بيرون كشيدم و بر سينهاش نهادم و تا زير نافش را دريدم، دشمن خدا چنان فريادى كشيد كه در همه كوشكهاى يهود آتش افروخته شد، در اين هنگام، ابن سنينه كه يهودى از يهود بنى حارثه بود و فاصله محل زندگى او و كعب
سه ميل بود، گفت: من بوى خونى را كه در مدينه ريخته شده است، مىشنوم. ضمنا همچنان كه آنها به كعب ضربت مىزدند، يكى شان بدون توجه ضربتى به حارث بن اوس زد كه پايش را سخت مجروح كرد، ايشان چون از كشتن كعب فارغ شدند، سرش را بريدند و همراه خود بردند. پس شتابان بيرون آمدند چون از كمين يهوديان بيمناك بودند، به محله بنى امية بن زيد و سپس به محله يهود بنى قريظه رسيدند كه آتشهاى ايشان بر فراز كوشكهايشان روشن شده بود. سپس به بعاث رسيدند، چون به حرة العريض رسيدند، زخم حارث شروع به خونريزى كرد و از ايشان عقب ماند، پس آنها را صدا زد و گفت: سلام مرا به رسول خدا برسانيد! آنها بر او محبت كرده و به دوشش گرفتند تا به حضور پيامبر (ص) بيايند. چون به بقيع رسيدند، تكبير گفتند. اتفاقا پيامبر (ص) هم آن شب به پا خاسته و نماز مىگزارد، چون صداى تكبير ايشان را شنيد، تكبير گفت و دانست كه او را كشتهاند. آنها با دو خود را به مسجد رساندند و ديدند كه پيامبر (ص) كنار در مسجد ايستاده است، حضرت فرمود: چهرههاى شما شاد باد. گفتند: و چهره تو اى رسول خدا، و سر او را برابر پيامبر (ص) انداختند. حضرت خداى را براى قتل او ستايش كرد. آنها دوست خود حارث را پيش آوردند، پيامبر (ص) آب دهان خود را در محل زخم افكند و آن زخم حارث را زيانى نرساند،
عباد بن بشر در اين مورد چنين سروده است: .......
گويند: چون پيامبر (ص) آن شب را كه ابن اشرف كشته شد به صبح آورد ، فرمود : به هر يك از بزرگان يهود كه دست يافتيد، بكشيدش. يهودان سخت ترسيدند به طورى كه هيچيك از بزرگان ايشان ظاهر نمىشدند و سخنى هم نمىگفتند و مىترسيدند كه شبانه آنها را بكشند، همچنان كه ابن اشرف كشته شد . ابن سنينه از يهود بنى حارثه و همپيمان حويّصة بن مسعود بود، حويصه اسلام نياورده بود، برادرش بر ابن سنينه حمله برد و او را كشت، حويصه كه از برادر خود ، محيّصه بزرگتر بود، او را مىزد و مىگفت: اى دشمن خدا، ابن سنينه را كشتى؟ به خدا قسم، بسيارى از پيههاى شكم تو از آن اوست ، محيصه مىگفت: به خدا سوگند، كسى كه دستور به قتل او داد، اگر به من دستور قتل تو را هم مىداد، مىكشتمت. حويصه گفت: تو را به خدا قسم، اگر محمد مىگفت مرا بكشى، مىكشتى؟ گفت آرى ! حويصه گفت: به خدا، دينى كه به اين حد برسد، دين عجيبى است و در آن روز اسلام آور...... يهوديان و مشركانى كه همراه ايشان بودند، ترسيدند و فرداى آن شب پيش پيامبر (ص) آمدند و گفتند: ديشب اين دوست ما كه سرورى از سروران ماست، بدون هيچ گناه و علتى كه ما بدانيم ، غافلگير و كشته شده است. پيامبر (ص) فرمود: اگر او هم مانند ديگر همكيشان خود آرام مىگرفت ، غافلگير نمىشد ، اما او ما را آزار داد و با شعر خود ما را هجا گفت و هر كس از شما چنان كند ، پاداشش شمشير است. پيامبر (ص) آنها را دعوت فرمود كه عهد نامهاى بنويسند و به مواد آن عمل كنند و آنها ميان خود و رسول خدا، عهد نامهاى در زير درخت خرماى خانه رمله دختر حارث نوشتند و يهود از روز كشته شدن ابن اشرف خوار و زبون گرديد.
@salmanraoofi
#مناسبات_فقه_و_تمدن
#عباسعلی_مشکانی_سبزواری
🔅🔅🔅
📌 فقه معطوف به تمدن13
4.فقه و احکام نظام حقوقی
حقوق مجموعه مقرراتی است که بر اشخاص –از آن جهت که در اجتماعاند- حکومت میکند. به تعبیر دیگر حقوق روابط اجتماعی را تنظیم میکند. و در تعبیر سوم، مجموعه قواعد کلی و الزامآوری که بر زندگی اجتماعی انسان حکومت میکند. بنابراین، نظام حقوقی مجموعهای از قوانین جاری است که مظهر وحدت و انسجام ذاتی ان، دستهای از اصول و قواعد حقوقی است که به منزله مبادی قوانین و مقررات شاخته میشودن و نمایانگر انقسام و تفریع اصول به فروع، بر حسب نیازها و رویدادهای ناشی از روابط اجتماعی هستند که به صورت کلی مصداقهای آن فواعد کلیاند. به تعبیر دیگر، نظام حقوقی مجموعه قوانین و مقررات منسجم و هماهنگ و مرتبط اند که بر اساس مبانی ویژه در جهت انسجام بخشی اجتماعی در قالب روابط گونه گون انسانها با یکدیگر و انسانها با حاکمیتها و تضمین حقوق طرفین تنظیم میشوند. با توجه به تعریف نظام حقوقی، جایگاه ویژه آن در میان نظامهای اجتماعی مورد نیاز تمدن، خودنمایی میکند.
🔹 از طرف دیگر، حقوق اسلامی که در قامت فقه خود را به نمایش گذاشته است، از تمامی خصایص و ویژگیهای یک نظام برخوردار بوده، برخلاف انگاره برخی، مجموعه دستورهای پراکنده و گسسته نیست که بر حسب وضعیت شخص و یا گروه خاصی اتخاذ شده باشد، بلکه مجموعه قوانین یکپارچه و منسجمی است که بر قواعد عام و اصول کلی استوار است و قوانین و احکام به طور کلی، مصادیق جزئی و موارد خاص آن قواعد مبنایی و اساسی محسوب میشوند.
🔹 توجه به «روابط انسان» که موضوع اصلی حقوق است، به دو گونه است: روابط انسان با خدا و روابط انسان با انسانهای دیگر. روابط انسانها با یکدیگر نیز اقسام مختلفی دارد که هر کدام در ذیل بخشهای مختلف نظام حقوقی میگنجد:
1- روابط دو انسان در یک جامعه (حقوق خصوصی داخلی)؛
2- روابط دو انسان در دو جامعه (حقوق بین الملل خصوصی)؛
3- روابط انسان با حاکمیت (حقوق عمومی داخلی)؛
4- روابط دو حاکمیت (حقوق بین الملل عمومی).
🔹 در یک تقسیم بندی جزئیتر و دقیقتر، اقسام و اجزای نظام حقوقی عبارت است از: حقوق اساسی، حقوق اداری، حقوق کار، حقوق مدنی، حقوق تجارت، حقوق جزا، حقوق بین الملل عمومی و خصوصی، آئین دادرسی مدنی و آئین دادرسی کیفری. در ادامه با تعریف هریک از اجزای نظام حقوقی، به بررسی تاثیر و نقش فقه در هر کدام از آنها میپردازیم.
✳ فقه و احکام نظام حقوقی
1)حقوق اساسی و فقه
🔹 مقصود از حقوق اساسی، مباحثی از قبیل: حاکمیت، عوامل ساختاری دولت-کشور، منشاء قدرت سیاسی، ماهیت رژیم سیاسی، نظریه تفکیک قوا، طبقه بندی رژیم های سیاسی، قوای مقنن، طریقه قانونگذاری، حقوق فردی و ازادیهای عمومی و ... میباشد. سابقه این بخش از حقوق در فقه اسلامی، به مباحث تشکیل حکومت به دست پیامبر اکرم و مسائل بعد از آن بازمیگردد. حقوق اساسی، چنانکه از سرفصل های آن هویداست در بخشهای مختلف فقه موجود جریان دارد و بعضاً در بخشهایی از فقه مطرح شده که در وهله اول چنین به نظر میرسد هیچ تناسبی با مباحث حقوق اساسی نداشته باشد. مثلاً در مبحث نجاسات و شمارش اقسام آن، از ارتداد بحث شده که امروزه در حقوق فردی و آزادیهای عمومی حقوق اساسی جایگاه ویژه ای دارد. یا در کتاب صوم در مبحث رویت هلال از وظایف و اختیارات حاکم و ولی فقیه سخن به میان آمده، یا در مباحث امر به معروف و نهی ازمنکر از وظایف والی و امور حسبه که از مسائل مهم حقوق عمومی است، مطالبی گفته شده و نمونه هایی از این دست در کتب مختلف فقهی از قبیل اجتهاد، تقلید، نماز میت، حج، مکاسب محرمه و ... نیز دیده میشود.
....ادامه دارد
@salmanraoof
#مناسبات_فقه_و_تمدن
#عباسعلی_مشکانی_سبزواری
🔅🔅🔅
📌 فقه معطوف به تمدن14
2)حقوق اداری و فقه
👇 حقوق اداری یکی ازرشته های حقوق عمومی است که درباره حقوق اشخاص اداری، چگونگی تشکیلات و سلسله مراتب در آنها، مسئولیت وزارتخانهها و نهادها و سازمانهای دولتی و ... بحث میکند. موارد و مسائل حقوق اداری اکثراً بحث از قوانین شکلی و اجرایی است و قاعدتاً در بخشهایی از فقه سیاسی و در قالب وظایف مستخدمین دولت، عزل و نصب امراء و وزراء مطرح است. همچنین مباحث امور حسبه نیز از جهاتی مربوط به حقوق اداری است. اموال دولت و معاملات دولتی از دیگر موارد دخالت فقه در حقوق اداری میباشد. علاوه بر آن، نقش فقه در همه موارد حقوق اداری به عنوان محکی برای تعیین مخالفت با شرع کارساز است که البته در این صورت این نقش فقه قابل تسری در همه ابواب حقوق است. خلاصه اینکه در بخشی از مباحث و مسائل حقوق اداری، فقه به عنوان محک و معیار نقشآفرینی میکند و بخشیهایی از حقوق اداری نیز رأساً از فقه استخراج میشود.
3)حقوق کار و فقه
🔹 حقوق کار بنا بر دیدگاههای اجتماعی و اقتصادی مختلف، به گونههای مختلفی تعریف شده است. در یک تعریف در مورد حقوق کار میخوانیم: «حقوق کار بر همه روابط حقوقی ناشی از انجان کار برای دیگری حاکم است مشروط بر اینکه اجرای کار با تبعیت یک طرف نسبت به طرف دیگر همراه باشد».
🔹 پاره ای از مباحث طرح شده در حقوق کار فی حد نفسه به فقه نمیباشد مانند تعریف برخی مفاهیم و تحدید آنها همچون موسسه، کارخانه، کارگاه، کارگر، کارفرما و ... که در جای جای حقوق از آنها استفاده میشود، و متاسفانه جای آن در فقه خالی است، هر چند در بعضی از زمینه ها موارد مشابهی بین حقوق کار و مباحث اجاره وجود دارد. پارهای قواعد و مباحث موجود در حقوق کار اما، مانند جبران خسارت، ایفای تعهد، اصل حاکمیت اراده و ... منشاء فقهی داشته و فقها در مورد هر یک از آنها به تفصیل سخن رانده اند. وجود مباحثی از این دست در فقه، نشانه قدرت و استحاک نظام فقهی است و دقت فقها و تفصیل هر یک از قواعد پیش گفته به دست ایشان، مجموعه ای عظیم را فراهم کرده که از زوایای مختلف، نکات مهمی را بررسی کرده اند و حقوق کار نیز بدان گستردگی یا در آن زمینه وارد نشده و یا اگر وارد شده، به هر حال فقه در آن زمینه دست کمی از حقوق ندارد، لذا جدای از نگرش فردگرایانه فقه موجود و طرفداری خواسته یا ناخواسته فقها از مکتب اصالت فرد، این قسمت از حقوق و فقه دارای محورهای مشترک زیادی هستند.
4)حقوق مدنی و فقه
🔹 حقوق مدنی شامل روابط مالی و خانوادگی افراد یک جامعه با یکدیگر است. حقوق مدنی ابتدا شامل تمام رشته های حقوق خصوصی بوده است ولی به تدریج در روابط پارهای از مردم تحولاتی به وجود آمد که ممکن نبود همه آنها را تابع قواعد مدنی قرار داد، یعنی رعایت مصالح عمومی ایجاب میکرد که برای اینگونه روابط قواعدی خاص، وضع شود. بخشی از مباحث مطرح در حقوق مدنی عبارت است از:
🔹 اموال و تقسیم آن به منقول و غیرمنقول، مالکیت، حق انتفاع، اسباب تملک، مباحث عقود و ایقاعات، تعهدات، شرایط متعاملین، قواعد عمومی معاملات و قراردادها، مباحث ضمان، غصب، اتلاف، مزارعه، مضاربه، جعاله، شرکت، مباحث احوال شخصیه مانند نکاح، طلاق و غیره.
🔹 در میان همه بخشها و ابواب حقوق میتوان گفت حقوق مدنی در هر کشور و نظامی بیشترین رابطه و هماهنگی را با شرایع الهی و دستورهای آسمانی داشته است، چه اگر قرار باشد دین برای ارتباطات اجتماعی مردم دارای دستور و قانون باشد، اولین صحنه بروز و ظهور آن تنظیم همین روابط شخصی است که نمود قوی آن در حقوق مدنی است و نقطه عطف و حساس در میان ابحاث حقوق مدنی، مباحث احوال شخصیه میباشد که جایگاه ویژهای در اثرپذیری از شرایع الهی داشته است.
....ادامه دارد
@salmanraoof
سلمان رئوفی
باسمه تعالی به ذهنم رسیده این تابستان یک باب کوچک فقه را که احتمالا "استخاره" باشد در حدود ۴۰ روز
باسمه تعالی
ان شاء الله در ماه مبارک رمضان بحث مکتب شناسی فقهی کاربردی
(بررسی یک بحث فقهی مطابق با رویکرد چند مکتب فقهی)
حول بحث استخاره برقرار است
زمان یک ساعت به اذان ظهر
مکان اعلام خواهد شد
دوستان لطف کنند و خلاصه بحث مکتب شناسی فقهی را گوش کنند
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
سلمان رئوفی
۱۳۹۸/۲/۱۲
@salmanraoofi
لینک دروس #خلاصه_مکتب_شناسی_فقهی_شیخ_انصاری ره
جلسه ۱
https://eitaa.com/salmanraoofi/4894
جلسه ۲
https://eitaa.com/salmanraoofi/4943
جلسه ۳
https://eitaa.com/salmanraoofi/5027
جلسه ۴
https://eitaa.com/salmanraoofi/5228
جلسه ۵
https://eitaa.com/salmanraoofi/5239
جلسه ۶
https://eitaa.com/salmanraoofi/5359
جلسه ۷
https://eitaa.com/salmanraoofi/5475
جلسه ۸
https://eitaa.com/salmanraoofi/6130
جلسه ۹
https://eitaa.com/salmanraoofi/6131
جلسه ۱۰
https://eitaa.com/salmanraoofi/6132
@salmanraoofi
🔥دیدار طلاب و روحانیون با رهبر معظم انقلاب در سوم ماه رمضان
♨️حجت الاسلام والمسلمین مدنی مدیر جامعه الزهرا از دیدار طلاب و رؤسای مجموعه های حوزوی با مقام معظم رهبری در روز سوم ماه مبارک رمضان خبر داد و گفت: نمایندگان طلاب در این دیدار در حضور رهبر معظم انقلاب صحبت خواهند کرد.
حجت الاسلام والمسلمین رفعتی، سخنگوی مدیریت حوزههای علمیه:
♨️در روز سوم ماه مبارک جمعی از طلاب و فضلای حوزه های علمیه قم با رهبر معظم انقلاب دیدار خواهند داشت.
طلاب و حوزویان قبل از افطار از بیانات رهبر انقلاب بهرهمند میشوند و افطار را مهمان رهبر انقلاب خواهند بود.
♨️از هر مدرسهای یک الی دو نفر انتخاب شدند و تعداد شرکت کنندگان محدود است.
@khabarehowzeh
♨️رسانه مستقل خبر حوزه
هدایت شده از روزنه
آیت الله مطهری؛ فقیه تحول خواه و اسوه #حوزه_انقلابی
💥اختصاصی
@rozaneebdfarda
🔻🔻🔻
وقتی از #آیت_الله #شهید #مطهری٬ سخن به میان می آید٬ رویکرد تحول گرایانه ایشان نسبت به حوزه مقدسه قم کمتر مورد توجه قرار می گیرد اما تاریخ از یاد نمی برد که او در ضمن اعتقاد حداکثری به اصالت و کارآمدی نهاد روحانیت٬ تغییرات و تحولات بنیادین این نهاد دینی را از ضروریات می دانست.
شهید مطهری هرگز خود را به بیان دغدغه های صرف و #شعارزدگی٬ محدود نکرد و برای تکامل و بالندگی حوزه٬ #طرح و #برنامه داشت.
برنامه آیت الله شهید و عده دیگری از #فقهای_خوشفکر_جوان٬ اگرچه ابتدا با موافقت و تایید زعیم عظمای قم مواجه شد اما با #لجن_پراکنی و #کارشکنی برخی اطرافیان بی سواد و وابسته به دربار٬ ناتمام ماند و شهید بعد از آنکه از تأثیرگذاری در عرصه تحول حوزه ناکام شد٬ ناگزیر ره تهران در پیش گرفت.
بدخواهان و خناسان٬ مطهری فاضل٬ متقی و دلسوز را در منظر #آیت_الله_العظمی_بروجردی چنان جلوه دادند که نه تنها از پذیرفتن او که از مطالعه عریضه مکتوب آیت الله مطهری نیز امتناع کردند و مطهری غریبانه از حضور موثر در امور حوزه برکنار ماند.
بعدها در دهه چهل و پنجاه به اشارت امام مبنی بر حضور علمای انقلابی در کرسی های علمی قم٬ ایشان معدود جلساتی در قم داشت که برکات فراوانی را منتج شد اما هرگز دیگر حوزه نتوانست از اندیشه ناب مطهری در جهت اصلاح ساختارها بهره ببرد.
اکنون در سالگرد چهل سالگی شهادت آن متفکر کم نظیر معاصر٬ خادمی ها و شیخ غلامرضاهایی پیدا شده اند که استوانه های علمی حوزه را با انواع روشهای ناجوانمردانه از میدان بدر می کنند تا #نوشریعتمداریها بتوانند با ادبیاتی تقدس مأبانه به ستیز با تحول حوزه بپردازند و بر طبل جدایی دین از سیاست بکوبند.
دشمنان دیروز امام و شهید مطهری٬ اکنون با یک تیر دو نشان می زنند؛ همزمان هم با تحول مقابله می کنند که انزوای کلیسایی را خدای ناکرده ممکن است به دنبال داشته باشد و از طرف دیگر در پی فاصله حوزه و نظام هستند.
شهید مطهری در عین حال که پیشگام تحول حوزه است٬ نماد #حوزه_انقلابی نیز هست و از همین رو همزمان #سکولارهای_عرفی و #سکولارهای_مقدس به دشمنی با او و امثال او ادامه می دهند.
بازخوانی سیره انقلابی و شیوه تحولخواهی آیت الله مطهری٬ گمشده امروز حوزه مقدسه قم است که باید بسیار از آن سخن گفت تا توطئه بایکوت و واژگونه نمایی٬ سیره و سیمای آن اسوه نستوه را بیش از این مخدوش ننماید.
@rozaneebdfarda
#احادیث_فقه_حکومتی
#فقه_حکومتی
#عملیات_ویژه 9
🔅🔅🔅
11/ فی الکافی باسناده عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَجُلًا مِنْ هُذَيْلٍ كَانَ يَسُبُّ رَسُولَ اللَّهِ ص فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ ص فَقَالَ مَنْ لِهَذَا فَقَامَ رَجُلَانِ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالا نَحْنُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَيَا عَرَبَةَ فَسَأَلَا عَنْهُ فَإِذَا هُوَ يَتَلَقَّى غَنَمَهُ فَلَحِقَاهُ بَيْنَ أَهْلِهِ وَ غَنَمِهِ فَلَمْ يُسَلِّمَا عَلَيْهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمَا وَ مَا اسْمُكُمَا فَقَالا لَهُ أَنْتَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ فَقَالَ نَعَمْ فَنَزَلَا وَ ضَرَبَا عُنُقَهُ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا الْآنَ سَبَّ النَّبِيَّ ص أَ يُقْتَلُ قَالَ إِنْ لَمْ تَخَفْ عَلَى نَفْسِكَ فَاقْتُلْهُ .»
در کافی آمده با اسنادش از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: همانا مردی از قبیله هذیل دائما به رسول خدا فحظ می داد پس این مطلب به پیامبر صلی الله علیه وآله رسید پس فرمود: که برای این است پس 2 مرد از انصار برخاستند وگفتند : ما یا رسول خدا پس رفتند تا به عربه (ناحیه ای نزدیک مدینه) رسیدند و از او پرسیدند پس او داشت به گوسفندانش رسیدگی می کرد پس بین خانواده و گوسفندانش به او رسیدند وبه او سلام نکردند او گفت شما کیستید واسمتان چیست گفتند تو فلانی هستی گفت آری گردنش را زدند محمد به مسلم می گوید اگر الان کسی پیامبر را ناسزا گوید نظرتان چیست؟ کشته میشود فرمود اگر بر جان خودت نمی ترسی او را بکش.
12/ فی علل الشراع عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع : « مَا تَقُولُ فِي قَتْلِ النَّاصِبِ قَالَ حَلَالُ الدَّمِ لَكِنِّي أَتَّقِي عَلَيْكَ فَإِنْ قَدَرْتَ أَنْ تَقْلِبَ عَلَيْهِ حَائِطاً أَوْ تُغْرِقَهُ فِي مَاءٍ لِكَيْلَا يُشْهَدَ بِهِ عَلَيْكَ فَافْعَلْ قُلْتُ فَمَا نَرَى فِي مَالِهِ قَالَ تَوِّهْ مَا قَدَرْتَ عَلَيْه .»
در علل الشرایع آمده با اسنادش از داوود بن فرقد آمده ؛ به امام صادق علیه السلام گفتم : « درباره قتل دشمنان چه می فرمایید؟ فرمود خونش حلال است اما بر تو می¬ترسم پس اگر میتوانی دیواری بر او فرو ریزی یا در آب غرقش کن تا بر تو شهادت ندهند انجام بده گفتم نظرتان راجع به مالش چیست؟ فرمود: هرچقدر توانستی از مالش از بین ببر .»
13/ فی رجال الکشی باسناده عن مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ، أَنَ أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيَّ (ع) أَمَرَ بِقَتْلِ فَارِسِ بْنِ حَاتِمٍ الْقَزْوِينِيِّ وَ ضَمِنَ لِمَنْ قَتَلَهُ الْجَنَةَ، فَقَتَلَهُ جُنَيْدٌ، وَ كَانَ فَارِسٌ فَتَّاناً يَفْتِنُ النَّاسَ وَ يَدْعُو إِلَى الْبِدْعَةِ، فَخَرَجَ مِنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع): هَذَا فَارِسٌ لَعَنَهُ اللَّهُ يَعْمَلُ مِنْ قِبَلِي فَتَّاناً دَاعِياً إِلَى الْبِدْعَةِ، وَ دَمُهُ هَدَرٌ لِكُلِّ مَنْ قَتَلَهُ، فَمَنْ هَذَا الَّذِي يُرِيحُنِي مِنْهُ وَ يَقْتُلُهُ! وَ أَنَا ضَامِنٌ لَهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ .»
در رجال کشی با اسنادش از محمد بن عیسی بن عبید آمده ؛ امام عسکری علیه السلام امر به کشتن فارس بن حاتم قزوینی فرمودند : و برای قاتل او ضمانت بهشت کردند پس جنید او را کشت. و فارس آدمی بود که دائم فتنه می کرد و مردم را به فتنه می انداخت و به بدعت دعوت می کرد پس از ابا الحسن علیه السلام (نوشته ای) صادر شد که ابن فارس ـ خدا لعنتش کند ـ از جانب من (به دروغ) فتنه ها می کند و به بدعت دعوت می کند وخونش برای هر کس او را بکشد هدر است و هر که مرا از او راحت کند واو را بکشد من برای او بهشت را ضمانت می کنم.
ادامه دارد...
@salmanraoofi