eitaa logo
سلمان رئوفی
5.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
337 ویدیو
188 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط https://eitaa.com/srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی ان شاء الله اگر توفیق باشد متن احادیث اخلاقی که رهبر معظم انقلاب در ابتدای درس خارج خود شرح کرده اند را در کانال به اشتراک خواهم گذاشت والسلام @salmanraoofi
۱ حديث : فی الکافی، عن امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): لا عليك أن تصحب ذا العقل و ان لميحمد كرمه، و احترس من سیّئ اخلاقه، و لاتدعنّ صحبة الکریم فان لم‌تنتفع بعقله ولکن انتفع بکرمه و افرر کلّ الفرار من اللئیم الاحمق. 🔆در این روایت، امیرالمؤمنین (علیه‌الصلاةوالسلام) سه دسته از افراد را مطرح می‌کنند: 🔆یک عدّه، کسانی که عقل دارند، مردمان خردمند و عاقلی هستند امّا مردمان شریفی نیستند. کریم در اینجا به معنای شریف است. این دسته را می‌فرماید: عیبی ندارد با اینها مصاحبت بکنی؛ چون اگرچه از اخلاق او، کرائم او استفاده نمی‌کنی، از عقلش می‌توانی منتفع بشوی. 🔆دستۀ دوّم، آن کسانی که مردمان شریفی هستند، دارای فضائل اخلاقی هستند. اگرچه مردمان خیلی خردمندی نیستند، دارای فضائل اخلاقی و سجایای اخلاقی هستند. می‌فرمایند: با اینها حتماً مصاحبت بکن. اگرچه از عقل آنها منتفع نمی‌شوی. امّا از شرافت آنها، از سجایای آنها منتفع می‌شوی. 🔆دستۀ سوّم، کسانی که نه این را دارند، نه آن را. می‌فرماید: از اینها فرار کن! امّا آن کسی که دارای کرم است؛ یعنی دارای سجایای اخلاقی است، شریف است، صحبت با او و رفاقت با او را رها نکن! این خیلی باارزش است. امّا از آن کسی که نه سجایای خوبی دارد، نه عقل درست و حسابی دارد، از چنین شخصی هر چه می‌توانی دوری گزین! یعنی هر چیز دیگر هم داشته باشد، فایده‌ای ندارد؛ پول، ثروت، قدرت، شهرت، اینها ارزشی ندارد. کسی که لئیم است، لُؤم یعنی پستی، بی‌شرافتی. شرف اخلاقی ندارد، عقل هم که ندارد. هر چه می‌توانی، از او دوری بگزین! @salmanraoofi
باسمه تعالی مشغول مطالعه متن دروس رهبرانقلاب برای بحث هستم الان این نکته را در درس ایشان دیدم؛ «بنای ما بر این بود فردا و پس فردا هم بیاییم، لکن هفتۀ آخر سال برای ما معمولاً هفتۀ پرکاری است، کارهای متراکم ما را احاطه می‌کند! من واقعاً هیچ مجال نمی‌کنم. اگر دوستان بدانند ما از لابه لای چقدر کار خارج می‌شویم تا می‌نشینیم درس را مطالعه می‌کنیم، برای اینکه با شما دوستان در میان بگذاریم، قطعاً تعجّب می‌کنید. لذا با معذرت از آقایان، درس را تعطیل می‌کنیم.» جلسه ۴۰۹ مکاسب محرمه، بحث کذب ۸۹/۱۲/۲۲ واقعا عذر طلابی که درس نمی خوانند و مشغول هیچ کار مفید دیگری هم برای تبلیغ دین نیستند و خدای نکرده به جای هجرت به نقاط محتاجِ عالم دین و توکل به خدا برای روزی به کارهای دون شان طلاب رو آورده اند چیست؟! رهبر یک مملکت که در هر سال چند سونامی سیاسی و مشکلات دیگر دارد مشغول تدریس و مطالعه، برای تدریس خارج فقه است، برای اینکه چند طلبه مجتهد بشوند، آن هم با این کیفیت اعجاب برانگیز که ان شاء الله به زودی گزارشی از کیفیت و محتوای عالی و راقی درس ایشان ارائه خواهم داد. آن وقت امثال بنده مشغول استراحت و کارهایی هستیم که نه به درد دنیای ما می خورد نه به درد آخرت. بین خودتان و خدای خودتان، اگر می خواهید عاقبت به شر نشوید در این حوزه ها برای دین و اسلام کار کنید، اگر اهل کار برای دین نیستید به قول استاد مجتهدی رحمت الله علیه: کاسب بشوید بهتر است چرا که به حدس بنده ان شاء الله عاقبت به خیر می شوید به زودی با آماده کردن متن تمام دروس خارج فقه رهبر انقلاب حفظه الله جلسه هفتم بحث را با رعایت مسائل بهداشتی برقرار خواهد شد ان شاء الله والسلام @salmanraoofi
48 👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید. ⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد 🔅🔅🔅 ✅ فقيهان در برابر قانون اجماع در سه گروه قراردارند: ⏪ 1. كسانى كه به هيچ وجه آن را نشانه و قرينه مورد اعتماد بودن روايت ندانسته‏اند، از جمله شهيد ثانى. ⏪ 2. اصحاب اجماع، بر اساس گفته، كشى، ثقه‏اند و قانون اجماع تنها بر مورد وثوق بودن هيجده نفره اصحاب اجماع، دلالت دارد. 🔹 علامه حلى، در مختلف الشيعه و سيد محمد عاملى در مدارک الاحكام از اين دسته‏اند. علامه حلى و صاحب مدارک، به روايت موثقه عمل نمى‏كنند. درباره ابان‏بن عثمان و عبدالله‏بن بكير گفته‏اند: اين دو ناووسى و يا فطحى‏اند، ولى در زمره اصحاب اجماع قرار دارند و كشى درباره آنان گفته: اصحاب اجماع، اينان را توثيق كرده‏اند. بنابراين به اجماع منقول مورد وثوق بودن آنان ثابت مى‏شود و اجماع منقول حجت است. ⏪ 3. فقيهانى كه قاعده اجماع را به معناى گسترده‏اى تفسير كرده و آن را دليل درستى روايات و توثيق راويان دانسته‏اند. 🔹 اين دسته بر این عقیده اند که : مراد كشى این است كه اصحاب، روايات اصحاب اجماع را صحيحه مى‏دانند، اگر چه مرسله باشند، اگر چه در سلسله سند پس از آنان راوى ضعيف، مجهول و مهمل وجود داشته باشد و نقل آنان از راوى، دليل بر مورد اعتماد بودن راوى خواهد بود. 🔹 شيخ طوسى در عدة‏الاصول، مضمون مطلب را آورده، ولى از قاعده اجماع سخنى به ميان نياورده و آن را به اين معنى در فقه به كار نبرده است. نخستين كسى كه قاعده اجماع را به اين معنى در فقه به كار برده، شهيد اول در غاية‏المراد، در بحث‏ بيع است كه بر مورد اعتماد بودن خالد بن جرير استشهاد مى‏كند به دليل نقل حسن‏بن محبوب از وى. پس از وى، محقق كركى در جامع‏المقاصد و از عصر شيخ بهاءالدين عاملى، اين معنى رواج يافت و فقيهان، گروه‏ گروه، به اين معنى دل‏بسته و براساس آن، هزاران حديث را صحيحه دانستند72 . ⬅ 8. راوى روايت از مشايخ اجازه: ا گر راوى از مشايخ اجازه باشد، شمار بسيارى از علماى فن و فقيهان بر اين نظرند كه شيخوخه اجازه دليل بر توثيق راوى و نقل روايت از سوى مشايخ اجازه دليل اعتبار راوى است. فقيهان بزرگى همچون: محدث بحرانى 73، شيخ بهائى 74، محقق سبزوارى75 ، محقق گرانقدر حاج آقا رضا همدانى76 ، استاد کل وحيد بهبهانى77 ، امام ‏خمينی78 و... اين ديدگاه را پذيرفته ‏اند. ⬅ 9. نقل روايت توسط شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه: بسيارى از علما، نقل روايت را در من لايحضره‏الفقيه، دليل و نشانه و قرينه اعتبار روايت دانسته‏اند. زيرا شيخ صدوق در مقدمه من لايحضره‏الفقيه مى‏نويسد: رواياتى را در اين مجموعه گردآورده كه بين او و خدايش حجت‏باشند. 🔹 فقیه گرانمایه حاج‏آقا رضا همدانى در ذيل حديثى مى‏نويسد: « اين روايت، گرچه درسند آن ضعف وجود دارد، ولى آوردن اين روايت را ابن‏بابويه در من لايحضره‏الفقه، با توجه به صيانت او و درستى آنچه را كه در اين اثر گرد آورده، قرينه و نشانه است ‏بر درستى روايت و مورد اعتماد بودن آن .79» 🔹 پيش از اين يادآور شديم، علما مراسيل شيخ صدوق را معتبر دانسته‏اند. محدث قمى در الكنى والالقاب بر اين نظر است كه مراسيل شيخ صدوق، كم‏تر از مراسيل ابن‏ابى‏عمير نيست 80. امام خمينى نيز، اين نكته را در ذيل مرسله صدوق، در بحث ولايت فقيه، يادآور مى‏شود 81. ⏪ ادامه دارد.... 📝 پانویس: 72 .رسائل ج 1 ص159 73. حدائق الناضره، محدث بحرانى، ج‏13/221; ج‏6/48، انتشارات جامعه مدرسين. 74.مشرق الشمسين‏، شيخ بهائى، تحقيق: سيد مهدى رجائى،/ 79، آستان قدس رضوى. 75.ذخيرة‏المعاد، محقق سبزوارى/185. 76. مصباح الفقيه، حاج آقا رضا همدانى، ج‏2/13، المؤسسة الجعفرية لاحياء التراث، قم. 77. حاشيه وحيد بهبهانى/622. 78. کتاب الطهاره، امام خمينى، ج‏1/114. 79. مصباح الفقيه‏»، حاج آقاى رضا همدانى، ج‏2/158. 80 . الكنى والالقاب‏»، شيخ عباسى قمى. 81 . امام خمينى، ج‏2/464، اسماعيليان; «كتاب الطهارة‏»، امام خمينى، ج‏3/258. @salmanraoofi
20 🔅🔅🔅 حدیث: 📚 33/ فی المغازی فی باب غزوة مر یسیع ؛ « قالوا: إنّ بلمصطلق من خزاعة كانوا ينزلون ناحية الفرع، و هم حلفاء فى بنى مدلج، و كان رأسهم و سيّدهم الحارث بن أبى ضرار، و كان قد سار فى قومه و من قدر عليه من العرب، فدعاهم إلى حرب رسول الله صلّى الله عليه و سلّم ، فابتاعوا خيلا و سلاحا و تهيئوا للمسير إلى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم. و جعلت الركبان تقدم من ناحيتهم فيخبرون بمسيرهم، فبلغ ذلك رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فبعث بريدة بن الحصيب الأسلمىّ يعلم علم ذلك، و استأذن النبىّ صلّى الله عليه و سلّم أن يقول فأذن له، فخرج حتى ورد عليهم ماءهم، فوجد قوما مغرورين قد تألّبوا و جمعوا الجموع، فقالوا: من الرجل؟ قال: رجل منكم، قدمت لما بلغني عن جمعكم لهذا الرجل، فأسير فى قومي و من أطاعنى فتكون يدنا واحدة حتى نستأصله . قال الحارث بن أبى ضرار: فنحن على ذلك، فعجّل علينا. قال بريدة: أركب الآن فآتيكم بجمع كثيف من قومي و من أطاعنى. فسرّوا بذلك منه ، و رجع إلى رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فأخبره خبر القوم ، فندب رسول الله صلّى الله عليه و سلّم الناس، و أخبرهم خبر عدوّهم فأسرع الناس للخروج، و قادوا الخيول و هي ثلاثون فرسا، فى المهاجرين منها عشرة و فى الأنصار عشرون، و لرسول الله صلّى الله عليه و سلّم فرسان، و كان علىّ عليه السلام فارسا، و أبو بكر، و عمر، و عثمان، و الزّبير، و عبد الرحمن بن عوف، و طلحة بن عبيد الله، و المقداد بن عمرو. و فى الأنصار سعد بن معاذ، و أسيد بن حضير، و أبو عبس بن جبر، و قتادة بن النّعمان، و عويم بن ساعدة، و معن بن عدىّ، و سعد بن زيد الأشهلىّ، و الحارث بن حزمة ، و معاذ بن جبل ، و أبو قتادة ، و أبىّ بن كعب ، و الحباب بن المنذر ، و زياد بن لبيد ، و فروة بن عمرو ، و معاذ بن رفاعة بن رافع. قالوا: و خرج مع رسول الله صلّى الله عليه و سلّم بشر كثير من المنافقين لم يخرجوا فى غزاة قطّ مثلها، ليس بهم رغبة فى الجهاد إلّا أن يصيبوا من عرض الدنيا، و قرب عليهم السفر. فخرج رسول الله صلّى الله عليه و سلّم حتى سلك على الحلائق فنزل بها. فأتى يومئذ برجل من عبد القيس، فسلّم على رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فقال له رسول الله صلّى الله عليه و سلّم‏ أين أهلك؟ قال: بالرّوحاء. قال: أين تريد؟ قال: إيّاك جئت لأومن بك و أشهد أن ما جئت به الحقّ، و أقاتل معك عدوّك قال له رسول الله صلّى الله عليه و سلّم : الحمد للّه الذي هداك للإسلام. قال: يا رسول الله، أى الأعمال أحبّ إلى الله؟ قال: الصلاة فى أوّل وقتها. قال: فكان الرجل بعد ذلك يصلّى حين تزيغ الشمس، و حين يدخل وقت العصر، و حين تغرب الشمس، لا يؤخر الصلاة إلى الوقت الآخر. قال: فلمّا نزل ببقعاء أصاب عينا للمشركين فقالوا له: ما وراءك؟ أين الناس؟ قال: لا علم لى بهم. فحدّثنى هشام بن سعد، عن يعقوب، عن زيد بن طلحة، قال: قال عمر بن الخطّاب رضى الله عنه: لتصدقنّ أو لأضربنّ عنقك. قال: فأنا رجل من بلمصطلق، تركت الحارث بن أبى ضرار قد جمع لكم الجموع، و تجلّب إليه ناس كثير، و بعثني إليكم لآتيه بخبركم و هل تحرّكتم من المدينة. فأتى عمر بذلك رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فأخبره الخبر، فدعاه رسول الله صلّى الله عليه و سلّم إلى الإسلام و عرضه عليه، فأبى و قال: لست بمتّبع دينكم حتى أنظر ما يصنع قومي، إن دخلوا فى دينكم كنت كأحدهم، و إن ثبتوا على دينهم فأنا رجل منهم. فقال عمر: يا رسول الله، أضرب عنقه! فقدّمه رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فضرب عنقه، فذهب الخبر إلى بلمصطلق . فكانت جويرية بنت الحارث تقول بعد أن أسلمت : جاءنا خبره و مقتله و مسير رسول الله صلّى الله عليه و سلّم قبل أن يقدم علينا النبىّ صلّى الله عليه و سلّم فسئ أبى و من معه و خافوا خوفا شديدا ، و تفرّق عنهم من كان قد اجتمع إليهم من أفناء العرب، فما بقي منهم أحد سواهم .» ⏪ ادامه دارد.... 📝 پانویس: 37.المغازى ، ج‏ 1، ص 405 و ص : 406 @salmanraoofi
سلمان رئوفی
#ضد_براندازی 20 #قرآن #حدیث #فقه_الحکومه 🔅🔅🔅 حدیث: 📚 33/ فی المغازی فی باب غزوة مر یسیع ؛ « قالوا
ترجمه حدیث 33 ▫ در مغازی در باب غزوه مر یسیع آمده « گفتند: بلمصطلق، كه گروهى از قبيله خزاعه هستند و با بنى مدلج همپيمان‏اند، در ناحيه فرع فرود آمده بودند. رئيس و سالار ايشان مردى به نام حارث بن ابى ضرار بود، او اقوام خود و گروههاى ديگرى از اعراب را كه توانسته بود، گرد آورده و براى جنگ با پيامبر (ص) آماده شده بود. آنها تعدادى اسب و اسلحه خريده و قصد حركت به سوى مدينه داشتند. مسافرانى كه از آنجا مى‏آمدند خبر آمادگى آنها را مى‏آوردند. چون اين اخبار به پيامبر (ص) رسيد، بريدة بن حصيب اسلمى را براى كسب خبر روانه فرمود. بريده از پيامبر (ص) اجازه گرفت كه هر چه لازم باشد بگويد و به او اجازه داده شد. بريده از مدينه بيرون آمد تا اينكه به كنار آبى كه ايشان در آنجا جمع بودند رسيد. او مردمى مغرور را ديد كه گروههايى را جمع كرده‏اند، آنها از او پرسيدند: تو كيستى؟ گفت: مردى از شمايم، چون به من خبر رسيد كه براى جنگ با اين مرد جمع شده‏ايد، ميان قوم خود و كسانى كه از من اطاعت مى‏كنند راه افتاده‏ام تا همه دست بدست هم دهيم و او را درمانده سازيم. حارث بن ابى ضرار گفت: من هم به همين عقيده‏ام، پس، عجله كن. بريده گفت: هم اكنون سوار مى‏شوم و با گروه زيادى از قوم خود پيش شما بر مى‏گردم. و آنها از اين موضوع سخت خوشحال شدند. بريده، پيش رسول خدا آمد و اخبار آنها را گزارش داد. پيامبر (ص) مسلمانان را فرا خواند و خبر دشمنشان را به ايشان داد و مردم با شتاب آماده خروج شدند. در اين جنگ سى اسب داشتند كه ده رأس آن در اختيار مهاجران و بيست رأس ديگر در اختيار انصار بود. دو اسب در اختيار پيامبر (ص) بود و على (ع) هم اسب داشت، ديگر مهاجرانى كه اسب داشتند، ابو بكر، عمر، عثمان، زبير، عبد الرحمن بن عوف، طلحة بن عبيد الله و مقداد بن عمرو بودند. از انصار، سعد بن معاذ، اسيد بن حضير، ابو عبس بن جبر، قتادة بن نعمان، عويم بن ساعده، معن بن عدى، سعد بن زيد اشهلى، حارث بن حزمه، معاذ بن جبل، ابو قتاده، ابىّ بن كعب، حباب بن منذر، زياد بن لبيد، فروة بن عمرو، و معاذ بن رفاعة بن رافع را نام برده‏اند كه اسب داشتند. گويند: در اين جنگ گروه زيادى از منافقان، كه هرگز در جنگهاى ديگر همراهى نكرده بودند و رغبتى به جهاد نداشتند فقط به دليل نزديكى محل جنگ و براى رسيدن‏ به مال دنيا با آن حضرت بيرون آمدند. پيامبر (ص) از مدينه كه بيرون آمدند، چون به منطقه حلائق رسيدند ، فرود آمدند. در آنجا مردى از قبيله عبد القيس را به حضور پيامبر (ص) آوردند، او به رسول خدا سلام كرد، پيامبر (ص) از او پرسيدند: اهل كجايى؟ گفت: روحاء. فرمود: كجا مى‏روى؟ گفت: پيش شما آمدم كه ايمان آورم و گواهى مى‏دهم كه آنچه را آورده‏اى بر حق است و مى‏خواهم همراه شما با دشمنتان جنگ كنم. پيامبر (ص) گفت: سپاس خدايى را كه تو را به اسلام هدايت فرمود. آن مرد گفت: اى رسول خدا، كداميك از اعمال نزد خداوند محبوبتر است؟ فرمود: نمازگزاردن در اوّل وقت. گويد: پس از آن، همينكه ظهر مى‏شد و به محضى كه وقت نماز عصر مى‏رسيد و هنگام غروب خورشيد، آن مرد نمازش را مى‏گزارد و هيچگاه نماز را به تأخير نمى‏انداخت. گويد: چون به محل بقعاءرسيدند، به جاسوسى از دشمن برخوردند و از او پرسيدند: پشت سرت چه خبر بود؟ و مردم كجايند؟ گفت: من از آنها اطلاعى ندارم. هشام بن سعد از زيد بن طلحه روايت مى‏كند: عمر بن خطاب به او گفت: راست مى‏گويى يا گردنت را بزنم. گفت: من مردى از بلمصطلق هستم و از نزد حارث بن ابى ضرار، كه جمعيت زيادى براى جنگ با شما جمع كرده است، آمده‏ام، مردم بسيارى گرد او جمع شده‏اند و مرا فرستاده است تا خبر شما را برايش ببرم كه آيا از مدينه حركت كرده‏ايد يا نه. عمر او را پيش رسول خدا آورد و خبر مربوط به او را گزارش داد، پيامبر (ص) او را به اسلام فرا خواند و آن را بر او عرضه داشت كه نپذيرفت و گفت: من به دين شما در نمى‏آيم تا ببينم قومم چه مى‏كنند، اگر ايشان به آيين شما در آمدند، من هم يكى از ايشان خواهم بود و اگر به دين خود ثابت ماندند، من هم مردى از ايشانم. عمر گفت: اى رسول خدا، گردن او را بزن! و پيامبر (ص) دستور داد كه گردنش را بزنند. اين خبر به بلمصطلق رسيد، جويريه دختر حارث بن ابى ضرار، پس از آنكه مسلمان شد، مى‏گفت: چون خبر كشته شدن او و حركت پيامبر (ص) به ما رسيد، و اين پيش از ورود پيامبر (ص) به سرزمين ما بود، پدرم و همراهانش افسرده شده و سخت ترسيدند، افرادى هم كه از قبايل ديگر عرب بر او گرد آمده بودند، پراكنده شدند و كسى جز خودشان باقى نماند. ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi
باسمه تعالی دوستانی پیام می دهند و بنده واقعا به دلایل مختلف فرصت جوابگویی پیدا نمیکنم تلفن جواب دادن برای بنده راحتتر است شاید در هفته ساعتی را اعلام کنم و بزرگوارانی که سوال دارند را تلفنی پاسخگو باشم ان شاء الله @salmanraoofi
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅جنگ هیبریدی (جنگ چندوجهی) از زبان "فرشاد توماج" تحلیلگر مقیم سوئد و از کارشناسان سابق بی‌بی‌سی درباره عملیات روانی خطرناک رسانه‌ای پیرامون کرونا @Sollam @salmanraoofi
49 👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید. ⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد 🔅🔅🔅 ◀ علامه بحرالعلوم نيز مى‏نويسد: « مراسيل شيخ صدوق در فقيه، بسان مراسيل ابن‏ابى‏عمير است در حجت‏بودن و اعتبار. اين ويژگى و برجستگى تنها از آن اين اثر ارزشمند است و در ديگر آثار و كتابها، چنين ويژگى و برجستگى وجود ندارد 82.» 🔹 در برابر اين ديدگاه، فقيهانى بسان شهيد ثانى و آقاى خوئى، مرسلات را مطلقا ضعيف دانسته‏اند از صدوق باشد، يا غير او و با هر لفظى باشد. ⬅ 10. از بنوفضال روايت‏شده باشد: از جمله نشانه‏ها و قرينه‏ها بر اعتبار روايت، نقل آن توسط بنو فضال است. شيخ طوسى در كتاب الغيبه، با سند صحيح از عبدالله كوفى، خادم شيخ ابوالقاسم حسين‏بن روح روايت مى‏كند كه اصحاب از وى از كتابهاى شلمغانى پرسيدند، حسين‏بن روح در پاسخ گفت: « اقول فيها ما قال العسكرى، عليه السلام، فى كتب بنى‏فضال حيث قالوا ما نصنع بكتبهم و بيوتنا منه ملاء؟قال: خذوا ما رووا و ذروا ما راوا.83 » اين روايت مستند حجت‏بودن خبر واحد نيز هست و به آن براى ثابت كردن حجت‏بودن خبر واحد، استناد شده است. 🔹 شيخ انصارى مى‏نويسد: « اين روايت دلالت دارد برجايز بودن استناد به كتابهاى بنى‏فضال و با عدم فصل، دلالت دارد بر جايز بودن استناد به كتابهاى غير آنها از افراد مورد اعتماد و اعتماد ورزيدن به روايات آنان 84.» بسيارى از علما در اين نكته از شيخ انصارى پيروى كرده و گفته‏اند: اگر سند حديث تا بنوفضال صحيح باشد، پس از آن ضررى ندارد; زيرا روايات بنوفضال بر اساس اين روايت، اعتبار دارند. 🔹 شيخ انصارى، در بحث صلات (وقت) به روايت داود بن فرقد تمسك مى‏جويد، چهار قرينه بر اعتبار آن ياد مى‏كند، از جمله آن قرينه‏ها، همين قرينه است: راوى از بنوفضال است. 🔹 شيخ مى‏نويسد در چنين جاهايى، ما امر شده‏ايم، به روايت تمسك بجوييم و روايت را با ديد قبول بنگريم 85. پس از شيخ انصارى، فقيهانى چون: آیت الله سيد محسن حكيم و، آیت الله سید احمد خوانسارى در بحث وقت، به پيروى از شيخ انصارى، به حديث‏ ياد شده استناد جسته‏اند. 🔹 اما آیت الله خوئى در مقدمه رجال الحديث، اين روايت را ضعيف شمرده و مرسلات و روايات بنوفضال را نيازمند به بررسى دانسته است شهيد ثانى هم ، مطلقا روايات بنوفضال را معتبر نمى‏داند. ⬅ 12 . تلقى ‏به قبول روايت: اگر فضلا، روايتى را پذيرفته و به آن عمل كرده باشند، هر چند در سلسله سند، راوى ضعيف وجود داشته باشد، اين روايت معتبر خواهد بود و مورد استناد واقع مى‏شود. 🔹 از باب نمونه به روايت ابوالورد كه دلالت‏بر جايزبودن مسح بر حائل، هنگام ضرورت دلالت دارد، استدلال شده است، به چند دليل كه پس از نقل اصل روايت، دليلهاى استدلال كنندگان را يادآور مى‏شويم: «قال: قلت لابى جعفر، عليه السلام، ان اباظبيان حدثنى انه راى عليا، عليه‏السلام، اراق الماء ثم مسح على الخفين. فقال: كذب ابوظبيان، اما بلغك قول على، عليه‏السلام، فيكم سبق الكتاب الخفين. فقلت: فهل فيهما رخصه؟ فقال: لا الا من عدو تتقيه او ثلج تخاف على رجليك .86» 🔹 صاحب مدارك، بر روايت ‏بالا اشكال كرده كه از نظر سند، ضعيف است ; زيرا ابوالورد، در كتابهاى رجال توثيق نشده است، پس اعتماد بر او روا نيست. ⏪ ادامه دارد.... 📝 پانویس: 82. اصول الحديث‏»،/ 110. س 83. بحارالانوار»، علامه مجلسى، ج‏2/252. 84. رسائل‏»، ج‏1/142. 85. كتاب الصلاة‏»، شيخ انصارى، ج‏1/36، 82. 86. وسائل الشيعه‏»، ج‏1/322، باب 38 از ابواب الوضوء، ح‏5، @salmanraoofi
خمینی 📌 روایت اسناد از«ساده لوحی»منتظری/آیا تصمیم امام خمینی ناگهانی بود؟ ❇ بنا بر روایت و اسناد تاریخی به وضوح می توان دریافت دو شبهه عزل ناگهانی قائم مقام رهبری توسط امام خمینی و ساده لوح نبودن حسینعلی منتظری صحت ندارد. 🔅🔅🔅 📝 به گزارش مشرق، جمهوری اسلامی ایران، از بدو استقرار تا کنون، بحران‌ها و فتنه‌های فراوانی را تجربه کرده است؛ تحریم‌های بین المللی با محوریت شیطان بزرگ، جنگ تحمیلی، کودتای نقاب، حادثه طبس، ماجرای شریعتمداری و حزب خلق مسلمان، فتنه تجزیه طلبی، تهاجم فرهنگی، ترورهای سازمان یافته خونبار، فتنه شبه کودتای سبز ۸۸، آشوب‌های کردستان ۹۶، بحران ارزی ۹۷ و… و ده‌ها مسئله کوچک و بزرگ دیگر که البته با عنایت الهی و مدیریت داهیانه رهبری و حضور همیشگی و هوشیارانه مردم، تاکنون هیچ بحران و فتنه‌ای نتوانسته کشور را از پای درآورد یا به بن بست بکشاند. 📐 در این میان دهه شصت را می‌توان یکی از برهه‌های مهم تاریخ انقلاب دانست. از سویی جنگی نابرابر بر ملت ایران تحمیل شده است و از سویی منافقین قدرت طلب که مورد بی اعتنایی و طرد مردم قرار گرفته‌اند، در خیابان‌های تهران و شهرستان، مردم را به شهادت می‌رسانند تا شاید انتقام خود را از آنان بگیرند! بیش از ۱۷ هزار شهید ترور در این سال‌ها، نتیجه این سهم خواهی متکبرانه منافقین است. ✅ سه دهه کینه‌ورزی بیت «منتظری» علیه حاج احمد 🔹 خاطره‌ای شنیده نشده از مرحوم آیت الله منتظری 🔹 قائم مقامی منتظری، یکی از مهمترین تصمیمات سال ۶۴ در روند سیاسی جمهوری اسلامی بود. انتخابی که به فرجام مورد نظر نرسید و به استعفای عزل گونه آقای منتظری ختم شد. 📐 پس از تیتر یک روزنامه کیهان مبنی بر قائم مقامی آقای منتظری در آذر ماه ۶۴ که توسط یکی از اعضای مجلس خبرگان رهبری بیان شده بود، بیت منتظری و شخص وی مورد توجه و طمع بسیاری قرار گرفت. کسانی که منتظری را پل پیروزی‌ها و کسب موقعیت‌های بعدی خود می‌دیدند. ارتباط نهضت آزادی‌ها با وی که از قبل از انقلاب وجود داشت، تقویت شد و جولان باند سید مهدی هاشمی و منافقین زخم خورده بیشتر. حاصل این همگرایی‌ها، انتقادات غیرمنصفانه و تند منتظری در نامه‌هایش به امام (ره) در مورد اعدام سید مهدی هاشمی قاتل، جنگ و نهادهای انقلابی مانند سپاه شد. 📐 می‌توان اوج این بی انصافی‌ها را در عوض شدن جای شهید و جلاد در تابستان ۶۷ دید که در بیان منتظری، «منافقینِ» بی منطق و تروریست اول انقلاب به «مجاهدینِ» با منطق و تفکر تبدیل شدند و اجرای حکم الهی در مورد آن‌ها، مورد طعن و نیش آقای منتظری قرار گرفت! منتظری که خود روزی در کسوت نماز جمعه تهران و قم، راه نقلاب و امام (ره) را می ستایید، در ده فجر ۶۷، تندترین انتقادات را به راه امام (ره) و سیاست‌های انقلاب و جنگ وارد کرد؛ در حالی که خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مسئولینی بود که بیشترین اختیارات را داشت! 📐 توجه به چرایی و چگونگی این انتخاب و استعفا، یکی از عبرت‌های تاریخی انقلاب اسلامی است. به راستی چرا منتظری به عنوان قائم مقام رهبری تعیین شد؟ موضع امام خمینی (ره) در این زمینه چه بود؟ چرا حضرت امام (ره) از این اقدام مجلس خبرگان تعریف و تمجید نکردند؟ آیا امام (ره) از ابتدا مخالف این انتخاب بودند؟ امام در شب نامه قبول استعفا (۶/۱/۶۸) چه گفتند؟ چطور بیت منتظری، مأمن لیبرال‌ها و منافقین شد؟ چرا نامه‌های منتظری به امام (ره)، سر از رادیو بیگانه درمی آورد؟ رابطه نهضت آزادی و منافقین با بیت آقای منتظری چگونه بود؟ و سوال‌های متعدد دیگر که طرح همه آنها در این مقال نمی گنجد. @salmanraoofi
خمینی 📌 روایت اسناد از«ساده لوحی»منتظری/آیا تصمیم امام خمینی ناگهانی بود؟ ❇ بنا بر روایت و اسناد تاریخی به وضوح می توان دریافت دو شبهه عزل ناگهانی قائم مقام رهبری توسط امام خمینی و ساده لوح نبودن حسینعلی منتظری صحت ندارد. 🔅🔅🔅 📐 حقیقت آن است که دقت در عبارات نامه ۶۸/۱/۶ امام (ره) نیز نشان از عدم صلاحیت و مشروعیت منتظری برای رهبری نظام اسلامی دارد. اما مهمتر آنکه جریانی در سال ۹۵ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، با انتشار فایل صوتی حمایت منتظری از سازمان تروریستی منافقین، این مظلومیت تاریخی ملت ایران را نشانه رفت و تلاش کرد جانی‌های دهه شصت را مظلوم جلوه دهد! چنانکه رهبر انقلاب هم فرمودند که «توصیه می‌کنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأمل اند و راجع به دهه ۶۰ قضاوت می‌کنند، جای شهید و جلاد عوض نشود! در دهه‌ی شصت، ملت ایران مظلوم واقع شد.» (رهبر معظم انقلاب، ۱۴/۳/۹۶) 📐 با این حال، به مناسبت ۶ و ۸ فروردین ماه که سالروز دو نامه امام به منتظری و عزل او از قائم مقامی رهبری است، بر آن شدیم تا به برخی از شبهاتی که پیرامون قائم مقامی منتظری مطرح می‌شود بپردازیم و اسنادی که موید کج روی های منتظری است ارائه کنیم. آنچه می‌خوانید ۲ شبهه جدی است که پاسخ تفصیلی آن در ادامه آمده است. ۲ شبهه دیگر نیز در ادامه و به مناسبت نامه ۸ فروردین امام (ره) منتشر خواهد شد. 📈 ۱. ساده لوحی منتظری برخی با در نظر گرفتن شئون علمی و سیاسی منتظری، ساده لوحی وی را صرفاً برچسب مخالفان او می‌دانند. به عنوان نمونه آقای عمادالدین باقی در سخنانی با فرافکنی نسبت به دیگران درصدد نفی ساده لوحی و ساده اندیشی منتظری است: «آیت اللّه منتظری در تمام زمینه‌ها انسان پاک و والامقامی بوده است. از لحاظ علمی شأن والایی داشت. از لحاظ مبارزاتی پیشکسوت بود. از لحاظ اخلاقی و نفسانی و مالی هم هیچ اتهامی به ایشان نمی‌چسبید؛ بنابراین [ساده لوحی] تنها عنوانی بود که در دست اینها مانده بود تا به وسیله آن آیت اللّه منتظری را هدف ترور شخصیت قرار بدهند… 🔹 توی این شرایطی که مهره‌های سوخته خیلی زیادند، افرادی به عنوان مهره‌های سفید شناخته و در لیست قرار می‌گیرند و یک باره وارد مجلس یا دولت می‌شوند. این افراد وقتی قدرت و موقعیت به کام شأن شیرین می‌آید و به دهن شأن مزه می‌کند، سعی می‌کنند موقعیت خود را حفظ کنند. 🔹 آنچه که برای حفظ این موقعیت صورت می‌گیرد؛ یعنی آن تدبیرهایی که برای حفظ موقعیت، امتیازات، رانت‌ها و موقعیت‌ها انجام می‌گیرد، می‌شود کیاست و سیاست! اگر کسی نسبت به این رانت‌ها و موقعیت‌ها بی اعتنا بشود، ساده اندیش جلوه می‌کند. این تلاش و تدبیر برای بقا، به هر قیمتی، در این موقعیت‌ها، تبدیل می‌شود به سیاست و سیاست ورزی… اما آیت اللّه منتظری درست برعکس این بود. 🔹 یعنی کسی بود که پیچیدگی اش با بیگانه بود و روراستی، سادگی، صفا و صمیمیت اش با تودۀ مردم. وقتی که مسألۀ ساده اندیشی، اینگونه تئوریزه می‌شود، نتیجه اش این می‌شود که تئوری‌های ناراست و ناسازتری هم از دل این در می‌آید؛ ازجمله به عنوان مثال «نفوذپذیری» بود یا مثلاً یکی از چیزهایی که آن اوایل دربارۀ آیت اللّه منتظری می‌گفتند این بود که ایشان اثرپذیر است…» («فقیه دور اندیش»، سخنرانی عمادالدین باقی در مسجد الرسول نجف آباد ،۱۷/۴/۹۷، سایت عمادالدین باقی؛ نیز: «قائم مقام، در میانه دگردیسی و سنگوارگی»، روزنامه شرق، ش ۳۰۳۹، ۲۹/۹/۹۶، ص ۶.) 📐 در نقد سخنان باقی، علاوه بر گزارش کارشناسان سفارت آمریکا و اشاره افرادی چون آقا سیدموسی صدر، جعفری گیلانی، حجتی کرمانی، صادق طباطبایی و… مبنی بر ساده لوحی و اثرپذیری منتظری، توجه به این نکته کافی است که عنوان «ساده لوح» در نامه امام خمینی تصریح شده است. @salmanraoofi
📌 روایت اسناد از«ساده لوحی»منتظری/آیا تصمیم امام خمینی ناگهانی بود؟ ❇ بنا بر روایت و اسناد تاریخی به وضوح می توان دریافت دو شبهه عزل ناگهانی قائم مقام رهبری توسط امام خمینی و ساده لوح نبودن حسینعلی منتظری صحت ندارد. 🔅🔅🔅 ▪ باقی نیز در همان سخنرانی با استناد به سخنان امام (ره)، از شأن علمی منتظری سخن می‌گوید. اضافه بر اینکه باید توجه نمود که ساده زیستی و صمیمیت در برخورد با مردم، غیر از بحث ساده لوحی و ساده اندیشی است و این دو بحث نباید با یکدیگر خلط شود. 📐 تصریح به «ساده لوحی» به عنوان یکی از مؤلفّه های شخصیّتی آیت اللّه منتظری، در نامه امام به صورت عمومی مطرح گردید: «… از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت‏ ‎ ‎ ‏نکنید…واللّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح‏ ‎ ‎ ‏می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای‏ ‎ ‎ حوزه‌های علمیه بودید.» [۱۵] 🔹 برخلاف تصور عمومی که گمان می‌کند این تعبیر تنها توسط امام برای وی به کار رفته است، التفات به سادگی، زودباوری و اثرپذیری آیت اللّه منتظری از اطرافیان در خاطرات و اسناد مختلفی ذکر شده است. 📐 به عنوان نمونه در یکی از اسناد لانه جاسوسی و بر طبق ارزیابی کارشناسان خبره آمریکایی که پس از دیدار کارمند سیاسی سفارت آمریکا با آیت اللّه منتظری به نگارش در آمده است، وی فردی غیرمستقل و اثرپذیر معرفی شده است: «…با توجه به این ملاقات کوتاه مدت، ما چنین احساس می‌کنیم که وی یک متفکر سیاسی متبحّر نبوده و اکثر مطالبی که به وی استناد داده می‌شود، یا برایش نوشته شده و یا توسط دیگران در دهانش گذاشته‌اند. مترجم وی در طول این ملاقات، یک روحانی جوان با انگلیسی خوب بود و در مواردی توصیه‌هایی به وی می‌کرد تا بر آنها تأکید نماید.» [۱۶] 📐 امام موسی صدر نیز در گفتگوی خود با شهید بهشتی در بهار ۵۷ به ساده لوحی وی اشاره دارد: «…دایی جان [سیدموسی صدر] با شگفتی پرسیدند آقای منتظری!؟ آقای بهشتی پرسیدند مگر شما عقیده‌ای غیر از این دارید؟ آن وقت دایی جان ضمن اشاره به اخلاص و ارادتشان نسبت به آقای منتظری و با تأکید بر شرایط و خصوصیّات مهم زعامت سیاسی و دینی در این زمان، صراحتاً جواب مثبت داده و سیّد محمّد باقر صدر را نام بردند! در آنجا توضیح دادند که درایت ذاتی و هوشیاری و قدرت مدیریّت اجتماعی و مبانی فکری سیاسی و اجتماعی و مذاق فقهی سیّدمحمّد باقر صدر با آقای منتظری خیلی تفاوت دارد…می گفتند من به آقای منتظری خیلی ارادت دارم ولی ایشان توانایی اداره جامعه را ندارد و با وجود مبانی فقهی، نوعی ساده انگاری و خوش باوری ویژه ای دارند.» [۱۷] 📐 سید حمید روحانی درباره وابستگی شخصیتی منتظری می‌گوید: «استقلال ذاتی نداشت! … ایشان [در جریان مبارزات] دنباله رو آقای ربانی بود و آنچه را که آقای ربانی انجام می‌داد، ایشان هم همان را انجام می‌داد؛ اگر اعلامیه را آقای ربانی امضا می‌کرد، ایشان هم امضا می‌کرد، آقای ربانی رد می‌کرد، ایشان هم رد می‌کرد.» [۱۸] 📐 محمدجواد حجتی کرمانی از مبارزین و سیاسیون دوران انقلاب نیز همین مطلب را تأکید می‌کند: «… در میانِ روحانیون هم من کسی را مثلِ او (شهید ربانی شیرازی) ندیدم؛ حتی آقای منتظری را. آقای منتظری در سیاست پیشرو بود ولی فهم و انضباطِ فکریِ آقای ربانی را نداشت.» 📰 خبرنگار می پرسد: آیا این درست است که آیت اللّه منتظری از آیت اللّه ربانی شیرازی متأثر بوده است؟ بله، بله، آقای ربانی بسیار قوی بود.» [۱۹] 📐 همچنین نظر حسن حبیبی و صادق طباطبایی که مربوط به سال ۵۷ و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است، در این زمینه بسیار جالب توجّه است که می‌گوید: «از کسان دیگری که برای دیدار و گفتگو با امام به پاریس آمدند، آیت اللّه منتظری بود. اقامت ایشان زیاد طولانی نبود و یکی دو ملاقات با امام انجام دادند. غروب همان روز ورودشان من به اتفاق آقای حبیبی به دیدن ایشان رفتیم. آقای محمد منتظری هم به لحاظ اینکه به دیدن پدرش رفته بودیم، خیلی احترام به ما گذاشت. موقع شام هم بود. آقای منتظری شوخی و مزاح می‌کرد. مثلاً می‌گفت آبگوشت خانه علما تا دستت در آب است گوشت دارد. من و آقای حبیبی با اشتیاق خاصّی به دیدن ایشان رفته بودیم ولی از آن ملاقات یک مقداری افسرده شدیم! و بی اختیار به یکدیگر گفتیم: «میان ماه من تا ماه گردون…» @salmanraoofi