eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
981 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺❤️ ❤️🌺 🇮🇷قسمت چهاردهم🇮🇷 ✒بیت المال احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم. دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن. آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیر آتیش ... به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد. حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ... علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباط بی سیم هم قطع شده بود ... دو روز تحمل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود ... ذکرم شده بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... طاقتم طاق شد ... رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم ... یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم. - خواهر ... خواهر ... جواب ندادم ... - پرستار ... با توئم پرستار ... دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد: - کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ ... فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ رسما قاطی کردم : - آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورون مجروح ها ! - فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست... بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زننت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیر این آتیش نمیشه رفت ... ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن! - بیت المال ... اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم ملک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ... و پام رو گذاشتم روی گاز ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتی جون خودم ... آیه و جعلنا را خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم ... حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ... تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ... باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو ... تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ... چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم ... غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم ... بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید ... چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید ... زمان برای من متوقف شده بود ... سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود ... وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد ... از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ... علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد ... دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می‌گذاشتم ... ◀️ ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۶) ‼️ دختره توییت زده اون لحظه که تانک های آبرامز آمریکایی وارد تهران میشن با گل و شیرینی میریم به استقبالشون!! 🔻 کاش قبلش یه مشورتی از زنان ژاپنی و کره ای و فرانسوی و آلمانی و ... می‌گرفتی بعد این توئیت رو می‌زدی! رکورد آمار تجاوزات به زنان شون بعد از ورود به هر کشور، تو گینس ثبته!! 🇺🇸 🇰🇷 "خانه‌ میمون" برای خوشگذرانی سربازان آمریکایی! منبع منبع ۲ 🇺🇸🇯🇵 هزاران قربانی جنسی ژاپنی! منبع 🇺🇸🇫🇷 🇩🇪 تجاوز، تجاوز و باز هم تجاوز ! منبع -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(۷) ‼️ دختره توییت زده اون لحظه که تانک های آبرامز آمریکایی وارد تهران میشن با گل و شیرینی میریم به استقبالشون!! میگن امریکا بیاد ایران رو درست کنه. یادی کنیم از خاطرات این سرباز حرومی آمریکا @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۸۹ 🖋 مقاله‌ی بیست و سوم: 🏴 فرضیه کالبدشکافانه در مورد راز مرگ [امام] حسن [ع] در قرن هفتم میلادی ▪️مسمومیت با کلراید جیوه قسمت سوم: 🔹ارزیابی‌های محیطی انجام‌شده در مناطق معدنی ترکیه از برنامه‌های رایانه‌ای برای کمک به تحلیل نمونه‌های آب و خاک استفاده کرده‌اند. دو برنامه رایانه‌ای [۴] نشان دادند که نمونه‌های آب منتقل‌شده به نزدیکی معدن هالیکوی با کالومل، کوارتز و سینابار اشباع می‌شوند. علایم موجود در گزارشهای تاریخی در مقایسه با علایم مسمومیت با جیوه در اثر بلع کالومل بدون داشتن کالبدشکافی یا هرگونه تست تشخیصی، امکان ندارد بتوان با قطعیّت گفت که چه چیزی [امام] حسن [ع] را مسموم کرده است. با این حال اما می‌توان نوع سم استفاده‌شده را با کمک‌گرفتن از علایم توصیف‌شده در متون تاریخی حدس زد. 🔹برخی علایم بالینی توصیف‌شده به‌وسیله‌ی متون مربوط به مرگ [امام] حسن [ع] شامل سبزشدن رنگ پوست و استفراغ خون هستند. این علایم می‌توانند در اثر بلع کالومل و در نتیجه مسمومیّت با جیوه نیز ایجاد شوند. گفته شده رنگ [امام] حسن [ع] به سبزی گراییده بود. این امر می‌توانسته در اثر آسیب به کلیه‌ها ناشی از مسمومیّت با جیوه رخ داده باشد. کالومل روی کلیه‌ها اثر می‌گذارد و با از بین بردن بافت لوله‌های کلیه‌ها می‌تواند منجر به نارسایی حاد کلیوی شود. 🔹سبز شدن رنگ، ناشی از نوعی کم‌خونی است که کم‌خونی هیپوکرومیک نام دارد و کلروسیس یا بیماری سبز نیز نامیده می‌شود. این نوع کم‌خونی در اثر نبود هموگلوبین (پروتئین متصل به اکسیژن که مسئول تغذیه‌ی بافت‌های بدن با اکسیژن است) ایجاد می‌شود. هموگلوبین در اریتروسیت یا همان گلبول‌های قرمز خون یافت می‌شود. کم بودن تعداد گلبول‌های قرمز، عامل اصلی کم‌خونی هیپوکرومیک به‌شمار می‌رود. 🔹اگر نارسایی حاد لوله کلیه رخ دهد، در اثر آسیب‌دیدگی ابتدای لوله کلیه، اریتروپویتین یعنی همان هورمونی که به سلول‌های بنیادی خون‌ساز در مغز استخوان اطلاع می‌دهد که سلول‌ها را گلبول‌های قرمز تبدیل نمایند دیگر وجود نخواهد داشت. 🔹ابتدای لوله کلیوی، ناحیه‌ای است که در آن، هماتوکریت یا همان توده‌ی گلبول‌های قرمز به‌وسیله‌ی کلیه‌ها تولید می‌شود. می‌توان این‌گونه استدلال کرد که اگر سطح هماتوکریت در اثر مرگ بافت لوله کلیه، به‌درستی احساس نشود، علامتی که به‌صورت طبیعی برای تولید اریتروپوئیتین به هزارتوی قشری [۵] فرستاده می‌شود بعید است اتفاق بیفتد. نبود این هورمون، مانع از ساخته‌شدن اریتروسیت‌های جدید شده و این نیز به نوبه‌ی خود منجر به کاهش سطح هموگلوبین خواهد شد. فردی که دچار این معضل شود ظاهری خاکستری‌رنگ پیدا می‌کند که گاه گفته می‌شود رنگش به سبزی گراییده است. 🔹گفته شده [امام] حسن [ع] خون استفراغ کرده است. این امر شناخته شده که اثرات خورنده کالومل بر روی لوله گوارشی موجب آسیب و تحریک مری می‌شوند. متون برجامانده هم‌چنین می‌گویند که ایشان، کبد خود را استفراغ کرده است. کبد واژه‌ای عربی هم به‌معنی جگر و هم به‌معنی درون است. اگر مری زخم شود باید انتظار مقداری خونریزی را داشت. وقتی این خون به معده برسد تجزیه شده و می‌تواند لخته ببندد. این امر اغلب موجب استفراغ ماده‌ای می‌شود که ظاهری شبیه به تفاله قهوه دارد. این استفراغ خون، هماتمسیس نامیده می‌شود و معمولاً در اثر التهاب مری، زخم‌های دارای خونریزی و برخی سرطان‌ها بروز می‌کند. 🔹با توجه به این‌که آگاهی از بدن انسان در قرن هفتم میلادی به اندازه‌ی امروز نبود از تعبیر عربی عوامانه‌ی کبد برای اشاره به لخته‌های خونی استفراغ‌شده، استفاده شده است. در واقع در برخی از مناطق روستایی جهان عرب هم‌چنان گفته می‌شود: «جگرم پاره و تکه‌تکه شد.» (کبدی متقطعه) در چند متن قدیمی آمده که [امام] حسن [برای تفهیم به دیگران] گفته که قطعات کبدش را دارد استفراغ می‌کند. این قطعات می‌توانسته‌اند خون‌های لخته‌شده در جریان استفراغ باشند که به‌خاطر رنگ و بافت شبیه به تفاله قهوه، به قطعات کبد یا اندام‌های داخلی شباهت داشته‌اند. 🔹آسیب کبدی یکی دیگر از آثار ذکرشده‌ی مسمومیّت جیوه‌ای ناشی از مصرف کالومل است که در اثر رسوب توده‌های جیوه در سیستم وریدی پورتال کبدی اتفاق می‌افتد. کبد، ارگانی برای تصفیه و دارای مویرگ‌هایی سینوسی است. این نوع مویرگی، بزرگ‌ترین روزنه‌ها را دارد و تنها نوعی است که اجازه‌ی تبادل گلبول‌های قرمز خون از طریق منافذشان را می‌دهد. گلبول‌های قرمز خون از طریق پیوند سولفوهیدریل به اتصال به ماده خورنده کلراید جیوه HgCl۲ حساسیّت نشان می‌دهند. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3578 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
سلام امشب در شب آخر هفته دفاع مقدس ساعت ۱۹:۳۰ میهمان داریم چه میهمانی!!!؟؟؟ از کربلا!!!؟؟؟ میزبان پیکر پاک شهید گمنام دفاع مقدس هستیم در مسجد حضرت زینب علیهاالسلام لطفا به دوستان گروه و غیر گروه اطلاع رسانی کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺کارتون زیبای ۷ 🎞این قسمت : دوست‌ ندارم مثل‌بابام باشم. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌸ان‌شاء‌الله از امشب، پوشه‌های صوتی کارگاه "حال خوب، نماز خوب" (شرح کتاب آداب الصلاه، امام خمینی ره) ارائه شده توسط استاد بزرگوار حاج آقای غلامعلی رو در کانال "سالن مطالعه محله زینبیه" تقدیم می‌کنیم.
صفحه ۱۱۴ قرآن کریم
۱۹۵ به نام خداوند منان سلام *خداوند عزیز در قرآن مجید فرموده: قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلاّ قَلِیلاً مِمّا تَأْکُلُونَ یوسف در جواب گفت: هفت سال پی درپی کشت کنید و آنچه را درو کردید،جز اندکی را که می خورید، در خوشه اش کنار بگذارید. سوره یوسف آیه ۴۷ یوسف علیه السلام بدون گلایه و شکوه از رفیق که چرا او را فراموش کرده و بدون آنکه قید و شرطی برای تعبیر خواب پادشاه تعیین کند، فوری به تعبیر خواب پرداخت، زیرا کتمان دانش به ویژه در هنگام نیاز جامعه به آن، امری به دور از شأن انسان های پاک و نیکوکار است. یوسف به جای تعبیر خواب، راه مقابله با قحطی را با برنامه ای روشن بیان کرد تا نشان دهد علاوه بر علم تعبیر خواب، قدرت برنامه ریزی و مدیریّت دارد. علم کشاورزی و سیاست ذخیره سازی و لزوم صرفه جویی در مصرف، از این آیه استفاده می شود. با توجه به این آیه شریفه می توان به نکات زیر دست یافت ۱. طرح و برنامه های سازنده خود را بدون منّت و چشم داشت عرضه کنیم. ۲. برای نجات جامعه بایستی از مشکلات شخصی چشم پوشید. (یوسف سخنی از زندانی بودن خود که مسئله ی شخصی است، چیزی نگفت، بلکه به فکر حلّ مشکل مردم بود) ۳. مدیریّت بحران و اداره جامعه در شرایط حاد و دشوار از وظایف اصلی حکومت است. ۴. حکومت ها باید قحطی و خشکسالی را پیش بینی کنند و در ایّام فراخی با تدبیر از فشار مشکلات بکاهند. ۵. به هنگام مناسب بودن شرایط حداکثر بهره برداری را باید نمود. ۶. در مواقعی که بحرانی در پیش است باید بر ظرفیّت تولید و کار افزود. ۷. مردان خدا، باید برای رفاه مردم فکر کنند و طرح های دراز مدّت و کوتاه مدّت داشته باشند. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
jaaar.com_Kayhan_1401-7-7.pdf
9.54M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز پنج‌شنبه‌ ۷ مهر ۱‌۴۰۱ ۲ ربیع‌الاول ۱۴۴۴ ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۲ ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا اللهُ المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ تمام صفحات -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📰 دکه روزنامه‌ - پنج‌شنبه ۷ مهر ۱۴۰۱
۲۶ 👈 ویژه کودکان زیر ۶ سال ✅ بازی تولید صدا 💠 اگر چه این بازی کمی حوصله می خواهد؛ اما برای کودکان جذاب است. یک قاشق و یک ظرف فلزی به کودک داده که با زدن قاشق روی ظرف، صدایی تولید کند. 🔻کودک از صدایی که خودش تولید می کند به شدت لذت می برد. اگر می خواهید کودک را بیش از این شاد کنید، ظروف بیشتری مقابلش بگذارید تا صداهای بیشتری تولید کند؛ 🔸مثلاً یک سینی، قابلمه و کاسه فلزی که سه جور صدا تولید می کند. گاهی هم ملاقه به دستش بدهید. 🔴 این بازی، تجربۀ کودک را نسبت به اشیاء دور و بر خود زیاد کرده و ارتباط او را با این اشیاء واقعی تر می کند. کودک در این بازی اثر کار خودش را می بیند که برای او خیلی جذاب است. 📚 برگرفته شده از کتاب بازی، بازوی تربیت -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت" قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3541 ✳️ قسمت پانزدهم ◀️ ۲ 🔹حضرت موسی (ع) دوازده نفر از سران قبایل نقبای بنی‌اسرائیل را برای بررسی شرایط جغرافیایی، اقتصادی، امکانات و وضعیت دفاعی سرزمین کنعان، به سمت مرزهای جنوبی آن روانه می‌کند (۱۴۴۳ق.م). آنان پس از چهل روز تجسّس و تفحّص بازگشته، از حاصل‌خیزی و جنگجویان غول‌پیکر و نیرومند آن سرزمین و حصارهای دفاعی بلند و مستحکم شهرها خبر می‌دهند. 🔹از این افراد تنها دو نفر به نام‌های یوشع بن نون و کالیب ابن يَفُنَّه با اعتماد به خدا و یادآوری امداد و وعده‌های الهی، بنی‌اسرائیل را برای فتح سرزمین موعود ترغیب می‌کنند؛ اما ده نفر دیگر با دیدن آن اوضاع، به هراس افتاده بودند، با سخنان خود و شکست‌ناپذیر خواندن دشمن، بنی‌اسرائیل را دچار رعب و وحشت می‌کنند. آنان کشته‌شدن مردان و اسارت زنان و فرزندان قوم را نتیجه‌ی محتومِ رویارویی با چنین دشمنی خوانده، از فرمان خدا مبتنی بر جنگ با آنان، سر باز می‌زنند. 🔹تلاش حضرت موسی (ع)، هارون (ع) و يوشع و کالیب نیز در این‌باره مؤثر واقع نشده و بنی‌اسرائیل با ابراز ندامت از ترک مصر و با طرح ایده‌ی انتخاب رهبری جدید، به فکر بازگشت دوباره به مصر می‌افتند. 🔹به کیفر این بی‌ایمانی و تمرّد آشکار که به‌رغم مشاهده‌ی معجزات و امدادهای فراوان الهی صورت می‌گرفت، خداوند از محرومیّت ۴۰ساله‌ی قوم از ورود به «سرزمین موعود» و مرگ همه‌ی افراد ۲۰ساله و بالاتر از آن، به‌جز یوشع و کالیب در طیّ این مدت خبر می‌دهد. 🔹واژه‌ی «تیه» به‌معنای بیابانی که بنی‌اسرائیل در آن سرگردان شدند، در قرآن نیامده؛ بلکه تعبير «يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ» (۶) به کار رفته است. 🔹مورّخان مسلمان (۷) و مفسّران شیعه (۸) و سنّی (۹) به تبع مفسّران نخستین، سایه‌افکندنِ ابر بر سر بنی‌اسرائیل، نزول منّ و سلوی و پیدایش چشمه‌های دوازده‌گانه از سنگ برای آنان (۱۰)، همچنین مرگ حضرت موسی و هارون را در بیابان یاد شده دانسته‌اند. 🔹گزارش قرآن کریم درباره‌ی سبب سرگردانی بنی‌اسرائیل و مدت زمان ۴۰ساله‌ی آن هماهنگ با تورات است. هنگامی که آنان به مزرهای «فلسطین» رسیدند (۱۱)، به تصریح قرآن فرمان یافتند که با ورود به سرزمین مقدس، با ساکنان آن به نبرد پرداخته، آنجا را برای سکونت خویش تصرّف کنند؛ اما آنان به بهانه‌ی نیرومندی و تنومندی ساکنان شهر، که به‌نام «عمالقه» خوانده می‌شدند، و به‌رغم هشدار صریح حضرت موسی (ع)، فرمان الهی آن حضرت را نادیده گرفته و از ورود به شهر و جنگ با کافران، شدیداً امتناع کردند! 🔹آنان ورود به سرزمین مقدس را به خروج قوم یاد شده مشروط کرده و از موسی (ع) خواستند تا خود با خدای خویش به جنگ آنان برود! (۱۲) بنی‌اسرائیل به کیفر این گناه و نافرمانی صریح که اساس دعوت حضرت موسی (ع) را به خطر می‌افکند (۱۳) و با نفرین آن حضرت، ۴۰سال از ورود به سرزمین مقدس و سکونت در آن، محروم و به عنوان عذاب در بیابان‌ها سرگردان شدند. (۱۴) 🔹بخش پایانی آیه ۲۶ سوره مائده نشان می‌دهد که حضرت موسی (ع) با آگاهی از محرومیّت ۴۰ساله‌ی قوم بنی‌اسرائیل، از ورود به سرزمین مقدس، از نفرین خود اندوهگین شد؛ از این‌رو خداوند وی را دلداری داده، بنی‌اسرائیل را به‌سبب فسق و نافرمانی آنان درخورِ چنین مجازاتی می‌داند. (۱۵)و(۱۶) 🔹تورات، موضوع جانشینی حضرت یوشع (ع) را در «سِفر اعداد» گزارش می‌کند: "خداوند به مُشه (موسی) گفت: يهوشوع (یوشع) پسر نون! مردی را که در او روح (خداوند) وجود دارد، بردار و دستت را بر او تکیه بده. او را حضور العازار کوهِن (کاهن) و حضور جمعیّت وادار و در حضور آنها، به او سفارش کن. از شکوه خودت بر او بگذار تا این‌که تمام جمعیّت فرزندان ییسرائیل (اسرائیل) (از او) اطاعت کنند. (۱۷) یوشع بن نون (ع) جانشین موسی (ع) در بنی‌اسرائیل بود. 🔹در این زمان، امپراتوری «مصر» تحت فرمانروایی آمونحوتپ سوم در حال زوال و فروپاشی بود و خود کنعان در حالت ناآرامی و آشوب فوق‌العاده به‌سر می‌برد و شاهان دست‌نشانده‌ی آن، به‌طور پنهانی با مهاجمان از شمال و شرق ارتباط داشتند. این برای بنی‌اسرائیل صحرانشین، سخت‌کوش و مبارز تحت رهبری یوشع (۱۸) [وصى حضرت موسی (ع)] لحظه‌ای مناسب بود که وارد شوند و سرزمین موعودشان را به تصرف درآورند. (۱۹) 🔹پس از موسی (ع)، بنی‌اسرائیل نزد یوشع بن نون (ع) رفتند و از او یاری خواستند. گفت: "باید قدس را بگیرید." همه آمادگی خویش را اعلام کردند و آمدند تا به «بحرالمیّت» رسیدند. یوشع عصای خود را به آب زد، آب شکافته شد و از آب رد شدند و قدس را به همین آسانی، فتح کردند. (۲۰) 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee