#ره_یافتگان
#حکایاتی_از_زندگی_علماء
#سعید_بن_جبیر 💠قسمت3️⃣
🔶روزگار سعید در حال گذران بود تا اینکه عبدالملک مروان به حکومت رسید. این حاکم ظالم،حجاج بن یوسف را فرماندار منطقه عراق کرد. حجاج حاکم خونریزی بود. مخالفان حکومت را به شدت مجازات می کرد. به خصوص با کسانی که با #امام_سجاد «علیه السلام» در ارتباط بودند، بسیار سخت گیر بود؛ طوری که هیچ یک از یاران امام سجاد «علیه السلام» نمی توانستند محبت خود را به امام آشکار کنند.
🔷سعید به دلیل دفاع از امام سجاد «علیه السلام» مورد تعقیب حکومت بود. او در فرار به شهرهای مختلف میرفت و در آنجا هم دست از علم برنمیداشت و در هرشهری که میرفت، مجلس درس خود را برگزار میکرد.
🔶در زمان زندگی سعید، قیامهای زیادی علیه حکومت اموی اتفاق افتاده بود. از جوانیش که قیام #عاشورا اتفاق افتاد تا قیام #توابین، #مختار، #زید_بن_علی و ... .
در سالهای پایانی عمر او، محمد بن اشعث علیه حجاج بن یوسف قیام کرد. او از سعید خواست تا با قیام آنها همراه شود. در ابتدا، سعید دعوت او را نپذیرفت. ابن اشعث به او گفت:«این قیام علیه حجاج بن یوسف است. کسی که بی گناهان را سر می برد و ستم های فراوان میکند. »
سعید ،در نهایت، با قیام ابن اشعث همراه شد. او در جنگ، شجاعت فراوانی از خود نشان داد و بسیار جنگید. این جنگ با پیروزی امویان تمام شد و قیام شکست خورد. ابن اشعث کشته شد و یاران او از جمله سعید فرار کردند.
🔷سعید ابتدا به #قزوین،بعد به #اصفهان ، از آنجا به قم و سپس به #آذربایجان رفت؛ اما این فرار ها او را خسته کرد و تصمیم گرفت به مکه بازگردد و در حرم امن الهی بماند.
فرماندار #مکه او را دستگیر کرد و به نزد حجاج برد...
♨️ادامهٔ داستان و مناظرهٔ جذاب سعید و حجاج را در قسمت بعدی بخوانید
https://eitaa.com/saluni