eitaa logo
سلمان رئوفی
5.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله ۵ مقایسه تولید علم آیت الله سیستانی با درس خارجهای رایج اگر بخواهیم انصاف و پیشرفت و تولید علم را در نظر بگیریم، واقعا آیت الله سیستانی در آن سال هایی که این درس ها را گفتند در نهایت روشنفکری این ها را گفته اند و من فکر می کنم تولید علمی که ایشان داشته اند در مجتهدینی که ما داشتیم، واقعا قابل اعتناست. من معتقد به این نوع کارها هستم و اگر بخواهم درسی داشته باشم همین کارهای مکتب شناسی فقهی و اصولی را می کنم. ولی این که درس خارج ما مثلا نصفش یا چهار پنجم یا سه پنجمش تقریر باشد و حالا دو پنجمش هم اشکالات جزئی ای باشد که واقعا در کلیت کار تاثیری ندارد و الان درسهای خارج ما این طور شده است، این تولید علم نیست. اشکالاتی به سبکهای تحول در علوم انسانی و فقه های مضاف از آن طرف هم تولید علم هایی که مثلا از علم فقه یا اصول می خواهند کل علوم انسانی را متحول کنند! از مبانی بنیادی تا راهبردی تا کاربردی، تحول در علوم ایجاد بکنند، این موارد واقعا ساده انگاری است. ما اگر علوم انسانی را بشناسیم، اگر سطوح و اقسام علوم انسانی را بشناسیم، می فهمیم که علوم انسانی این طور نیستند که شما بتوانید با یک علم اصول یا فقه همه را سامان بدهید. بحثهای علوم انسانی، مباحث معرفت شناسی دارد که اصلا علم اصول به این ها نمی پردازد و بحث های برنامه های کاربردی دارد و این که اصلا فقیه بخواهد متکفل این ها باشد، این خودش اول کلام است. غرض این است که تولید علم بعضی موسسات یا بعضی جاهایی که این نگاه ها را برای فقه و اصول و نوآوری در آن دارند. واقعا حرف هایی است که انسان محصلی را در ته آن نمی بیند. حرف های مختلفی هست که نمی خواهم وارد بشوم ولی باز این را هم یک اشاره ای بکنم مثلا فقه هنر، فقه نظام، فقه خانواده، این ها را هم من ته¬اش محصلی نمی بینم. ما اصلا علوم انسانی را نمی شناسیم که داریم این کار ها را می کنیم. بله حالا ممکن است فقه نظام در بعضی جاها حرف قابل اعتنایی باشد. فقه هنر، فقه تربیت، فقه رسانه و ... این حرف ها هم چیزی نیست که مشکلات مملکت ما و درد ها را حل بکند. این ها ناشی از این است که ما نه شأن فقه، نه شأن فقیه و نه علوم انسانی را می شناسیم، بعد حالا فکر می کنیم مثلا فقه را مضاف کنیم... فقه بین الملل و بعد مثلا بگوییم آیا برای انتشار اسلام اصل این است که جهاد ابتدایی کنیم یا نه، اصل تبلیغ است؟ این ها چیز هایی است که ما نفهمیدیم و نمی دانیم الان مثلا مشکل وزارت امور خارجه ما- نمی خواهم بگویم در این که دیپلماسی انقلابی ندارد نیست- ولی این که ما بیاییم فقه را این طور سامان دهیم که مثلا اول بیاییم جهاد ابتدایی بکنیم یا تبلیغ کنیم، چیزی نیست که مشکل گشای مملکت ما باشد یا حالا نظریات دیگری که نمی خواهم وارد بشوم که چهار پنج تا نظر در علوم انسانی هست که من فکر نمی کنم هیچکدامشان واقعا منتج باشد و دردی را دوا کند. حالا این که چه چیزی منتج هست، یک بحث دیگری هست. حرف آخر اینکه اگر بخواهیم اصول را واقعا برای فقه سامان دهی بکنیم و قانون شرعی و نکاتی که مربوط به آن هست را بهتر بشناسیم، واقعا طرح ایشان، طرح قابل اعتنایی هست و یک چیز هایی هم به ذهن بنده رسیده است که حالا آن ها هم شاید بد نباشد، فعلا که نیاوردیم و نمی خواهیم بگوییم. @salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله ۶ حفظه الله کتابی که فعلا برای ما در مکتب شناسی اصولی محور است الرافد است. با نشانی taghrirat.net هم کانال تلگرامی هست و هم یک سایت دارند که همه کتابهای اصولی و فقهی ایشان هست. نکته اولی که هست تقریراتی که از دروس علما هست، بعضی اوقات آن مقرر و تقریرش مقبول واقع شده مثل فوائد الاصول البته تقریظی بر بعضی از تقریراتی که مقبول هست از طرف کسی که درس داده نوشته نشده و بعضی ها هم تقریظ دارند. نکته ای که می خواهم عرض بکنم این است که مثلا شما «بحوث» شهید صدر را ببینید یا همین الرافد، این طوری است که نوشته اند: «قد لاحظت شطرا مما کتبه فضیلة العلامة الجلیل السید المنیر السید عدنان القطیفی حفظه الله و قد رءاه تقریرا لأبحاثی الاصولیة فوجدته وافیا بالمراد مستوعبا لما ذکرته فی مجلس الدرس»؛ معمولا این را می گویند که من دیدم این مقرر آن چیزی را که من می خواهم بگویم را رسانده است، چون بالاخره بیان خیلی با تقریر فرق می کند. خب این یک سبک هست، در بحوث هم همین هست لذا افرادی که دقیق باشند چون بالاخره این آقا کلش را هم که ندیده است، ولی گفته این معمولا مراد من را رسانده است. معمولا می آیند نسبت می دهند و می گویند مقرر این طور گفته است و ما این اشکالات را می فهمیم و این مسائل هست. الان در الرافد هم همین طور است. ولی گاهی اوقات این طور نیست، مثلا تقریرات آقای شب زنده دار کاملا از روی همان الفاظ و مباحث است و تا آن جایی که من می دانم حاج آقا کامل می بینند و تقریرات ایشان بیرون می آید یا خط به خط تهذیب الاصول را امام ره دیده است و این کتاب تقریر شده است؛ بنابراین خط به خطش قابل استناد به امام است اگر ایشان ایرادی، اشکالی داشتند باید همان موقع می گفتند؛ ولی تقریراتی که آقای اشتهاردی از امام دارند و تقریرات دیگر این طوری نیست. این نکته ای است که باید دقت بشود در مورد الرافد. نکته دیگری که خود ایشان گفته است مباحث را من در ضمن ده فصل گفته ام، ولی این حرف قابل تامل است، ایشان خودشان می گویند: «و قد قمت بسیاقتها و تحریرها بالاسلوب المنسجم»، این خیلی مطلب مهمی است یعنی ممکن است-گرچه بعید است- این شکلی که ایشان گفته اند، مثلا شکل مباحث و این چینشی که هست از آیت الله سیستانی حفظه الله نباشد چون یک «فی اعتقادی» هم دارد یعنی گفته: «و قد قمت بسیاقتها و تحریرها بالاسلوب المنسجم فی اعتقادی مع اتجاه الاصولی المتجدد عند سید الاستاذ دام ظله»؛ احتمال دارد که شکل چینش یا مثلا تقدم و تأخر بعضی از مباحث و یا بعضی از عبارات را از جای دیگری وام گرفته و آورده باشد؛ لذا این نکته جالب است. من احساس می کنم که کل تفکر مال آیت الله سیستانی است، ولی ممکن است در چینش بعضی مباحث و چیزهای دیگر باز ایشان یک دخل و تصرفاتی داشته باشد؛ ولی شکی نیست که کلیت این مباحث از آیت الله سیستانی است و قطعا این خوش فکری ها از ذهن تراوش کرده است، حالا اگر چینش بعضی جاها متفاوت است یا مثل بحوث شهید صدر که ایشان رفته تقریرات آیت الله سید کاظم حائری را گرفته و حلقه ثالثه و تقریرات خودش هم بوده و همه را با هم یک چیزی کرده و داده بیرون و حالا شکل و چینش و این موارد و مثلا کلیت کارش زیباتر شده، این هم احتمال دارد یک چیزی این طوری باشد؛ یعنی می خواهم بگویم مثلا ممکن است یک چیزی را آیت الله سیستانی اول نگفته باشند و ایشان اول آورده باشد، ولی خب بالاخره قطعا کلیت این افکار برای آیت الله سیستانی است. این هم نکته ای است که نسبت به الرافد باید توجه داشته باشیم. @salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله ۷ من آن چیزی که احساس می کنم می تواند مکتب اصولی یک فرد را نشان بدهد، خصوصا آیت الله سیستانی، چون بعضی از مطالبی که عرض می شود ممکن است اصلا در بعضی از مکاتب اصولی دیگر نباشد... نقطه اول شکل ساختار اصول نکته اول نو¬آوری ساختاری است که ساختاری که در علم اصول می چینند چی هست؟ این می تواند مکتب ساز باشد، که ما این را کاملا در الرافد می بینیم. ساختاری که ایشان در علم اصول می چینند، ساختاری نیست که شکلی و ظاهری باشد که ما بگوییم فقط شکل کار عوض شد، نه یک ساختاری است که واقعا با یک رویکرد و نظر کاملا متفاوت است و این می تواند مکتب ساز باشد و این را ایشان دارد. ما نکته اولی که در مکتب آیت الله سیستانی بررسی می کنیم این نو¬آوری ساختاری است. نقطه دوم جایگاه فلسفه در اصول مجتهد نکته دوم، بحث فلسفه و نگاه به فلسفه، همین فلسفه معروف که ما داریم- که حالا معمولا در نجف یا در این جا بعضی آقایان که می خواهند فلسفه کار کنند و فقه و اصول هم کار می کنند، منظومه که فلسفه صدرایی است می خوانند- نگاه ایشان و تعامل ایشان با فلسفه است، این هم به نظر من مکتب ساز است، یعنی افراد نسبت به اعتقادی که به فلسفه و مبانی فلسفی دارند، واقعا اصولشان متفاوت می شود و ما باید از این جهت ایشان را بررسی کنیم. من احساسم این است که یکی از چیز هایی که واقعا محقق اصفهانی را با اصولیان دیگر متفاوت کرده است همین فلسفه و جایگاه آن در فکر محقق اصفهانی است. البته بیان فلسفی یک نکته دیگری است، من می توانم یک نکته عرفی را بیان فلسفی بکنم؛ مثلا بگویم که خون یک جوهر دارد و یک عرض، وقتی ما خون را می شوییم و رنگش باقی می ماند، جوهرش رفته و عرضش باقی مانده است یا جوهرش هم باقی مانده است. این بیان فلسفی از یک چیز عرفی است. بعضی جاها انسان احساس می کند که محقق اصفهانی حتی نسبت به مسائل عرفی، بیان فلسفی دارند، این مسئله ای نیست، امام خمینی هم این را در اصولشان تذکر می دهند که می شود چنین کاری را کرد، حرف سر این نیست؛ حرف سر اعتقاد نسبت به مسائل فلسفی و نگاه ها و تحلیل های فلسفی است. یک تعاملی که یک اصولی با فلسفه می کند واقعا مکتب ساز است و ما باید این را لحاظ کنیم. لذا این را ما باید در بیاریم، که بسیار نکات جالبی در کار آیت الله سیستانی هست، از اطلاع ایشان از فلسفه غرب تا نگاهشان به فلسفه؛ البته ما این جا قضاوت هم می کنیم، البته قضاوت بنده نسبت به آیت الله سیستانی گستاخی است ولی خب ما قضاوت خودمان را می کنیم. این هم یک نکته بسیار مهمی در مکتب اصولی است و من اعتقادم این هست که ما دو سه تا رویکرد نسبت به فلسفه در علم اصول، علمای اصول و مکاتب اصولی داریم و لذا از این باب هم مکتب اصولی آیت الله سیستانی را کاملا بررسی می کنیم. نقطه سوم رویکردهای عرفی مسئله دیگر جایگاه عرف و رویکردهای عرفی و تسامح ها و نگاه های عرفی در علم اصول است که من احساس می کنم یکی از جاهایی که باز مکتب ساز شده است، همین است. این رویکردها و تسامح ها و تساهل های عرفی بعضا احساس می شود که مکتب ساز شده است. این هم به نظر من قابلیت بررسی دارد. @salmanraoofi
صوت جلسه اول مکتب شناسی فقهی و اصولی حفظه الله https://eitaa.com/salmanraoofi/397 با جستجو می توانید تمام صوتها رو پیدا کنید @salmanraoofi
۲۲ (نشر بدون لینک کانال جایز نیست) 🌟🌟🌟🌟🌟 📚فی امالی الطوسی حَدَّثَنَا الْحَلَبِيُّ، قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) : « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً ». قَالَ: وَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فِي سَرِيَّةٍ، فَرَجَعَ مُنْهَزِماً يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ يُجَبِّنُونَهُ أَصْحَابُهُ، فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ لِعَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): أَنْتَ صَاحِبُ الْقَوْمِ، فَتَهَيَّأْ أَنْتَ وَ مَنْ تُرِيدُهُ مِنْ فُرْسَانِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، فَوَجَّهَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ لَهُ: اكْمُنِ النَّهَارَ وَ سِرِ اللَّيْلَ وَ لَا تُفَارِقُكَ الْعَيْنُ. قَالَ: فَانْتَهَى عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِلَى مَا أَمَرَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَسَارَ إِلَيْهِمْ، فَلَمَّا كَانَ عِنْدَ وَجْهِ الصُّبْحِ أَغَارَ عَلَيْهِمْ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» إِلَى آخِرِهَا . » 🔹ترجمه: حلبی این حدیث را به ما گفت : از اباعبد الله علیه السلام از گفتار خداوند مقتدر و بلند مرتبه « و العادیات ضبحا » سوال کردم فرمود : رسول خدا در جنگی عمر بن خطاب را فرستاد پس او شکست خورده برگشت او اصحابش را ترسو می¬خواند و اصحابش او را ترسو می¬خواندند هنگامی که خبر به پیامبر رسید به علی فرمودند : تو فرمانده قومی پس تو و هر که می¬خواهی از جنگجویان مهاجرین و انصار آماده شو ، پس رسول خدا او را فرستاد و به او گفت در روز پنهان شو و در شب حرکت کن و جاسوس تو را رها نکند . گفت : علی دنبال آنچه رسول خدا به آن فرمان داده بود رفت و به سوی آنها رفت ، هنگامی که روشنای صبح شد به آنها حمله کرد که خداوند بر پیامبرش « و العادیات ضبحا » تا آخر سوره را نازل کرد . @salmanraoofi
باسمه تعالی دوستانی که دنبال صوتهای فلسفه و عرفان استاد امینی نژاد و استاد یزدانپناه هستند می توانند به بانک صوت فتوت هم مراجعه کنند بنده تا بارگزاری کنم زمان می برد و همچنین تنوع صوتهای آنجا بیشتر خواهد بود مثلا بنده فقط صوت دور دوم بدایه را بارگزاری خواهم کرد فهرست مجموعه های صوتی: ۱. بدایه الحکمه/ دوره اول/ استاد امینی نژاد https://eitaa.com/fvtt_bank/2 ٢. شذرات المعارف/ استاد فلاح/ قسمت اول https://eitaa.com/fvtt_bank/326 ٣. حکمت اشراق/ استاد امینی نژاد https://eitaa.com/fvtt_bank/399 ۴. اشارات/ نمط ۱/ استاد امینی نژاد https://eitaa.com/fvtt_bank/516 ۵. اشارات/ نمط ۲/ استاد امینی نژاد https://eitaa.com/fvtt_bank/592 ۶. تاریخ عرفان اسلامی/ استاد یزدان پناه https://eitaa.com/fvtt_bank/729 ۷. تاریخ فلسفه اسلامی/ دوره مبسوط/ استاد امینی نژاد https://eitaa.com/fvtt_bank/752 ۸. تاریخ فلسفه اسلامی/ دوره مختصر/ استاد امینی نژاد https://eitaa.com/fvtt_bank/846 ۹. بدایه الحکمه/ دوره دوم / استاد امینی نژاد https://eitaa.com/fvtt_bank/1079 🔴بانک صوتی حکمت و عرفان اسلامی 📌 @fvtt_bank @salmanraoofi
باسمه تعالی صوت دروس برگزیده از نظر کانال بحوث در @d_raoofi بارگزاری شده است @salmanraoofi
🔆تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی ۵ 🔹رویکردی دکتر مهدی گلشنی این است که علم را از منظر پژوهشگر یا فاعل شناسا مطرح می سازد. این طرز تلقی بر مقولاتی مانند نقش جهان بینی در تحقیق علمی حتی علومی مانند فیزیک تأکید دارند. دکتر عطاءالله رفیعی آتانی قسمت پنجم 🔸این نحله هم دست کم چهار گروه اند: گروه اول که از منظر غایت دینی در صدد صورت بندی علم دینی و تحقق آنند، معتقدند علم با اهداف دینی، دینی می شود. 🔸این گرایش هم خود مشتمل بر دو رهیافت است: 1⃣رهیافت اول، فلسفی تر است؛ یعنی اهداف را فلسفی تر می فهمند و بیان می کنند. 2⃣ رهیافت دیگر، غایت را اجتماعی تر بیان می کنند. شهید مطهری جزو کسانی است که علم را با غایت دینی و با سویه اجتماعی، طرح کرده است. تامین نیازهای جامعه اسلامی نمونه ای از غایات اجتماعی علم دینی است. 🔸رهیافت فلسفی را کسانی مانند آیت الله مصباح نمایندگی می کنند. ایشان علم معطوف به سعادت و کمال انسانی را طرح می‌کند که صورتی فلسفی تر از غایت است. 🔸رویکردی دیگر وجود دارد که علم را از منظر پژوهشگر یا فاعل شناسا مطرح می سازد. این گروه بر مقولاتی مانند نقش جهان بینی در تحقیق علمی حتی علومی مانند فیزیک تأکید دارند. از جمله چهره های مبرز این رویکرد، دکتر مهدی گلشنی استاد دانشگاه صنعتی شریف است. به طورکلی، کسانی که به اثر پیش اندرها یا پیش فرض ها و ارزش ها در تحقیق علمی توجه می کنند، در ذیل همین تأکید بر ذهن و فاعل شناسا یا پژوهشگر قرار می گیرند. ▫️گروهی مانند پدیدارشناسان، اعتقادی به پژوهشگر منفصل ندارند، بلکه به پژوهشگر شریک یا متصل باور دارند که این پژوهشگر برخلاف تلقی کلاسیک پوزیتیویسم، بری بودن یا مبرابودن از عواید، سلایق، سوابق، علایق و سوائق فرهنگی برایش ممکن نیست. گروهی هم در عین رأی به نظریه باربودن مشاهدات(کتز) اما نسبی‌گرایی را رد و رفض می‌کنند. حال پرسش این است که دکتر گلشنی درصدد نفی عینیت علوم است؟ چنانکه پدیدارشناسان قصد دارند یا این که صرفاً ناظر به نظریه باربودن مشاهدات و یا نقش ارزشها در تحقیق علمی، از مقولاتی چون نقش جهان بینی سخن به میان می آورد؟ 🔸منظور ایشان از نقش متافیزیک و ارزش ها و جهان بینی، علی الاصول از منظر ذهن پژوهشگر است. مدعای اصلی این رویکرد آن است که ذهن پژوهشگر کانالی است که مبانی دینی را می تواند وارد جوهر علم کند. تبیین، تفسیر و حتی مشاهده افراد با هم تفاوت دارد. 🔸 برای نمونه، اخترشناس الهی با نگاهی دیگر ستارگان را مشاهده و رصد می کند. این فرد مبانی دینی را وارد جوهر علمی و تبیین های خود می کند. دکتر گلشنی واقع نمایی علم را قبول دارد و اثرگذاری دین در آن را نه تنها سبب نقض این کارکرد علم نمی داند بلکه بر آن است که اساساً دین به واقع نمائی علم کمک می کند. ▫️اثر دین در علم، در مرحله داوری است یا گردآوری؟ (اشاره به تفکیک هانس رایشنباخ) مشخصاً با توجه به تفکیک علوم انسانی و علوم تجربی یا علوم انسانی تاریخی و علوم انسانی تجربی پاسخ بفرمائید. 🔸به نظر من اساسا تفکیک مرحله داوری علم از گردآوری ممکن نیست. در هر لحظه و مرحله ای از فرایند تولید علم هر دوی اینها و بسیاری از دوگانه‌های دیگر در حال وقوع است. این تلاشهای نافرجام می خواهند با تفکیک جغرافیائی حوزه نفوذ علم و دین راهی برای فصل خصومت مفروض در ذهنشان بردارند. http://l1l.ir/5a0v @OlomEnsaniEslami @salmanraoofi
🔆تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی ۶ 🔆تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی 🔹نگاه بنده این است که معیار دینی بودن علم را در روش و مبانی و ملحقات آن جست و جو کنیم. دکتر عطاءالله رفیعی آتانی قسمت ششم ▫️خب، اندکی از بحث جریان شناسی مان دور شدیم. بازگردیم و لطفاً از رویکرد سوم بگوئید. 🔸منظرگاه دیگر یا رویکرد دیگر(رویکرد سوم) در چارچوب نظریه علم دینی می گوید هرجا 🔸موضوع علم، اسلامی بود، علم اسلامی می شود. این رویکرد هم دو نحوِ تبیین دارد. 1⃣یکی بیان آیت الله جوادی آملی است. ایشان معتقد است از آن جهت که ملاک اسلامیت علم و ملاک تمایز علوم یکی است و آن هم موضوع است، هرجا موضوع علم، اسلامی شد، علم هم اسلامی می شود و از آن سو که هیچ موضوعی در این عالم وجود ندارد، مگر این که اسلامی باشد. 🔸علت آن این است که موضوع همه علوم یا خدا یا قول خدا یا فعل خداست ـ بنابراین هیچ موضوعِ نظریه پردازی نیست مگر این که دینی باشد. به بیان دیگر، علم اگر علم باشد دینی است و اگر دینی نباشد، علم هم هم نیست. از این رو علم و دین موضوع صددرصد مشترکی دارند. *▫️ایشان رهاورد عقل قطعی و مطابقت با طبیعت را نیز دینی می دانند. این ایده را چگونه ارزیابی می کنید؟ 🔸بهتر است از همان منظر ساده تر به موضوع نگاه کنیم. اگر جایی علم، دینی نباشد، علم هم نیست. اگر مطابق با واقع نباشد، علم نیست که بخواهد دینی یا غیردینی باشد. ▫️خب، با این وصف، همچون سایر نظریه پردازان علم دینی که علوم جدید را نقد می کنند مشکل ایشان با علم جدید چیست؟ 🔸انتقاد مهمی که ایشان به علوم مدرن دارند آن است که این علوم علی الاغلب نتوانسته اند از همه منابع شناخت بهره بگیرند. از این رو، محدودیت هایی که علم دارد نه از این جهت که دینی نیست، بلکه از این جهت است که علم نیست. علم جدید از نگاه ایشان از آنجایی که از همه منابع شناخت که عقل و وحی و تجربه است استفاده نکرده، دارای نقص است و دینی نیست و البته همزمان علم هم نیست. ▫️ایشان مطابقت با طبیعت و فطرت دست نخورده انسان را هم طرح می کنند. استفاده جامع از منابع شناخت و مشخصاً وحی، رهاوردش مطابقت با طبیعت و فطرت خواهد بود؟ 🔸بهتر است اینجور نگوییم. بهتر است بگوییم علم اگر از این منابع سه گانه بهره نبرد، اصلاً علم نیست که حال بخواهد و بتواند دینی باشد یا نباشد، منطبق بر فطرت باشد یا نباشد. علم نیست یعنی واقع نما نیست و وحی هم بخشی از کاشف واقعیت است نه بخشی از واقعیت. البته ایشان وحی را در زمان حاضر به نقل تعبیر می کند چراکه بر ما وحی نمی شود. 2⃣ نگاهی دیگر، نگاهی است که بنده از آن دفاع می کنم و آن این است که معیار دینی بودن علم را در روش و مبانی و ملحقات آن جست و جو می کند که قرار گذاشتیم مجال آن مصاحبه دیگری باشد. به نظر می رسد این ملاک ضمن آن که از همه مزایای سایر ملاکها برخوردار است از معایب آنها مبراست. ▫️ برخی معتقدند که «امکانِ علم دینی» مسأله ما نیست بلکه مسأله‌ای وارداتی است و در تاریخ ما همواره این دو با هم بوده اند. برخی دیگر می‌گویند علم دینی مساله ما و جامعه ما نیست و مساله ای پروژه ای، سیاسی و بخشنامه ای است نه مساله مربوط به جامعه علمی یا جامعه انسانی کشور. اولی از در موافقت و دومی از در مخالفت با علم دینی، این مقوله را مسأله ما نمی داند. موضع شما نسبت به دو زاویه‌ دید گفته شده چگونه است؟ 🔸مسأله علم و دین و علم دینی تنها مسأله ما نیست بلکه مسأله غرب هم هست. کتاب علم و دین «ایان باربور» را ما نوشته ایم؟ آنها نوشته اند. چون این موضوع برایشان مسأله بوده و هست. بزرگترین چالش دنیای غرب در دوران معاصر حل مناسبات علم و دین است. البته آنها این مناسبات را به نفع علم تمام کردند. دین را به کنج رانده و علم را حاکم کرند. http://l1l.ir/5a0v @OlomEnsaniEslami @salmanraoofi
🔆تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی ۷ 🔹منتقدان علم دینی عموما از تجربه غرب تقلید می کنند. این نحله فکری از غرب تقلید می کند و این را انتخاب نکرده و در برگرفتن اندیشه های غرب صاحب نظر نیست و صرفاً تقلید و ترجمه می کند. دکتر عطاءالله رفیعی آتانی قسمت هفتم 🔸از طرفی موضوع مناسبات علم و دین از زمان مشروطه آغاز شد و در غرب هم مسأله بوده و هست. بنابراین مقارن کردن تولد آن با انقلاب اسلامی یا سالهای اخیر، مواجهه ای غیرعلمی و بس خطاست. 🔸بگذارید یک وضعیت فرضی را با هم تصور کنیم. به تعبیر ادموند هوسرلی، تمام آنچه را گفتم اپوخه کنید بین الهلالین و به زبان عامیانه داخل پرانتز بگذارید. یعنی فرض کنید علم و دین هیچ گونه مناسبات قبلی در غرب و ایران نداشته است. حال می خواهید مسأله ای از مسائل ایران را حل کنید. حل مسائل زندگی ایرانیان مانند توسعه نیافتگی، عدالت اجتماعی، خانواده، شکاف نسلی، بانک، حکومت و … نیازمند ارجاع به دین و علم است. 🔸حتی نامعتقدترین افراد به دین هم نمی توانند منزه و فارغ از توجه به ملاحظات و ملازمات دینی، این مسائل را حل و حتی به خوبی تبیین و تبیُّن کنند. متشرع ترین فرد هم همین وضعیت را در مواجهه با علم دارد. پس بیائیم مسأله را علم دینی و حتی علم و دین نگذاریم بلکه مسأله را حل مسائل ایران در نظر بیاوریم. سخن من با این سنخ تفکرات چنین است که از علم و دین شروع نکنیم بلکه از حل مسائل کشور آغاز کنیم. 🔸برای مثال، با هم مساله سیاست خارجی را حل کنیم. بالاخره یک مبنای فکری وجود دارد که دین بخش قدرتمند آن است و نباید نسبت به آن غفلت و یا تغافل روا داشت. کسی مبتنی بر دستگاه دینی چیزی می گوید و کسی مبتنی بر تفکر غیردینی، چیزی دیگر. افزون بر این اگر در همین مثال اخیر، کسی نقش دین در مواجهات مردم ایران با مسائل خارجی را به کلی نادیده بگیرد، واقعیت را نادیده گرفته و نه تنها از دین دور شده که از علم و مسیر واقع نمایی آن هم انحراف یافته است. مرحوم دکتر شریعتی می گفت در این جامعه باید کار دینی کرد. 🔸اگر دین داری به خاطر اعتقادات و اگر نداری بدان که در این جامعه چون دینی است کاری از تو ساخته نیست. قدرت دین تا بدان اندازه است که عده ای مانند گروه فرقان و منافقین فکر کردند بدون دین نمی توان اهداف را پیش برد. برای همین افکار واقعی خود را در پوشش دین عرضه کردند. همین جا محل زایش نامبارک ریا و نفاق است. اینها در عین آسیب بودن، نشان از اثرگذاری بی نظیر دین دارد. چیزی را نمی توان نمونه آورد که بدون دین در ایران قابل حل باشد. ▫️یعنی ملاحظات عملگرایانه ما را به این سمت سوق می دهد که حتی از منظر یک سکولار هم بدون توجه به دین نمی توان مسائل را فهم و حل کرد؟ 🔸بله همینطور است. اگر دین اصلی ترین عامل حیات انسان ایرانی نبود، رقبای تفکر امام خمینی (ره) پیش از ایشان، به قدرت می رسیدند اما هیچکدام نتوانستند نزد مردم از مقبولیت فراگیر و عمومیت برخوردار شوند. به عبارت دیگر، هیچکدام از این گروه ها نتوانستند اکثریت مردم را نمایندگی کنند. هنوز هم نمی توانند. اقلیت های پرقدرتی بوده و هستند اما توان نمایندگی اکثریت را ندارند. 🔸مردم ما که بعد از انقلاب دیندار نشده اند بلکه پیش از آن هم دیندار بوده اند. شاید کسی بگوید این جامعه آنقدرها هم دینی نیست. اما بنده می گویم آنقدری هم دینی هست که نتوان دین را نادیده گرفت. بیائیم عمل گرایانه به این موضوع نگاه کنیم نه مبناگرایانه. 🔸از سوی دیگر رسالت علم تبیین و تفسیر است. اگر مبنایی معرفت شناسانه بگوید که من مبانی معرفتی ای دارم که می تواند علم را در رسالتش یاری کند. علی القاعده انسان عاقل بایستی به این سخن، روی خوش نشان دهد و پیش‌داورانه و متصلبانه با آن برخورد نکند.چنانکه طرفداران دین هم غالباً از کارگشایی ها و راهگشایی های علم استقبال می کنند. امروز حوزه های علمیه با آغوش باز تحقیق در علوم انسانی و تجربی را پذیرفته اند چون علاوه بر تمام رهاوردهای دانایی، فکر می کنند این آغوش گشایی به دینداری هم کمک می کند. 🔸منتقدان علم دینی عموما از تجربه غرب تقلید می کنند. این نحله فکری از غرب تقلید می کند و این را انتخاب نکرده و در برگرفتن اندیشه های غرب صاحب نظر نیست و صرفاً تقلید و ترجمه می کند. حال با این وصف، باید به آنها گفت شما که این همه تقلید کرده و می کنید، لطفاً تقلید دیگری هم بکنید ـ البته تقلید در فرایند تولید علم به فتوای خود اینها خوب نیست؛ اما به هر روی این دوستان در حال تقلید هستند و کاش اهل تقلید نبودند اما اکنون که هستند، کاش دست کم یک مورد دیگر را هم به فهرست بلند تقلیدات خود می افزودند و آن این که در برابر اندیشه جدید و خلاق از خود انعطاف و گشاده رویی نشان داده و فضا را نبندند. http://l1l.ir/5a0v @OlomEnsaniEslami @salmanraoofi
🔆تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی ۸ 🔆تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی 🔹در تاریخ تمدنی ایرانی، مدارس و دانشگاه های دینی رقیبی نداشته و هرچه بوده دینی بوده است. از این رو علم دینی، مساله ای وارداتی نیست بلکه مساله ای است بومی در عین فراملی بود. دکتر عطاءالله رفیعی آتانی قسمت هشتم 🔸دیگر اینکه مانند یک محقق غربی سراغ حل مسأله ای از مسائل ایران بروند. محقق غربی دیگر درگیر مسائل جناحی ایران نیست؛ مسائلی که شوربختانه بر علم دینی به عنوان موضوعی آکادمیک سایه افکنده و اجازه نداده لایه های معرفتی آن، آن سان که استحقاق تحقق دارند، تحقق یابند. بیطرفی به معنای پوزیتیویستی‌اش دست کم در علوم انسانی ممکن نیست اما می توان پیشداوری ها را اقلاً تعدیل کرد. ▫️به این پرسش پاسخ دهید که ماجرای علم دینی در ایران تا چه حد سیاسی است؟ سیاسی بودن آن کجا خوب و کجا بد است؟ البته شاید با مترتب کردن این دوگانه موافق نباشید. 🔸نه اتفاقاً با شما موافق هستم. قبل از پاسخ این پرسش باید بگویم بحث علم و دین ، چندلایه است. لایه نخست، لایه فلسفی است. در این لایه از این بحث سخن خواهد رفت که علم و دین به لحاظ متدلوژیک چگونه به حوزه نفوذ هم راه می یابند. در این لایه، سیاست حضور ندارد اما سه لایه دیگر را در ادامه شرح خواهم داد که این سه لایه، سیاست بردار و و دو لایه آخر، سیاست مدار یا سیاست محور هستند. ▫️ آقای دکتر رفیعی، بخشی از پرسشم را پاسخ ندادید؛ مبنی بر این که مدعای گروه دیگر را که می گویند علم دینی مساله ما نیست بلکه وارداتی است، چگونه ارزیابی می کنید؟ این گروه می گویند علم و دین در جهان اسلام همیشه همبر و هم آغوش بوده و مشکلی با هم نداشته اند، بلکه در غرب و با جدال کلیسا و تحولات علمی قرون وسطی، روابط علم و دین مسأله و محل پرسش های دامنه دار بوده است. 🔸علم دینی یک ماجراست که از دوران مشروطه آغاز شده است. این گزاره، پاسخی به سیاسی‌انگاران – سیاسی انگاران مطلق- است. در پاسخ به گروه دوم باید گفت علم هم به معنای جدیدش در دوره مشروطه متولد شده است. 🔸افزون بر این، قبل از این دوران، هرچه در ایران می بینیم، همه دین بوده و خبری از علم به معنای جدیدش نبوده است. علم به معنای ساینس (Science) محلی از اعراب نداشته است مگر این که علم را به معنای دانش و نالج (Knowledge) در نظر بگیریم که در این صورت می توان گفت علم و دین در تاریخ ایران با هم تعارضی نداشته و روابط آنها محل مساله یا پرابلماتیک و نگرانی نبوده است. 🔸در تاریخ تمدنی ایرانی، مدارس و دانشگاه های دینی رقیبی نداشته و هرچه بوده دینی بوده است. در دوران جدید که مدارس و دانشگاه های جدید ظهور و بروز یافتند، مساله علم و دین مطرح شده است. از این رو علم دینی، مساله ای وارداتی نیست بلکه مساله ای است بومی در عین فراملی بودن اش یا در عین آن که تنها مساله ما نیست. این علم در حال حل مسائل ما و تبیین آنهاست. 🔸ترجمه صحیح تر ساینس، علم تجربی است و این محصول تمدن غرب بوده و وارد شده است. این چیزی که ما امروز با آن مواجه هستیم کماً و کیفاً عظیم و بی سابقه است. ▫️دستاوردهای کسانی مانند ابوریحان، شیخ بهایی و دیگران را از مصادیق علم تجربی نمی دانید؟ به صورت انحصاری علم تجربی را مربوط به جغرافیای غرب می انگارید؟ 🔸توجه کنید ما در جامعه شناسی کسانی مانند ابن خلدون را داشته ایم اما دانش جامعه شناسی به معنای امروزین آن را نداشته ایم؛ معنای امروزین را ناظر به این حجم و دقت علم جامعه شناسی عرض می کنم که در قرن نوزدهم و بیستم نضج و قوام گرفته است. ▫️یعنی علم تجربی به صورت رگه ای و پراکنده در تمدن اسلامی بوده و این ماهیت بسته ای و منظم و مدون مدرن را نداشته است؟ 🔸بله. این تعبیر بسته یا عرضه هم جالب است. علم تجربی با این ماهیت، به طور ناگهانی بر ما عرضه و عارض شد و مانند امواج طوفانی شئونات ما را تحت تأثیر قرار داد. ▫️خب، جای پرداختن بیشتر به موضوع نیست چراکه از بحث تبارشناسی نحله های مختلف حول علم و دین، وارد تاریخ علم خواهیم شد. پس اجازه دهید کلامتان را قطع و دعوت کنم که به موضوع اصلی مان وفادار بمانیم. گفتید علم و دین پیش از انقلاب هم مساله بوده است. مشخصاً علم اسلامی توانسته جایگاهی در خارج از مرزهای ایران و کشورهای مسلمان پیدا کند؟ 🔸در پاسخ به شما و تکمیل پاسخ به کسانی که علم دینی را یکسر سیاسی القاء می سازند باید گفت علم دینی و حتی علم اسلامی، صرفاً مسأله ما نیست. برای نمونه، در غرب و در میان مسیحیان، بحث بانکداری اسلامی به عنوان شیوه ای مطلوب مطرح است. http://l1l.ir/5a0v @OlomEnsaniEslami @salmanraoofi
حمایت مؤسسه موضوع‌شناسی احکام فقهی از پایان‌نامه‌های موضوع‌شناسی ویژه طلاب سطح سه و چهارشنبه http://yon.ir/XiHHl @salmanraoofi