eitaa logo
سلمان رئوفی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆تحلیل ساختار علم اصول و پیشنهاد ساختاری جدید در علم اصول ✍آیت الله آملی تردیدى نیست که تلاش عالمان بزرگ اسلام، خصوصا فقیهان، اصولیان، مفسران و حکیمان شیعى میراث عظیمى از معارف را براى ما به جاى گذاشته است. محافل علمى ما، به ویژه حوزه‏هاى علمیه، اکنون بر این خوان گسترده نشسته‏اند. تلاش براى فهم و هضم و جذب این معارف بخشى از وظیفه ما را تشکیل مى‏دهد. بخش عظیم‏تر ان، اجتهاد مستمر و تهذیب و پالایش و ابداع در مورد این معارف است. 🔆یکى از این دانش‏ها علم اصول است که به دلیل ضروت فراگیرى ان از یک طرف و حجم و گستره وسیع ان از طرف دیگر، بر خورد خلاق و پالایش و تدوین تازه‏اى را مى‏طلبد. به گمان ما تدوین و تنظیم جدید علم اصول هم در مرحله کتاب‏هاى درسى و هم در مرحله القاى درس‏هاى خارج، اکنون یک نیاز است. شیوه معهود در حوزه‏ها دچار پاره‏اى کاستى‏ها است، از جمله: الف) تدوین و تبویب مباحث در کتاب‏هاى درسى خصوصا در مباحث الفاظ، نظم و نسق متناسبى ندارد. پاره‏اى از بحث‏ها لفظى‏اند و مربوط به دلالت‏هاى زبانى در حالى که برخى دیگر عقلى‏اند و متکى بر وجدان‏هاى عقلى اعم از نظرى و عملى. مباحث الفاظ کفایة الاصول مرحوم اخوند خراسانى، مخلوطى است از این دوگونه بحث. مرحوم اخوند، کفایه را در هشت مقصد، یک مقدمه و یک خاتمه تدوین نموده است: مقدمه در سیزده امر که عمدتا مربوط به بحث‏هاى زبانى است، نظیر حقیقت وضع، معانى حرفى، معیار صحت استعمالات مجازى، صحت اطلاق لفظ و اراده نوع به ان و.... مقصد اول در اوامر، مقصد دوم در نواهى، مقصد سوم در مفاهیم، مقصد چهارم در عام و خاص، مقصد پنجم در اطلاق و تقیید، مقصد ششم در امارات معتبره شرعى یا عقلى، مقصد هفتم در اصول عملیه و مقصد هشتم در تعارض ادله. خاتمه هم در اجتهاد و تقلید. بسیارى از مباحث که در مقصد اول و دوم امده است، مباحث عقلى‏اند، مثل بحث ضد و ترتب و بحث اجتماع امر و نهى. این دو بحث‏با همه گستردگى جزء مباحث الفاظ شمرده شده‏اند، در حالى که هیچ تناسبى با ان ندارند. و همین‏طور مبحث اجزاء که بحثى عقلى است. بنابراین معقول‏تر ان است که مطالب این بخش (یعنى مباحث الفاظ) به گونه‏اى دیگر تدوین و تبویب شود. ب) پاره‏اى از بحث‏ها در عین این‏که مهم و سرنوشت‏سازند، به صورت استطرادى و در خلال مباحث دیگر مطرح شده‏اند، در حالى که اهمیت ان‏ها اقتضا مى‏کرد بحث‏هاى مستقلى بدان‏ها اختصاص یابد. از جمله مباحث مربوط به ماهیت‏حکم، که با همه اهمیت ان، به صورت پراکنده در این‏جا و ان‏جا بر حسب ضرورت مطرح شده است. ایا عجیب نیست که این بحث مهم (علاوه بر مواضع دیگر) در بحث‏خروج از ابتلاء از مباحث علم اجمالى در اصول عملیه مطرح مى‏شود؟! و همین‏طور بحث‏حسن و قبح عقلى. گرچه بحث‏حسن و قبح، در اصل بحثى کلامى است ولى اصولیان به دنبال نیاز مبرم به ان، مجبور به طرح مباحث مربوط به ان مى شوند، اما غالبا ناقص و شکننده و اشکال‏پذیر. چون عمدتا ان را به نحوى استطرادى مطرح مى‏کنند. گرچه در کتاب‏هاى قدیم‏تر علم اصول مثل «فصول‏» و «هدایة المسترشدین‏» و «تقریرات شیخ انصارى‏» و... فصلى براى ان باز کرده‏اند ولى در کتاب‏هاى متاخرتر چنین نیست. مرحوم اخوند در کفایه بحثى در باب حسن و قبح عقلى ندارد، گرچه در سرتاسر علم اصول بدان استناد مى‏کند. ارى در فوائد ملحق به حاشیه رسائل دو فائده در باب حسن و قبح عقلى و قاعده ملازمه دارد که خالى از تحقیق نیست. (1) کتاب‏هاى مرحوم نائینى (تقریرات) و محقق عراقى هم از ان‏ها خالى است، گرچه فقرات کوتاهى در این مباحث مطرح کرده‏اند. البته مى‏شد که این بحث‏ها در علم کلام به طور مستوفا بحث‏شود و در اصول به نتایج ان‏ها اکتفا گردد، ولى متاسفانه وضع در علم کلام هم چندان رضایت‏بخش نیست و این مباحث نیازمند تحول و اجتهاد جدید است. در هر حال در وضع کنونى که بسیارى از مباحث اصولى (خصوصا بحث «حجیت‏» که ان‏را غالبا به معناى معذریت و منجزیت و منجزیت را به معناى استحقاق عقاب على المخالفة گرفته‏اند) سخت‏به تنقیح مباحث‏حسن و قبح و قضاوت‏هاى ارزشى دیگر نیازمند است، صحیح نیست که این مباحث‏به نحوى منقح و مستقل مطرح نگردند. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔆تحلیل ساختار علم اصول و پیشنهاد ساختاری جدید در علم اصول ✍آیت الله آملی ج) اکنون در مغرب زمین مباحث مفصلى در باب زبان مطرح است هم در زبان شناسى، (Linguistics) و هم در فلسفه زبان، که بخشى از فلسفه تحلیلى است و هم در علم تفسیر متون یا هرمنوتیک، (Hermenutics) گرچه ان بحث‏ها با اهداف دیگرى غیر از هدف‏هاى یک اصولى مطرح مى‏شوند، ولى بالاخره وجوه اشتراک بسیارى دارند. در علم اصول بسیار شایسته است که لاقل اجمال پاره‏اى مباحث کلى مشترک مطرح شود و از اراء جدیدتر اطلاع حاصل گردد ولو این‏که آنها را نپذیریم. مسئله این است که در مباحث الفاظ علم اصول، پژوهش‏هاى بسیار صورت گرفته، و کارهاى مهمى عرضه شده است، ولى متاسفانه در زمان ما این تحقیقات بدون بیان نسبت‏شان با مباحث دیگران عرضه مى‏شوند ولذا در بیرون حوزه‏ها نمى‏دانند که در معارف حوزوى چه مى‏گذرد. آشنایى طلاب جوان که بناى تحقیق عمیق در علم اصول را دارند، با این مباحث، موجب مى‏شود که در مواضعى که احساس مى‏کنند جاى تحقیق تطبیقى هست، کارهاى نویى پدید اورند و این به فعال‏تر شدن دایره تحقیقات حوزوى مى‏انجامد و بدان نشاط خاصى مى‏بخشد و بیرون حوزه‏ها را نیز سیراب مى‏کند و بر تفاهم کلى بین حوزه و دانشگاه هم مى‏افزاید. علاوه بر این‏که در میان مطالب غربیان گاه مطلب قابل قبولى هم یافت مى‏شود که بر غناى بحث‏ها مى‏افزاید. د) پاره‏اى مباحث دخل مستقیمى در فقه ندارند بلکه فقط با چند واسطه مى‏توانند در فهم فقهى مؤثر افتند، ولى به فهم بهتر خود علم اصول کمک مى‏کنند. مثل این مسئله که «ماهیت گزاره‏ها و مسائل اصولى چیست؟» یا «روش‏هاى به کار گرفته شده در علم اصول کدامند؟» بسیار به جاست که این‏گونه مباحث، در مدخل علم اصول گنجانده شود ولو به عنوان مبادى یا فلسفه علماصول، چنان‏که ما اختیار کرده‏ایم. ه) از جمله کاستى‏ها در بحث‏هاى اصولى، عدم طرح مباحث کاربردى ان‏ها در فقه است. گاه طالب علمى چند ماه در بحثى اصولى مثل مشتق یا بحث ضد یا اجتماع امر و نهى معطل مى‏شود، اما از ثمرات و کاربردهاى عینى ان در فقه خبرى ندارد. از تطبیقات فقهى بحث اجتماع امر و نهى فقط مسئله «صلوة در دار غصبى‏» را مى‏داند و در بحث عام و خاص هم «اکرم کل عالم‏» را که تخصیص به «لاتکرم الفساق من العلماء» مى‏خورد! براى این‏کار باید چاره‏اى کرد و در هر بحث، تطبیقات فقهى در حد میسور پاقل به عنوان تمرین‏هاى عملى و کاربردى اصول مطرح کرد و طالبان علم را عملا به وادى اجتهاد کشاند. البته ما مدعى نیستیم در کارى که در پیش روى داریم، چندان این ارزوها را براورده سازیم، این کارى است که باید به کمک جمع صورت گیرد و مدارک اماده‏ترى براى بحث‏ها و تطبیقات فراهم اید. ولى امیدواریم به سوى این هدف گام‏هایى ولو ناچیز برداریم. و) از جمله مطالبى که افزودن ان به علم اصول رایج، مفید به نظر مى‏رسد، بیان کاربردهاى علم اصول در رشته‏هاى دیگر است مثل حقوق یا فلسفه حقوق یا فلسفه زبان و هرمنوتیک و... این نکته با نکته (ج) پیوند خاصى دارند و در واقع مکمل ان است. به نظر مى‏رسد نکات فوق، تدوین جدیدى در علم اصول را طلب مى‏کند. در سال‏هاى اخیر بزرگانى به فکر تنظیم و تبویب جدید و پالایش علم اصول افتاده‏اند که از پیش قراولان این فکر، باید از محقق سترگ شیخ محمدحسین اصفهانى(قده) نام برد که با کتاب الاصول على النهج الحدیث‏شیوه‏اى نو در فن اصول، ابداع نمود که متاسفانه ان کتاب در همان اوایل کار با در رسیدن اجل این مرد بزرگ، ناقص ماند و جهان علم از نواورى‏هاى وى محروم ماند. مرحوم مظفر صاحب کتاب درسى اصول‏الفقه تا حدى شیوه استاد بزرگ‏وارش را دنبال نموده است، ولى اولا: فرق میان ان‏دو بسیار است و ثانیا: این کتاب براى مبتدیان نوشته شده است نه این‏که اخرین تحقیقات اصولى در ان مطرح شده باشد. از بهترین کارهایى که در این مسیر صورت گرفته است، اثر پرارزش محقق بزرگ شهید سید محمد باقر صدر است. حلقات مختلف دروس فى علم الاصول اثرى گرانسنگ با تبویبى تازه است. گرچه مجموع این حلقات براى مبتدیان و محصلان دروس سطح حوزه نگاشته شده است، ولى تبویب جدید ان و نحوه نگارش و ورود و خروج در مباحث، همه سزاوار هرگونه ستایشى است. شهید صدر در درس‏هاى خارج علم اصول به اختصار دوگونه تدوین در علم اصول را پیشنهاد مى‏کند و خود در سیر بحث‏هاى خارج، یکى از ان دو را ترجیح مى‏دهد و در حد مقدور مباحث را بر محور ان‏ها به اتمام مى‏رساند. حضرت ایة الله سیستانى (دام‏ظله) هم تبویب جدیدى در «الرافد» پیشنهاد کرده‏اند که قابل توجه است و در طرح پیشنهادى این جانب تا حدى از این تبویب جدید ایشان استفاده شده است. 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmsnraoofi