eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
📰 دکه روزنامه‌ - پنج‌شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱
📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت" قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2984 ✳️ قسمت سوم 📖 نقشه‌ی حرکت حضرت ابراهیم (ع) 🖋 «تورات»، ابراهیم (ع) را اوّلین و مهم‌ترین شخصیّت «قوم اسرائیل» معرفی می‌کند و او اوّلین پیامبر یهود است که خدای اسرائیلیان با او ارتباط مستقیم برقرار می‌کند و با او عقد و میثاق می‌بندد. به‌عبارت دیگر، موجودیّت قوم اسرائیل از زمان ابراهیم (ع) و به‌وسیله‌ی وعده‌ای که «یهوه» برای ایجاد قومی بزرگ به او می‌دهد، اعلام می‌گردد. در زمان ابراهیم، اسرائیلیان، هنوز هویّت نیافته‌اند و نام اسرائیل مطرح نشده است و فقط وعده‌ی تشکیل آنها از جانب یهوه داده می‌شود. 🔹 منشأ ابراهیم، شهر «اور» است و او به اتفاق پدرش «نزاخ» و برادرش «حرّان» و زنش «سارائی» و برادرزاده‌اش «لوط»، از اور به «حرّان» مهاجرت می‌نماید. (۱) 🔹 در «قرآن» عبارت «بنی‌اسرائیل» به‌معنای فرزندان و «قوم اسرائیل»، چهل‌ویک مرتبه و در آیات مختلف آمده است. در آثار اسلامی، برای «بنی‌اسرائیل» معانی مختلفی ذکر شده است: «کسی که همراه خدا می‌جنگد»، «برگزیده‌ی خدا»، «بنده‌ی خدا»، «کسی که بر خدا ظفر یافت»، «سرباز خدا»، و… 🔹 واژه‌ی «اسرائیل» برای اولین‌بار در «عهد عتیق» آمده است که پس از پیروزی یعقوب بر فرشته‌ی خدا و در نبردی رمزآمیز، به وی چنین خطاب شده است: «از این پس، نام تو یعقوب خوانده نشود؛ بلکه اسرائیل؛ زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی.» (۲) 🔹 تورات، تشکیل اقوام اسرائیلی را خیلی ساده و عامیانه توجیه می‌کند. یک خانواده‌ی کلدانی از «اور» به «حرّان» و سپس به «کنعان» مهاجرت می‌نماید و از آنجا یک شیخ قبیله با دوازده فرزندش وارد «مصر» می‌شوند. این دوازده فرزند هریک قبیله‌ای در این محیط متمدن به وجود می‌آورند که پس از مدّتی، تعداد آنها از مردم مصر بیشتر می‌شود و روزی هم تمام آنها دسته‌جمعی به‌سوی کنعان باز می‌گردند و این سرزمین را بین خود تقسیم می‌کنند! 🔹 برای شناخت ماهیّت قوم اسرائیل باید در چند مرحله به بررسی پرداخت. این مراحل را از نظر تورات (نه از دید تاریخ) می‌توان چنین تقسیم‌بندی کرد: 👈 الف) دوران شیوخ (پاتریارش‌ها)؛ مرحله مهاجرت اول و ورود به کنعان، 👈 ب) دوران سکونت؛ مرحله‌ی ورود و توقّف در مصر، 👈 ج) دوران خروج (اکسودوس)؛ مرحله‌ی مهاجرت دوم و خروج از مصر، 👈 د) دوران نفوذ؛ مرحله‌ی نفوذ در کنعان و تصرّف آن، 👈 هـ) دوران قضاوت (شوفتیم)؛ مرحله‌ی تشکیل جامعه، 👈 و) دوران سلاطین (ملکیم). مرحله‌ی تشکیل دولت، 🔹 در آغاز می‌پردازیم به ماهیّت نام اسرائیل و هویّت تاریخی این قوم. قومی که در تورات، بنی‌اسرائیل نامیده شده است، قبایل کوچک و بی نام و نشانی بوده‌اند که نه از نظر تاریخی و نه از نظر تمدّن و فرهنگ، هیچ برجستگی‌یی نداشته‌اند و اگر دین آنان به‌عنوان پایه‌ی دو دین بزرگ جهانی مسیحیّت و اسلام مطرح نمی‌شد، شاید امروز کمتر کسی به تاریخ آنان توجّه می‌کرد. 🔹 بی‌نشان بودن این قوم سبب شده است که درباره‌ی گذشته‌ی آن، هیچ‌گونه اثر و شواهدی تاریخی وجود نداشته باشد و ما جز کتاب مقدّس دین یهود، به هیچ منبع دیگری نمی‌توانیم اتّکا کنیم. متأسفانه به دلایلی که بیان خواهد شد، این کتاب نیز دارای ارزش تاریخی نیست و برای کشف تاریخ حقیقی قوم اسرائیل، مجبوریم با استفاده از اشارات و علامات این کتاب و مقایسه‌ی آنها با آثار جسته-گریخته‌ای که در گوشه کنار و در ارتباط با تمدّن‌های دیگر به‌دست آمده است، کلیّاتی را بازسازی کنیم که البته با حدس و گمان، بیشتر توأم خواهد بود تا واقعیّات معتبر. (۳) 🔹 به دلایل یاد شده پژوهشگران مستقل، در بررسی فراز و فرودهای تاریخی این قوم، عموماً مواجه با گمانه‌زنی و گاه دخل و تصرّف‌های متعصّبانه‌ی مورّخان بنی‌اسرائیل می‌شوند. از آنجا که نگارنده در این اثر، همه‌ی سعی خویش را مصروف ترسیم اجمالی مسیر گذار «قبیله لعنت» در گستره‌ی تاریخ کرده است، در مطالعه‌ی نقطه‌عطف‌های رفته بر حیات تاریخی «بنی‌اسرائیل»، به مهاجرت اوّل و ورود به «کنعان» مراجعه می‌کند. ◀️ حضرت ابراهیم (ع) 🔹 مبعوث شده از سوی خداوند متعال، در کوه‌های «اور» [واقع در سومر] نشو و نموّ کرد و پس از رسیدن به بلوغ سنّی و تکامل عقلی، به الهام الهی، قلبش روشن گشت و با مطالعه‌ی آثار خداوند به مرحله‌ی یقین رسید و به‌واسطه‌ی تضرّع و سجده در برابر خداوند عالمیان و با احسان و نیکوکاری و تقوی، آن‌چنان در محضر خداوند والامقام شد که به دریافت لقب خلیل‌الله مفتخر گردید. (۴) ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۱۹ ✅ نقشۀ گنج؛ 〽️ یک شیء را در محلی پنهان کنید؛ اما آدرس آن را در یک برگه به صورتی که معمولاً نقشه‌های گنج را می‌نویسند، بنویسید. 🔺 این بازی را در خانه هم می‌شود انجام داد. 🔹 برای رقابتی کردن این بازی می‌توان به تعداد بچه‌هایی که در این بازی مشارکت دارند، نقشۀ گنج نوشت. 🔸 برای مشارکتی کردن این بازی هم می‌توان یک نقشۀ سخت نوشت تا بچه‌ها با همکاری یکدیگر آن را پیدا کنند. ✴️ یک آیۀ قرآن، روایات، جملۀ حکمت آمیز می‌تواند گنجی باشد که بچه‌ها باید به دنبال آن بگردند. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
: 🔥تنها میان داعش🔥 ◀️ قسمت سی و سوم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق می‌زد و با چشمانی شیطانی به رویم می‌خندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمی‌رسید. 💠 پاهایم سُست شده بود و فقط می‌خواستم فرار کنم. با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار گلوله جیغم را در گلو خفه کرد. مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ می‌زدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه تهدیدم کرد: «یه بار دیگه جیغ بزنی می‌کُشمت!» 💠 از نگاه نحسش نجاست می‌چکید و می‌دیدم برای تصاحبم لَه‌لَه می‌زند. نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب می‌کشیدم تا فرار کنم. در این زندان راه فراری نبود. پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. از درماندگی‌ام لذت می‌برد. رمقی برای حرکت نداشت. تکیه به دیوار به اشکم خندید و طعنه زد: «خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمی‌کردم انقدر زود برسی!» 💠 با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم کشید: «با غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!» پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود. لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. می‌دید تمام تنم از ترس می‌لرزد حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت: «پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» 💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بعثی بودم. نگاهم از پا در آمد با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد: «زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط داعش راهی نیس!» همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد دیگر بین من و مرگ فاصله‌ای نبود. 💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه جهنمی‌اش بدن لرزانم را تماشا می‌کرد چشمش به ساکم افتاد سر به سر حال خرابم گذاشت: «واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود دوباره خندید و مسخره کرد: «مگه تو آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟» 💠 صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد: «پسرعموت رو خودم سر بریدم!» احساس کردم حنجره‌ام بریده شد نفس‌هایم به خس‌خس افتاد دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید. 💠 چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم نارنجک را با دستم لمس کردم. عباس برای چنین روزی این نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود ناگهان صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. 💠 انگار باران خمپاره و گلوله بر سر منطقه می‌بارید زمین زیر پایمان می‌جوشید در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، غیرت‌شان برای من می‌تپید و حالا همه شهید شده بودند انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم... ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
26.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺کارتون (۱۸) 🎞این قسمت: آهنگری یاور -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
31.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
5⃣ قسمت پنجم: وال‌استریت 🎬 این مستند به نحوهٔ شکل‌گیری و قدرت‌یافتنِ نهادهای سرّی و قدرتمند جهانی همانند بانک جهانی، یونسکو، شورای حقوق بشر، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و... می‌پردازد که با سیاست‌ها و برنامه‌های استراتژیک خود عقاید، عواطف، سلایق و عمیق‌ترین لایه‌های شخصیتی مردم و دولت‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند و هدف آنها تغییر مردم از طریق کنترل اذهان عمومی (امپراطوری رسانه‌ای در دنیا، قاچاق بین‌المللی مواد مخدر و... ) برای تشکیل یک می‌باشد. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید معروفی که در شکم مادرش مرده بود! 🔺روایتی متفاوت از حاج حسین یکتا!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 درخواست غیرمنتظره از دعوت از شیردل برای رفتن به علیرضا پناهیان در پاسخ به اینکه اگر قرار باشد یک نفر را از هر کجای دنیا به کربلا دعوت کنید، چه کسی است گفت:«شاید تعجب کنید، اما من اگر بخواهم کسی را به کربلا دعوت کنم، آن یک نفر آقای گیبسون است. سال‌ها قبل شنیده بودم او با زندگی امام حسین آشنا شده و سوال کرده چرا داستان زندگی ایشان فیلم نشده است. میارمش تا اربعین و جاده را ببیند. در اینجا زیبایی با ذوقی که ناشی از عشق و محبت است و حتی کسانی که مسلمان نیستند در این مسیر می‌آیند و لذت می‌برند. اربعین یک زندگی و تمدن بسیار زیبا را به ما ارائه می‌دهد.» 🔹مل گیبسون از جمله بازیگران متفاوت سینمای غرب است. بعد از ساختن «مصائب مسیح»، چندباری کلید بایکوت گیبسون و حذف او از چرخه‌ کاری سینما زده شد اما محبوبیت و البته پشتکارش او را نگه داشت.
در خدمت: 💠 قسمت چهاردهم ✅روش‌های تحکیم خانواده؛ ☑️شاخصه‌های زیر‌ساختی برای حل منازعات و مشکلات خانوادگی 2⃣1⃣ واضح صحبت کنیم: 💝 منظورمان را طوری بیان کنیم که برای همسرمان روشن باشد و به‌راحتی متوجه شود. 🌸 گاهی اوقات در منازعات وقتی حرفمان را واضح بیان ‌می‌کنیم، می‌بینیم همسرمان دچار سوء تفاهم بوده است و به‌راحتی نزاع پایان می‌یابد. 🌷 مثلاً به جای اینکه به همسرت بگویی: نمی‌خوای یکم بهتر از این باشی؟ ، سعی کن دقیقاً همان چیزی را که از او انتظار داری بیان کنی، زیرا ممکن است منظورت را نفهمیده باشد، درحالی‌که فکر میکنی بی‌تفاوت است. 🌼از اینکه حرفت را واضح بزنی نترس، چه بسا او خودش را آماده‌ کرده‌است تا همانطور که تو می‌خواهی باشد. 3⃣1⃣ از رفتارها و کلمات توهین آمیز در منازعات و گفت‌وگو ها بپرهیزیم: 🤔 به کار بردن اینگونه رفتارها، نشانه ضعف در ارتباط گیری طرفین است. به هیچ وجه اینگونه رفتارها نشانه‌ی شوخ طبعی، قدرتمندی، مهم‌تر بودن، ابراز علاقه یا... نیست و تنها نتیجه‌اش آسیب دیدن رابطه عاطفی و مؤدبانه بین زوجین می‌باشد. 🌼این ها زیرساخت است و باید رعایت شود. 4⃣1⃣ تقویت فنّ بیان: 🌸 زیبا حرف زدن و بیان خوب داشتن، باعث ایجاد فضایی آرام و محبت آمیز می‌شود و خانواده را در برابر منازعات پیش رو ایمن ‌می‌کند. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
درخدمت در "سالن مطالعه محله زینبیه" @salonemotalee
1401.05.11-Panahian-Uni-Emam-Sadeq-Mokhtasat-Zaman-Ma-Va-Ayande-Zohur-05-High_YasDL.com (1).mp3
31.18M
🎙سخنرانی دهه محرم سال ۱۴۰۱ ✨ مختصات زمان ما و آینده‌ای که تا ظهور در پیش داریم 🏴 شب پنجم: مختصات زمان ما بر اساس انتشار قدرت و تکنولوژی بین مردم -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee