eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
"پختن روح" مارینا در ویدئویی، با خونی که ادعا می‌شد خون خوک است، روی دیوار دستورالعمل‌های کثیف مناسک جادوی سیاه را می‌نوشت و در طول ویدئو، بارها ظرفی حاوی خون و امحاء و احشاء یک موجود زنده را روی چیزی که شبیه کودکی مومیایی شده در کنج دیوار بود، می‌پاشید. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
عکس عجیب نوجوانان دهه هشتادی در پارک های تهران که در اینستاگرام منتشر شده است را تماشا کنید گسترش روزافزون ابزارهای ارتباط جمعی در میان خانواده ها و استفاده سوء و بدون سواد رسانه ای فرزندان خانواده از این ابزارها موجب شده تا سبک زندگی غربی که چیزی جز توحش و جنسیت گرایی ندارد در میان نوجوانان دهه هشتادی و حتی در جمع برخی دهه نودی ها رواج پیدا کند. این موضوع لزوم اهتمام هرچه بیشتر دستگاه های فرهنگی کشور برای مقابله با جنگ نرم دشمنان و نفوذ فرهنگ غرب و شرق [آنچه در تصویر منتشره مشهود است] در میان نوجوانان ایرانی را نشان می دهد. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۳۵) مقاله پانزدهم 🖋قسمت اول اشاره پیش از این، در پرونده «جنگ جهانی غذا»، پس از بررسی جنگ جمعیتی غرب با کشورهای دیگر طی حدود دو قرن اخیر، به ساختار قدرت و تطور و تغییر این ساختار طی دو سده گذشته اشاره شد؛ سپس سابقه خانواده راکفلر و فعالیت‌های آنان در کشاورزی فراملی و صنعتی طی ۱۲۰ سال گذشته مورد بررسی قرار گرفت. در بخش‌های قبل ضمن معرفی خانواده «گیتس»، پروژه‌های مشترک آنان با بنیاد راکفلر معرفی شد. این بخش نیز یکی از این پروژه‌ها را معرفی می‌کند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سوالبارد (۱) -به معنای کرانه‌ی سرما- مجمع‌الجزایری به وسعت ۶۱ هزار کیلومترمربع است که در شمال محور شمالگان در اقیانوس منجمد شمالی واقع شده است. این مجمع‌الجزایر شمالی‌ترین نقطه اروپا و همچنین شمالی‌ترین منطقه تحت‌کنترل کشور نروژ است. در سال‌های ابتدایی هزاره سوم، بنیاد گیتس و بنیاد راکفلر با مشارکت پادشاه نروژ، «مرکز ذخیره بذر»ی در این منطقه پایه‌گذاری کردند که شرایطش بسیار خواندنی و جالب توجه است. 🔹شرایط محیطی سوالبارد منطقه سوالبارد به‌نوعی خودمختار محسوب می‌شود؛ برای ورود به این جزایر نیازی به روادید و اجازه اقامت نیست و مدت مجاز اقامت در آن نامحدود است. به این جزایر دامنه اینترنتی جداگانه “sj” اختصاص داده شده‌ ولی عملاً از همان دامنه نروژ “no” استفاده می‌شود. جزایر اصلی سوالبارد، «اسپیتس‌برگن» (۲)، «نورداستلندت» (۳) و «ادگئویا» (۴) هستند. مرکز اداری و اجرایی این مجمع‌الجزایر، شهر «لانگییربین» (۵) است که جمعیتی حدود ۱۸۰۰ نفر در آن ساکنند. حاکمیت این مجمع‌الجزایر، نوعی فرمانداری است. علاوه بر «خزانه جهانی بذر سوالبارد»، گردشگری و معدن مهم‌ترین فعالیت‌های اقتصادی در این منطقه به‌شمار می‌رود. سابقه‌ی فعالیت‌های اقتصادی در حوزه‌های معدن و گردشگری در این جزایر به سال‌های پایانی سده ۱۹ میلادی، باز می‌گردد.‌ در کنار این فعالیت‌های اقتصادی، دانشگاه مرکزی سوالبارد نیز تأسیس شده است. در این جزایر در فصل سرما خودروهای مخصوص سرزمین‌های برف‌خیز، هواپیماها و قایق‌ها، به‌عنوان وسائل نقلیه عمومی تردد می‌کنند. فرودگاه «سوالبارد ایرپورت لانگییر» (۶)، یکی از مهم‌ترین دروازه‌های ورودی این سرزمین است. احتمالاً ساکنان شبه‌جزیره اسکاندیناوی در قرن دوازدهم اولین کسانی هستند که این جزایر را کشف کرده‌اند. چه این‌که در برخی متون باستانی اسکاندیناوی نیز به سرزمینی با نام «سوالبارث» اشاره شده است. در خلال قرن‌های ۱۷ و ۱۸ میلادی این مجمع‌الجزایر پایگاه شکار نهنگ بود. قرارداد ۱۹۲۰ اسپیتس‌برگن، سوالبارد را تحت حکومت پادشاهی نروژ قرار داد. همچنین پیمان‌نامه ۱۹۲۵، سوالبارد را کاملاً جزو خاک حکومت پادشاهی نروژ برشمرد. سوالبارد پس از آن تبدیل به منطقه آزاد تجاری و غیرنظامی گردید. پس از آن شرکت نروژی «استور نورسک» (۷) و شرکت روسی «آرکتیکوگال» (۸) به‌عنوان تنها شرکت‌های اکتشاف معدن در این جزایر باقی‌ ماندند. واقع شدن سوالبارد در شمال مدار قطب شمال باعث شده‌ این سرزمین در تابستان‌ها با پدیده خورشید نیمه‌شب و در زمستان‌ها نیز با پدیده شب قطبی مواجه باشد. سوالبارد توده‌های یخ ۶۰ درصد، زمین‌های سنگی و صخره‌ای ۳۰ درصد و زمین‌های دارای پوشش گیاهی ۱۰ درصد خاک سوالبارد را تشکیل می‌دهند. این منطقه تحت‌تأثیر آب و هوای قطبی قرار دارد؛ مجمع‌الجزایر سوالبارد محل زندگی انواع مرغ دریایی، گوزن شمالی، پستاندار دریایی و خرس قطبی است. این سرزمین دارای فضاهای سبز طبیعی حفاظت شده و دست نخورده فراوانی است. ۷ پارک ملی و ۲۳ اندوختگاه طبیعی، ۷۰ درصد مجمع‌الجزایر را به خود اختصاص داده‌است. ۶۰ درصد مجمع‌الجزایر سوالبارد از رودهای یخی، توده‌های یخ غلتان، یخچال‌های طبیعی، کوه‌های یخی و آب دره‌ها تشکیل شده‌است. زمستان‌ها میانگین دمای هوا در سوالبارد ۱۲ درجه زیر صفر است. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۵۷ قرآن کریم
۱۳۹ حیف نون می‌گفت😂 خیلی دوست داشتم خوشگل میبودم که الان بگم این زیبایی چیزی جز بدبختی واسه من به ارمغان نیاورده😃😳 ولی متاسفانه هم زشتم هم بدبخت معنی ارمغانم نمیدونم چیه😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ *به نام خدای خالق زیبایی* *سلام* *پیامبر مهربانیها صلى الله عليه و آله* *إنّ اللّه َ تعالى جميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ ، و يُحِبُّ أنْ يَرى أثَرَ نِعمَتِهِ على عَبدِهِ ، و يُبغِضُ البُؤْسَ و التَّباؤسَ* *خداوند متعال زيباست، زيبايى را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمت خود را در بنده اش ببيند. او فقر و فقر نمايى را دشمن مى دارد.* *میزان الحکمه، ج ۲، ص۲۴۸* *زیبایی فقط به ظاهرنیست خداوند زیبایی ظاهر و باطن را دوست دارد که زیبایی باطن در رفتار و گفتار نیک آشکار می شود. نیز استفاده از نعمتها را دوست دارد به شرطی که فخر فروشی نکنیم و استفاده نکردن از نعمتهای خدا نوعی ناسپاسی است. بنابراین نباید خود را بدون توجه به نعمتهای خدا فقیر نشان دهیم.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 فرنگیس 🖋قسمت ۹۷م سعی کرد دلداری‌ام بدهد و گفت: «ناراحت نباش. به خدا توکل کن. مطمئن باش همه چیز درست می‌شود. نیروهای ما دارند با عراقی‌ها و منافقین می‌جنگند. من هم دارم می‌روم سراغی از خانواده‌ام بگیرم. بعد هم باید بروم و به بقیه کمک کنم.» پرسیدم خانواده‌اش کجا هستند. سری تکان داد و گفت: «من هم مثل تو. من هم از خانواده‌ام جدا افتاده‌ام. رفتم سراغشان. انگار الآن کرمانشاه هستند و من این طرف مانده‌ام.» مرا تا نزدیکی شیان رساند. باید راهش را ادامه می‌داد. خداحافظی کردیم و از ماشین پیاده شدم. سهیلا را روی کول گرفتم و از کوه‌های قازیله به سمت شیان رفتم. شیان، دهاتی در یک جادۀ فرعی بود. توی راه، با خودم شروع کردم به حرف زدن. کمی ‌زیرلبی برای خودم و تنهایی و خستگی‌ام شعر خواندم. گریه کردم و اشک ریختم. دشمن حالا تا نزدیک ماهیدشت رفته بود و اگر به آنجا می‌رسید، حتماً شوهرم و رحمان از آنجا می‌رفتند. من این طرف مانده بودم، آن‌ها آن طرف. اگر دشمن پیروز می‌شد، باید چه ‌کار می‌کردیم؟ برای همیشه از هم جدا می‌شدیم. وقتی به شیان رسیدم، به خانۀ فامیلمان شیخ خان برزویی رفتم. در حیاط باز بود. عمویم یک خانۀ بزرگ داشت. سر و صدای زیادی از توی خانه می‌آمد. خانواده‌ام در خانۀ فامیلمان بودند. پنجاه نفری آنجا بودند. یکدفعه صدای بچه‌ها بلند شد که فرنگیس آمد. مادر و خواهرها و برادرهایم، دوره‌ام کردند. همه با خوشحالی مرا می‌بوسیدند و شادی می‌کردند. مادرم پرسید: «پس رحمان و علیمردان کجا هستند؟» اسم آن‌ها که آمد، بغضم ترکید و شروع کردم به گریه. همه با نگرانی پرسیدند: «اتفاقی افتاده؟» در میان گریه‌ام گفتم: «نه، از هم جدا شده‌ایم. آن‌ها توی ماهیدشت هستند.» مادرم پرسید: «پس چرا جدا شدید؟» گفتم : «داشتم می‌رفتم گورسفید. می‌خواستم بروم سری به خانه‌ام بزنم.» مادرم به سینه کوبید و گفت: «فرنگیس، بالاخره کار خودت را کردی؟ مگر نگفتم مواظب باش!» پدرم گفت: «چه‌کارش داری، زن؟ الآن وقت سرزنش کردن نیست. خب، دلش طاقت نمی‌آورد. آنجا خانه‌اش است، زندگی‌اش است.» حرف‌های پدرم باعث شد که بس کنند. انگار تمام حرف‌های دلم را می‌دانست. پدرم جلو آمد. سرم را بغل کرد و پیشانی‌ام را بوسید وگفت: «فرنگیس، براگم، ناراحت نباش. خدا بزرگ است.» نالیدم: «می‌ترسم بلایی سر رحمان بیاید.» با اطمینان گفت: «بس کن، فرنگیس. علیمردان آدم عاقلی است. نمی‌گذارد صدمه‌ای ببینند. خیالت راحت باشد.» سرم را توی بغل پدرم گذاشتم و کمی ‌آرام شدم. دو تا خواهرهایم لیلا و سیما، سهیلا را بغل کردند و به گوشه‌ای بردند. بهشان گفتم: «چیزی به سهیلا بدهید بخورد. طفلکی گرسنه است.» همه دورم را گرفتند. برایم چای آوردند. سعی می‌کردند سرم را گرم کنند تا زیاد توی فکر نروم. نمی‌دانستم چطور به مادرم بگویم دایی‌احمد زخمی ‌شده. با خودم گفتم بهتر است فعلاً چیزی نگویم، چون حتماً حالش بد می‌شود. شب توی خانه جای خوابیدن نبود. مادرم و چند تا زن دیگر با هم حرف می‌زدند. هر لحظه به تعداد میهمان‌ها اضافه می‌شد. همه از روستاهای دیگر داشتند به آنجا می‌آمدند. حدود پنجاه نفر بودیم. با اینکه خانۀ عمو کوچک بود، اما آن شب را همه کنار هم ماندیم. همۀ زن‌ها توی یک اتاق دراز کشیدیم. سهیلا را محکم بغل کردم تا توی خواب مشکلی برایش پیش نیاید. از پنجرۀ اتاق ستاره‌ها معلوم بودند. هوا صافِ صاف بود. یاد رحمان و علیمردان ناراحتم می‌کرد. کاش می‌دانستم رحمان چه ‌کار می‌کند. همان‌طور که برای سهیلا شعر می‌خواندم، سرم را روی زمین گذاشتم. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۵۸ قرآن کریم
۱۴۰ خدایا!!! یوسف نشدیم که با خشگلی آزمایش بشیم😎 سلیمان نشدیم که با ریاست بر دنیا آزمایش بشیم😜 قارون نشدیم که با پول داری آزمایش بشیم😳 خدایا حد اقل دیگه اینقدرم زشت و بی پول و بی کار و بدبختمون نکن 😞 یکم امتحانتو آسونتر بگیر😜😜 والا ... هر چی سنگه مال پای لنگه🦵🏿 *به نام مالک عزت هستی* *سلام* *خداوند عزیز در قرآن کریم فرمودند* *قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُوناً مِنَ الصّاغِرِینَ* *همسر عزیز مصر به زنانی که دست خود را بریده بودند، گفت: این همان کسی است که مرا درباره او ملامت می کردید. و البتّه من از او کام خواستم، ولی او پاکی ورزید. و اگر آنچه را به او دستور می دهم انجام ندهد، حتماً زندانی خواهد شد و از خوارشدگان خواهد بود.* *سوره یوسف آیه ۳۲* *شرایط اجتماعی و روانی، در نوع عکس العمل افراد تأثیر دارد. همسر عزیز آنگاه که از افشای کار زشت خود می ترسد، درها را می بندد، امّا هنگامی که زنان مصر را همراه و همداستان خود می بیند، علناً می گوید: من از او کام خواستم. در جامعه نیز وقتی حساسیّت به زشتی گناه از بین برود، گناه آسان می شود. و افرادی که در آسان شدن گناه و رفع حساسیت آن تلاشی کرده اند همه مدیون گناه حاکم بر جامعه خواهند بود.* *شاید برای جلوگیری از همین امر است که در دعای کمیل می خوانیم: «اللّهم اغفر لی الذنوب الّتی تَهتک العِصَم» خداوندا گناهانی که پرده حیا را پاره می کند برایم بیامرز. زیرا گناه در ابتدا انجامش برای انسان سنگین است، امّا همین که پرده حیا بر افتاد آسان می شود.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee