🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
•┈┈••🍃 #لطیفه_نکته ۳۸۲🍃••┈┈•
اخیرا تصمیم گرفتم که؛
دیگه با زبونم کسی رو اذیت نکنم😐😊😍
فقط با لگد 😱
والا! زبونم خسته شده دیگه😂😂
--------🔸😜🔸---------
🤲 به نام خدای زیبا سخن
✋ سلام
💐 #خداوند_حکیم در قرآن کریم فرموده:
وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً
و با مردم با زبان خوش سخن بگویید.
📖 قرآن کریم، سوره بقره، بخشی از آیه۸۳
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✍ این آیه توصیه میکند؛
با همه انسانها با زبانی خوش صحبت کنید
خواه مسلمان باشد یا نباشد؛
اگرچه به همهى مردم نمىتوان احسان كرد، ولى با همه آنان مىتوان خوب سخن گفت و خوب برخورد کرد.
نیز می توان به این مهم رسید که اگر به کسی احسان و نیکی کردی مبادا با زبانت او را آزار دهی و احسانت را با منت خراب کنی!
بايد نیکی خود را با ادب همراه کرده و از منت دور کنی.
گاهی این حکایت بس عجیب است که رفتار ما را خداوند می بیند و میپوشاند؛ اما دوستی نمیبیند و فریاد میزند و با زبان خود ما را میآزارد!
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
#تقویم_امروز
امروز؛ دوشنبه
۱ خرداد ۱۴۰۲
۲ ذیقعده ۱۴۴۴
۲۲ مِی ۲۰۲۳
منسوب به دو سرور جوانان بهشتی #امام_حسن و #امام_حسین علیهماالسلام
ذکر امروز؛ یکصد مرتبه
یَا قَاضِیَ الحَجَاتِ
•┈┈••✾•🌸مناسبتهای امروز🌸•✾••┈┈•
📆 مناسبتهای شمسی
🔹شهادت محمد بروجردی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء (۱۳۶۲ ش)
🔹آغاز محاصره اقتصادي ايران توسط آمريكا و اروپا (۱۳۵۹ ش)
🔹روز بزرگداشت "صدرالدين محمدقوام شيرازي" معروف به "ملاصدرا"
🔹بستری شدن امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در بیمارستان قلب جماران (۱۳۶۸ ش)
📆 مناسبتهای قمری
📆 مناسبتهای میلادی
🖊 بیشتر بدانیم:
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews75979710412148514950150.pdf
14.69M
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
تمام صفحات
#روزنامه_کیهان
امروز دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران حج ۴۰۲: از نگاه جهانی و فراسرزمینی آحاد مسلمان در مسئله حج نباید غفلت کرد.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#متن_سخنرانی
#امام_خامنهای
#دیدار_با_دستاندرکاران_حج ۱۴۰۲
#حج
قسمت چهارم؛
🔹اینکه امام بزرگوار (رضواناللهعلیه) اصرار کردند، بنده هم به تبعِ ایشان تأکید کردم که حتماً در نمازهای مسجدالحرام ــ نمازهای اهلسنّت ــ شرکت کنید، این به خاطر همین است؛
وَالّا آنجا در مسجدالحرام یک جمعیّت میلیونی جمع میشوند نماز میخوانند، شما هم در هتلِ خودت با پنجاه نفر آدم نماز بخوانید، این نمیشود.
در اجتماعات شرکت کنید،
حرف بزنید،
صحبت کنید،
تماس بگیرید.
بله، مخالفت هست با اینها،
میدانیم؛ ممانعت هست،
امّا آن کسی که ممانعت میکند یک انسان است، شما هم یک انسانی؛
شما میتوانید [حرف بزنید].
این منافع را باید به دست آورد.
منافع معنوی، همین دعا و تضرّع است.
هر چه میتوانید دعا کنید،
هرچه میتوانید تضرّع کنید.
هر چه میتوانید در مسجدالحرام، در مدینهی منوّره آن عملی را که خدای متعال دوست میدارد که عبارت است از آن عمل مخلصانه و نگاه مخلصانه و تضرّع الی الله تعالیٰ، این را تکرار کنید، زیاد کنید، افزایش بدهید.
🔹اَللهُمَّ ارزُقنی حُبَّکَ وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یوصِلُنی اِلیٰ قُربِک؛(۱۰)
عملی که ما را به خدا نزدیک میکند؛ [مثل] همین تضرّع و همین توجّه و ادعیهای که وارد شده.
یا ادعیهای که مخصوص آنجا هم نیست،
[مثل] همین دعای کمیل؛ این [خواندن] دستهجمعی دعای کمیل بسیار کار خوبی است؛
🔹مسئولان محترم با طرفهای مسئول در آن کشور صحبت کنند، تفاهم کنند، توافق کنند که این [کار] انجام بگیرد.
این، این بخش مثبت قضیّه، [یعنی] بخش تقرّب الی الله؛ آن طرف هم بخش برائت از مشرکین، و این حرکت عظیمی که وجود دارد و ادامه دارد و باید ادامه پیدا کند.
🔹یکی از افتخارات جمهوری اسلامی این است که این ظرفیّتها را شناساند؛
نمیگوییم حالا به طور کامل احیا کرد که نکردیم ــ به طور کامل احیا نکردیم، باید بکنیم ــ امّا این ظرفیّتها را به آحاد مردم شناساند.
قبل از انقلاب، این چیزها مطرح نبود؛
نه آحاد مردم متوجّه این چیزها بودند، نه ماها که عمامه به سر داشتیم و برای مردم موعظه میکردیم؛ ماها هم متوجّه این چیزها نبودیم.
اینها را انقلاب به ما یاد داد،
اینها را حرکت انقلابی به ما یاد داد؛
این ظرفیّتهای عظیم حج را به ما نشان داد.
خیلی خب، این ظرفیّتها را به مردم معرّفی کنیم،
بعد هم سعی کنیم که عمل کنیم.
🔹خداوند انشاءالله شماها را موفّق بدارد، حجّتان را قبول کند؛
انشاءالله خداوند حجّ همهی حجّاج از سراسر عالم را مقبول کند
و به آنها توفیق بدهد و عزّت و احترام برای آنها فراهم کند
و روح مطهّر امام و شهدای عزیز را انشاءالله شاد کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🤲 والحمدلله
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
🇮🇷 #وقتی_مهتاب_گم_شد 🇮🇷
✒قسمت صد و بیست و یکم
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/790
✳️ فصل دهم
نبرد فاو ۱۲
به فاو برگشتیم
داخل ساختمان شدیم
حسن ترک و بچههای طرح و عملیات آنجا بودند
نه پتویی برای استراحت داشتیم و نه غذایی برای خوردن
اطراف ساختمان پر بود از جنازه
کمکم از دیدن این همه جنازه حالم به هم میخورد
زخممعده هم داشتم
اما دریغ از یک تکه نان خشک
یک ماشینتویوتا رسید
ظاهراً اولین خودرو از لشکر ما بود که توانسته بود با قایق به این طرف بیاید
اما آن هم ماشین غذا نبود
تویوتای گردان محسن ترکاشوند بود
علیآقا تا ترکاشوند را دید، گفت: "حاجی ماشینت را بده بچهها بروند یک ماموریت مهم!؟"
ترکاشوند از طرفی قبلاً نیروی اطلاعات عملیات بود و برای علیآقا حرمت خاصی قائل بود. از طرفی هم با آن خودرو تمام امور گردانش را رتق و فتق میکرد.
گفت: "میدهم! ولی با راننده!"
علیآقا قبول کرد
به من و سه نفر دیگر گفت: "امشب بروید شناسایی!"
پرسیدم: "شناسایی با ماشین!؟"
گفت: "آره! تا آن نقطهای که نشان کردهایم!"
منظورش آنجایی بود که سلاحهای عراقی را زیر خاک گذاشته بودیم.
باید راننده را هم به شکلی دست به سر میکردیم.
به سمت جاده بصره راه افتادیم
من توی دل راننده را خالی کردم
گفتم: "جایی که ما میرویم راه برگشت ندارد! خودت میدانی! میخواهی با ما بیا و گرنه ماشینت را بده و خودت همینجا بمان! اگر ما زنده برگشتیم که ماشین را به تو بر میگردانیم!"
راننده که حسابی ترسیده بود، گفت: "جواب آقای ترکاشوند را چه بدهم!؟"
یکی از بچهها گفت: "اگر با ما بیایی شهید میشوی! آن وقت جواب دادن اصلا معنا ندارد!؟"
راننده درمانده شد
تویوتا را تحویل داد
توی راه کلی خندیدیم اما دروغ هم نگفته بودیم
به یک سهراهی رسیدیم
کسی با موتور تریل ایستاده بود
ظاهراً ترکش به لاستیک موتور خورده بود
پشت موتور هم یدکی بسته شده بود و روی آن چند کوله پشتی قرار داشت
از تخریبچیهای لشکر امام حسین بود
گفت: "دوستانش مهمات و خرجهای انفجاری را برای برش دادن جاده آسفالت به جلو بردهاند اما موتور او ترکش خورده و باید آن کوله پشتیهای پر از فیتیله و چاشنی را به خط برساند."
اول به حرفش اعتنایی نکردیم
اما من حس انجام وظیفه تخریبچی را فهمیدم
او هم زیرک بود اول التماس کرد و بعد گریه
تخریبچی را با یدک و موتورش پشت تویوتا نشاندیم
به سمت محل درگیری رفتیم
هوا تاریک بود
هر چه جلوتر میرفتیم صدای انفجارها و فرود خمپارهها بیشتر میشد
تا جایی که رد سرخ تیربارهای سنگین نیز آسمان بالای سرمان را میشکافت
منتظر بودیم تخریبچی بگوید همینجا بایست و پیاده شود
ناگهان یک منور بالای جاده منفجر شد
باورکردنی نبود
دوشکاچی عراقی از روی تانک به سمت ما تیراندازی میکرد
تیرهای رسام از دور و برمان رد میشد
تخریبچی زرنگ و البته بیانصاف ما را درست تا جایی برده بود که دوستانش منتظرش بودند
آنها دقیقا همان جا را باید برش میدادند
قاسم که پشت فرمان بود دور زد و پشت به دوشکای عراقیها شد
منتظر بودیم گلوله تانک مغزمان را به اتاقک ماشین بریزد
اما منور خاموش شد
ماشین داخل یک چاله در شانه جاده افتاد
با عجله و داد و فریاد تخریبچی، موتور و مهماتش را پیاده کردیم
نزدیک محل چاله مهمات رسیدیم
جایی را نمیدیدیم
با حدس و تخمین جلو میرفتیم
ماشین چند بار بالا و پایین رفت
انگار از روی سرعت گیر رد میشود
پیاده شدیم
من چراغقوه انداختم
متوجه شدم بی اینکه بفهمیم از روی چند جنازه رد شدهایم
بالاخره نور چراغ قوه روی یک تابلوی چوبی روی کپه خاک بود افتاد
خاکها را کنار زدیم
آرپیجیها، بیسیمها و تیر بار پلامین را برداشتیم و برگشتیم
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛
https://eitaa.com/salonemotalee/792
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee