eitaa logo
سالن مطالعه
189 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
993 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
پسر فاطمه شرمنده اگر میبینی کوچه آماده شده تا برسی دلها نه...
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 ! (۲) 🔹 تردیدی نیست که تنها قوم بنی‌اسرائیل در قرآن بارها لعنت شده‌اند و همچنین در صحت حدیث مذکور هم تردیدی وجود ندارد. پس به نظر می‌رسد قبیله کثیف بنی‌امیه از نسل بنی‌اسرائیل هستند و هیچ‌گونه نسبت خویشاوندی با بنی‌هاشم ندارند. 🔹 روایت مهمی که خویشاوند نبودن بنی‌امیه و بنی‌هاشم را تأیید می‌کند در جلد ۳۱ بحارالانوار صفحه ۴۵۸ آمده است. 🔹 در این روایت ذکر شده است که امیه فرزند عبدشمس نبوده بلکه غلامی رومی بود که بعدها به‌علت زیرکی با عنوان فرزندخوانده موفق به نفوذ در قبیله قریش شد و با توجه به این‌که در آن زمان فرزندخوانده هم مانند سایر فرزندان بوده است در طول تاریخ، بنی‌امیه به عنوان برادران بنی‌هاشم معروف شدند. 🔹 همچنین تنها قومی که در طول تاریخ به علت نافرمانی‌های متعدد از جمله سرپیچی از عبادت در روز شنبه به بوزینه تبدیل شده‌اند قبیله بنی‌اسرائیل است که پیامبر هم در رؤیای خویش بوزینه‌ها را در خواب دیدند. 🌺 و لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ (بقره/۶۵) 🔹 بی‌تردید شما به سرگذشت گروهی از هم‌مسلکان خود که در روز شنبه [از فرمان خدا در مورد حرمت صید ماهی] سرپیچی کردند آگاه بودید، که ما [به کیفر سرپیچی کردنشان] به آنان نهیب زدیم: به صورت بوزینگانی پَست و رانده شده درآیید! 🎯 نتیجه‌گیری: 🔹 به استناد آیه ۶۰ سوره مبارکه اسراء عاملین جنایت سقیفه، بدون شک یهودیان هستند. 🔹 بنی‌امیه نه از قریش، بلكه از نسل بنی‌اسرائیل هستند. 🔹 مخاصمه‌ی ما با رژیم اشغالگر قدس فقط به قضیه فلسطین مربوط نیست، بلکه انتقام مظلومیت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را باید از این شجره ملعونه صهیونیستی ستاند. ❓ به‌راستی چرا در مراسمات عزاداری هیچ نامی از عاملین اصلی این جنایت هولناک برده نمی‌شود؟!! ❓ آیا ما از فلسفه‌ی اصلی عزاداری که ایجاد روحیه‌ی حماسه و دشمن‌ستیزی در جامعه است فاصله نگرفته‌ایم؟!! پایان قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/3579 ✍️ نویسنده: محمد ابراهیم‌نیا 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۱ 🕎 امروز جمعه پنجم تیشری (ماه هفتم) از سال ۵۷۸۳ عبری است. به همین مناسبت یکی از واجبات دین یهود که اثر مهمی در نژادپرست بودن و رفتار بخصوص یهودیان دارد توضیح داده می‌شود؛ ✡ نواختن شوفار [کُرنا] در روش هشانا 🔹 طبق فرمان یهودیان باید در روز به نوای گوش فرا دهند و آن فرمان چنین است: 👈 «و روز اول ماه هفتم برای شما روز اجتماع مقدس باشد. هیچ کار پر زحمتی نکنید. برای شما روز به صدا درآوردن شوفار باشد.» (سِفر اعداد، فصل۲۹، آیه۱) 🔹 حتی اگر شخصی به‌سبب بیماری یا علل دیگر نتواند به آمده و صدای شوفار را بشنود، باید از کسی که شوفار می‌زند درخواست کند که به خانهٔ او یا به بیمارستان آمده و در آن‌جا برای او شوفار بزند. 🔹 نواختن شوفار در میصوای [فریضه و واجب] بسیار مهمی است. در ادامه ریشه‌ی این فریضه و تفسیر آن تقدیم می‌شود؛ لطفا به جهت اهمیت مطلب، حتما همراه‌مان باشید. ادامه مطلب: https://eitaa.com/salonemotalee/3587 -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۲ 💥 هنگام مطالعهٔ این متن به هشتگ‌ها توجه داشته باشید تا در پست بعدی تفسیر آن‌ها را بخوانید. ✡️ شوفار؛ شاهزاده‌ای که گریه می‌کند! 💥 ربّی «اسرائیل بعل‌شم‌طوف» بنیان‌گذار نهضت ، این مثال را در مورد اهمیت نواختن آورده است: 🔹پادشاهی را تنها یک فرزند بود و او را بی‌نهایت دوست می‌داشت. این شاهزاده که تحصیل‌کرده بود به امر پدر به کشورهای دیگر سفر کرد تا معلومات خود را کامل‌تر نماید. پادشاه خدمتکارانی همراه او فرستاد تا او در این سفر راحت باشد. 🔹اما در طی سال‌هایی که شاهزاده در بود، او تمام سرمایه‌ای را که پدرش به او داده بود، صرف خوش‌گذرانی کرد و عاقبت چیزی برایش باقی نماند و خدمتکارانش نیز یکی یکی او را ترک کردند. 🔹این شاهزاده به شهری آمده بود که بسیار دور از وطنش بود و اهالی آن حتی او را نشنیده بودند و وقتی که به آن‌ها می‌گفت که من چنین پادشاهی هستم، آن‌ها حرفش را باور نمی‌کردند. سرانجام هنگامی‌که شاهزاده دید که هیچ‌گونه امیدی برایش نیست تصمیم گرفت که به کشور خود و کاخ پدرش بازگردد. 🔹در طی سال‌ها سرگردانی در ممالک بیگانه، شاهزاده خود را فراموش کرده بود و وقتی که به دیار خود برگشت سعی می‌کرد که با اشاره به هم‌وطنانش بفهماند که او یگانه‌فرزند پادشاه است. اما مردم به او هیچ توجهی نکرده و با خود می‌گفتند: "آیا ممکن است که فرزند پادشاه ما چنین لباس کهنه و پاره‌ای در بر داشته باشد؟!" 🔹آن‌ها شاهزاده را به‌خاطر که به‌نظر آن‌ها دروغ و گستاخانه بود، کتک زده سر و صورتش را زخمی و خون‌آلود کردند. او به نزدیک کاخ پدرش آمده و کوشش کرد که با حرکات دست و صورت به نگهبانان بفهماند که فرزند پادشاه است، ولی آن‌ها نیز وی را از آن‌جا راندند. 🔹در این موقع او با ناراحتی فراوان گریسته و ناله و فریاد از دل برآورد. صدای او را شنیده و گفت: «آیا این صدای فرزند من است که دارد گریه و ناله می‌کند؟» در آن حال در دل پادشاه به جوش آمده و از کاخ به‌سرعت خارج شد و فرزند خود را در آغوش گرفته و بوسه‌های فراوان بر سر و صورت مجروح و خون‌آلودش زد. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۳ ✡️ تفسیر داستان فوق از زبان علمای یهود 🔹منظور از در مثال فوق، است و فرزندان محبوب او [!] می‌باشند. همان‌طور که در می‌خوانیم: «اسرائیل فرزند نخست‌زادهٔ من است». و از قول حضرت موسی نقل کرده‌اند: «شما فرزندان خداوند خالقتان هستید»!! 🔹همان‌طور که منظور از سفر شاهزاده، کسب معلومات و تجربیات بود، خداوند نیز را در جسم مادی او قرار می‌دهد تا به‌وسیلهٔ آن اوامر الهی و کارهای نیک را انجام دهد و به درجات بالاتر برسد 🔹ولی به‌خاطر علاقه‌ی او به جسم خود و خواسته‌های مادی آن، از جادهٔ حقیقت دور شده، به مکان‌هایی می‌رود که یعنی خداوند شناخته نیست. 🔹در طی سرگردانی‌هایش در این جهان مادی، مبداء و اصالت خود را فراموش نموده، آلوده به ناپاکی گناهان گوناگون می‌شود. 🔹در روز یهودیان می‌نوازند و نوای آن صدای گریه‌ای است که از ته قلب هر یهودی به آسمان می‌رود و نشان‌دهندهٔ پشیمانی آنان از کارهای بد گذشته و علاقه به اطاعت از فرامین پدرشان (خداوند) است [!!] 🔹با شنیدن این نوا، محبت پادشاهِ پادشاهان، نسبت به فرزندش [!] برانگیخته شده و اشتباهات گذشتهٔ او را عفو می‌نماید و حکم این بخشایش در روز مُهر می‌شود، و در موعد یهودیان به‌خاطر پاک‌شدن گناهانشان در میان سوکا نشسته و جشن می‌گیرند [!!] ✡ 💥💥 و این‌گونه ، پیروان خود را شست‌وشوی مغزی داده و به آنان القاء می‌کنند که شما و هستید و بقیه‌ی انسان‌ها هیچ نسبتی با پدر (پادشاه-خدا) ندارند. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(۸) 📌تد کروز، سناتور جمهوری‌خواه ایالت تگزاس: ✳️ سیاست‌های نژادپرستانه پرزیدنت بایدن در مرز منجر به موارد زیر شده است: 🔹 ۴.۵ میلیون عبور غیرقانونی بیگانگان 🔹کودکانی که توسط کارتل‌ها مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند. 🔹تجاوز به زنان اسپانیایی تبار 🔹اجساد به جا مانده توسط کارتل در مزارع و مزارع تگزاس 🔹هزاران مصرف بیش از حد فنتانیل -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۱۱۵ قرآن کریم
۱۹۶ به نام خداوند کریم سلام خداوند مستعان در قرآن خوش بیان فرموده: ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ سَبْعٌ شِدادٌ یَأْکُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاّ قَلِیلاً مِمّا تُحْصِنُونَ«۴۸» ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فِیهِ یُغاثُ النّاسُ وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ«۴۹» سپس بعد از آن، هفت سال سخت می آید که مردم آنچه را برایشان از پیش ذخیره کرده اید خواهند خورد جز اندکی که (برای بذر) حفظ می کنید. سپس بعد از آن، سالی فرا می رسد که به مردم در آن سال باران می رسد و مشکل قحطی تمام می شود و در آن سال مردم به خاطر وسعت و فراوانی، از میوه ها ودانه های روغنی عصاره می گیرند. سوره یوسف آیه ۴۸ و ۴۹ هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشک که در خواب آمده بود، توسط یوسف به ۱۴ سال نعمت و قحطی تعبیر شد، امّا سال پانزدهم که سال نزول باران و فراوانی بود و در خواب پادشاه نیامده بود، خبر از غیب است که یوسف از جانب خداوند مطرح کرد، تا زمینه برای اعلام نبوّتش فراهم باشد. شرایط یک مدیریّت کارآمد در جامعه عبارتند از: ۱. اعتماد مردم ۲. صداقت ۳. علم و دانایی ۴. پیش بینی صحیح ۵. اطاعت مردم. زیرا مردم طرح یوسف را اجرا کردند. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
jaaar.com_Kayhan_1401-7-9.pdf
7.67M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز شنبه‌ ۹ مهر ۱‌۴۰۱ ۴ ربیع‌الاول ۱۴۴۴ ۱ اکتبر ۲۰۲۲ ذکر روز شنبه: یا رَبَّ العالَمینَ تمام صفحات -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۲۷ ✅ بادکنک بازی 🔻 بچه ها عاشق بادکنک هستند؛ اما تنها در دست گرفتن بادکنک نیست که آن ها را شاد می کند. بازی با بادکنک می تواند آن ها را به هیجان بیاورد. در اینجا به عنوان نمونه به چند بازی اشاره می کنیم: 1⃣ بچه ها دوست دارند بازی های بزرگ ترها را انجام دهند؛ مثل والیبال، تنیس، پینگ پنگ؛ اما توانایی بازی کردن با توپ های سنگین را ندارند. بادکنک، جایگزین مناسبی برای توپ این بازی هاست. 🔸 شما در یک طرف ایستاده و کودکتان در طرف دیگر بایستد. بادکنک را مثل بازی والیبال به طرف هم پرت کرده و نگذارید روی زمین بیفتد. این کار را با راکت تنیس یا پینگ پنگ هم می توان انجام داد. اتاق را به دو قسمت تقسیم کنید که توپ در زمین هر کسی افتاد، یک امتیاز به نفع دیگری محسوب می شود. 2⃣ بادکنک وقتی می ترکد دور انداختنی نیست، از ترکیده آن هم می شود استفاده کرد. 🔹 بادکنک ترکیده را روی یک لیوان کشیده و آن را ببندید. حالا با نوک انگشتتان به گونه ای که بادکنک پاره نشود، آن را به طرف خودتان کشیده و رها کنید. در این صورت صدای جذابی برای بچه ها تولید می شود. ◀️ جست و خیز حاصل از بازی های بادکنکی، ورزش جسمی کودکان است. یادگیری استفاده از یک وسیله تا آخرین حد ممکن هم از مزایای برخی دیگر از این بازی هاست. 📚 برگرفته شده از کتاب بازی، بازوی تربیت -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت" قسمت شانزدهم ◀️ ۳ 🔹با عبور از «اردن»، نزدیک بحرالميت، آنان به «کنعان» نفوذ کردند و پس از فتح «اریحا» (۲۱) به‌زودی، شمال مرکزی «فلسطین» و سپس شمال فلسطين و سرانجام جنوب فلسطین را به تصرف در آوردند… لیکن، تصرف این سرزمین به‌صورت کامل انجام نگرفت. هنوز شماری شهرهای تسخیرناپذیر که گروه‌های قبایل را از یکدیگر جدا می‌ساختند، در سرتاسر این سرزمین وجود داشتند که یوشع (ع) نتوانسته بود آنها را مقهور کند. 🔹اما در مجموع، این فتوحات آن اندازه با توفیق همراه بود که یوشع را قادر ساخت به سازماندهی حیات سیاسی و دینی بنی‌اسرائیل بپردازد. او مناطق به تصرف درآمده را میان قبایل تقسیم کرده، به هریک از آنان براساس جمعیت‌شان سهمی اختصاص داد. اما این سازماندهی فدرال قبایل از آن‌چنان استحکامی برخوردار نبود که بتواند پس از یوشع (ع) دوام بیاورد و بعد از مرگ او، دوره‌ای از هرج و مرج پدید آمد که طیّ آن، «هرکس آن‌چه در نظرش پسند می‌آمد، کرد.» (۲۲) 🔹قبایل که دچار تفرقه بودند، حتی هنگامی که با خطر دشمنی که هنوز شکست نخورده بود، روبه‌رو بودند، نمی‌توانستند با یکدیگر متحد شوند. بنابراین، آنان مجبور بودند به راه‌های مسالمت‌آمیز توسّل جویند و این خود به تقلید شرک‌آمیز از دین همسایگانشان، با آیین‌های باروری شهوانی آن و اعمال و سنت‌های فوق‌العاده منحطّ دیگر انجامید. 🔹برخی پرستش یهوه را رها ساختند و به عبادت بعل‌ها (۲۳) و آستارته‌های (۲۴) بومی پرداختند که خود باروری زمین و افزایش رمه‌ها را به آن‌ها نسبت می‌دادند، برخی دیگر به عبادت یهوه و بعل پرداختند: یهوه را خدای نگهبان ملّت می‌دانستند؛ در حالی‌که بعل بخشنده‌ی محصول و انگور بود. شماری دیگر نیز به شیوه‌ای تلفیقی عمل می‌کردند و همه‌ی القاب، صفات و شیوه‌های پرستش خدایان محلی را به یهوه منتقل می‌ساختند. (۲۵) 🔹به هر حال بنی‌اسرائیل پس از تحمّل رنج‌های فراوان، با فرماندهی حضرت یوشع (ع) به «سرزمین موعود» رسید. به بیان تورات، حضرت موسی (ع) وعده‌ی این پیروزی را به حضرت یوشع (ع) داده بود: موسى، یوشع را احضار کرده در حضور تمام قوم اسرائیل به او گفت: «قوی و دلیر باش؛ زیرا تو این قوم را به آن سرزمینی که خداوند به اجداد ما وعده فرموده است، رهبری می‌کنی تا آن‌جا را متصرّف شوند». (۲۶) 🔹پس از یوشع بن نون (ع)، که فتوحات بسیاری برای بنی‌اسرائیل داشت، سموئیل (ع) رهبری آنان را برعهده گرفت. (۲۷) از رهبران دینی پس از او، می‌توان به داوود بن یسی (ع)، سليمان بن داوود (ع)، سمعیای نبی (ع) و ایلیای نبی (ع) اشاره کرد. (۲۸)و(۲۹) ◀️ همه‌ی مقصود خداوند متعال محقق نشد 🔹بنی‌اسرائیل، پیش از آن‌که موفق به انجام مأموریت بزرگی که خداوند بر دوششان نهاده بود شوند، از مسیر خارج شدند. 🔹بعثت حضرت موسی (ع) و سایر انبیای بنی‌اسرائیل، به‌رغم همه‌ی مجاهدت‌های آن برگزیده‌های آسمانی و همه‌ی معجزات و نعمت‌های نازله از آسمان در جان بنی‌اسرائیل کارگر نیفتاد و جز اندکی از پیروان راستین حضرت موسی کلیم‌الله (ع) مابقی، مست باده‌ی قدرت شدند و از مسیر حقیقی به انحراف افتاده و میل به ملک‌داری و قدرت‌طلبی فزونی یافت. تفکّر موسوی جای خود را به اندیشه‌ی یهودیانه داد. 🔹قرآن کریم بنی‌اسرائیل را به‌دلیل انحراف از جاده حق، پس از تجربه‌ی بسیاری از معجزات و آیات آشکار مورد سرزنش و مذمت قرار می‌دهد: «سَلْ بَنِي إسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (۳۰) از بنی‌اسرائیل بپرس چقدر نشانه‌های روشن و روشنگر که هرکدام نعمتی به‌شمار می‌رفت به آنان دادیم؛ ولی نشانه‌ها را نادیده انگاشتند و نعمت‌های الهی را دگرگون ساختند و دچار کیفر شدند و خدا سخت‌کيفر است.» 🔹این آیات الهی، شامل معجزات گوناگونی چون تبدیل‌شدن عصا به اژدها، شکافته‌شدن دریا و غرق‌شدن فرعون و لشکریانش، نزول منّ و سلوى و… بود؛ اما آنان پی‌درپی شرک ورزیدند، عهد شکستند و در تباهی و فساد به بت‌پرستی روی آوردند. «لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إسْرَائِيلَ وَ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ (۳۱) ما از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانی بر ایشان فرستادیم. هرگاه که پیامبری چیزی می‌گفت که با خواهش دلشان موافق نبود، گروهی را تکذیب و گروهی را می‌کشتند.» ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🌺❤️ ❤️🌺 🇮🇷قسمت شانزدهم🇮🇷 ✒بیا زینبت رو ببر تا بیمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم ... چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم. از در اتاق که رفتم تو ... مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند ... مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد ... چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد ... بی امان، گریه می کردن. مثل مرده ها شده بودم ... بی توجه بهشون رفتم سمت زینب ... صورتش گر گرفته بود ... چشم هاش کاسه خون بود ... از شدت تب، من رو تشخیص نمی داد ... حتی زبانش درست کار نمی کرد ... اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت ... دست کشیدم روی سرش ... - زینبم ... دخترم! هیچ واکنشی نداشت ... - تو رو قرآن نگام کن ... ببین مامان اومده پیشت ... زینب مامان ... تو رو قرآن ... دکترش، من رو کشید کنار ... توی وجودم قیامت بود ... با زبان بی زبانی بهم فهموند ... کار زینبم به امروز و فرداست ... دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود ... من با همون لباس منطقه ... بدون اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم ... پرستار زینبم شدم ... اون تشنج می کرد ... من باهاش جون می دادم. دیگه طاقت نداشتم ... زنگ زدم به نغمه بیاد جای من ... اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون ... رفتم خونه ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... دو رکعت نماز خوندم ... سلام که دادم ... همون طور نشسته ... اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت ... - علی جان .. هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم ... هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ... هیچ وقت، حتی زیر شکنجه شکایت نکردم ... اما دیگه طاقت ندارم ... زجرکش شدن بچه ام رو نمی تونم ببینم ... یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری ... یا کامل شفایش را میگیری ... و الا به ولای علی ... شکایتت رو به جدت، پسر فاطمه زهرا می کنم ... زینب، از اول هم فقط بچه تو بود ... روز و شبش تو بودی ... نفس و شاهرگش تو بودی ... چه ببریش، چه بزاریش ... دیگه مسئولیتش با من نیست! اشکم دیگه اشک نبود ... ناله و درد از چشم هام پایین می اومد ... تمام سجاده و لباسم خیس شده بود... برگشتم بیمارستان ... وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ... - بردی علی جان؟ ... دخترت رو بردی؟ ... هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم ... التهاب همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ... به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... رفتم توی اتاق ... زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد ... تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت، پرید توی بغلم ... بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ... نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد: - حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ... دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت... - مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود ... اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... بعد هم بهم گفت: به مادرت بگو ... چشم! هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... اما زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ... بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ... زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین ... مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم. مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ... همه دوره ام کرده بودن ... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم ... ◀️ ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 ۹ مهرماه، روز جهانی سالمندان گرامی باد. 🔹پیامبر اکرم (ص): احترام گذاشتن به مسلمان مو سفید و سالخورده از جمله تجلیل خداست و از ما نیست کسی که بزرگسال ما را احترام نکند. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
❤️روز همدردی وهمبستگی با کودکان ونوجوانان فلسطینی 🔴 قدس بلاشک پایتخت فلسطین است ♦️امام خامنه ای :من عقیده‌ام این است که این مجاهدت مقابل رژیم صهیونیستی به نتیجه خواهد رسید، کما اینکه امروز هم مقاومت پیشرفت کرده است. ♦️شما ملاحظه کنید یک روز اینها شعار از نیل تا فرات میدادند، امروز دور خودشان دیوار میکشند که بتوانند خودشان را در آنجا حفظ کنند در سرزمین غصبی، صهیونیستها. ♦️فلسطین یک مجموعه است یک کشور و یک تاریخ است. فلسطین از است و قدس هم بلاشک پایتخت آن است. ♦️این کار آمریکایی‌ها که امروز یک قدری با صراحت بیشتری نسبت به این غلط زیادی را میکنند این به جایی نخواهد رسید و قادر نیستند این کار را به انجام برسانند. ♦️دولت‌هایی که به آمریکا و صهیونیست‌ها کمک میکنند دارند میکنند؛ مثل کاری که سعودی‌ها میکنند. این کار قطعا خیانت به امت اسلامی و دنیای اسلام است. ۹۶/۱۰/۲۶ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۹۱ 🖋 مقاله‌ی بیست و سوم: 🏴 فرضیه کالبدشکافانه در مورد راز مرگ [امام] حسن [ع] در قرن هفتم میلادی ▪️مسمومیت با کلراید جیوه قسمت پنجم: ◀️ نتیجه‌گیری 🔹مستندات مربوط به سبز شدن رنگ پوست که می‌توانسته در اثر نارسایی حاد کلیوی باشد و همزمان استفراغ خون و ظاهراً لخته خونی، مسلّماً با مسمومیّت در اثر کالومل هم‌خوانی دارند. کالومل معدنی می‌تواند به‌صورت پوسته طلایی زردرنگ ظاهر شود که در حالت جامد پودری، با براده‌های طلا (که در برخی متون در مورد سم استفاده‌شده به آن اشاره شده است) اشتباه گرفته می‌شود. 🔹آثار سم بر روی کنیز آزادشده‌ی [امام] حسن [ع] نشان می‌دهند که در زمان مرگ [شهادت] وی، هردو نفر که مقیم یک خانه بوده‌اند از یک بیماری رنج می‌برده‌اند. این امر در کنار چند سند تاریخی، انگشت اتهام را به سوی جعده همسر [امام] حسن [ع] به‌عنوان متهم ردیف اول نشانه می‌رود. 🔹تعداد قابل توجهی از معادن جیوه حاوی کالومل در غرب ترکیه امروزی وجود دارند. در زمان رحلت [امام] حسن [ع]، این منطقه در قلب امپراتوری بیزانس قرار داشته است. خلیفه به‌دنبال آن بود که پسرش را جانشین خود کند. (او در زمان مرگ خود، این کار را انجام داده و از مردم برای پسرش بیعت گرفته بود) [امام] حسن [ع] مزاحم چنین هدفی بود، چرا که با خلیفه شرط کرده بود که حق ندارد جانشینی برای خود تعیین نماید. همان‌طور که اغلب در خاندان‌های سیاسی رخ می‌دهد، مصلحت در اقدام به ترور بوده است. 🔹گزارش‌های مربوط به درخواست خلیفه از امپراتور بیزانس برای یک نوشیدنی سمّی که در قالب یک نامه صورت پذیرفت، به‌وضوح نشان از قصد وی برای اجرای چنین توطئه‌ای دارد. این گزارش‌ها نشان می‌دهند که امپراتور نیز در نهایت با این خواسته موافقت کرده است. 🔹این واقعیت که نه کالبدشکافی و نه تحقیق قانونی به‌وسیله‌ی مقامات آن زمان صورت نپذیرفته است، مانع از بررسی اسناد به‌جامانده از شاهدان عینی نمی‌شود. حقایق کانی‌شناختی، پزشکی و شیمیایی از این فرضیه حمایت می‌کنند که مرگ [امام] حسن [ع] در اثر مسمومیت با کلراید جیوه کالومل صورت گرفته است. این فرضیه‌ی کالبدشناسانه با این انگاره‌ی تاریخی ذکرشده در مستندات تاریخی انطباق دارد که می‌گوید: "[امام] حسن [ع] به‌وسیله‌ی جعده، به تحریک خلیفه و با مشارکت امپراتور بیزانس مسموم شده است." ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2459 -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee