#استادصمدی_آملی
#چه_کسی_خطبه_عقدبخواند؟
وقتی رسول الله نشسته بود که دید، ملکی بر او وارد شده که مر او را بیست و چهار روی بود.
فقال: این ملک فرمودند عرض کردند: «یا محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم و... ..الله عز وجل عن ازوج نور من النور»
قال:« من من من»؟ قال:« فاطمة من علی» .
ملک عرض کرد ای پیغمبر خدای عز وجل
خدای عزوجل مرا برانگیخت که نور را به نور تزویج کنم.
گفت: چه کسی را با چه کسی؟
فرمود: « فاطمه با علی».
👈 اینها را هنگام عقد دختر، پسر، اینها خوب است آن موقعی که معمولاً طبق رسم متعارف باشد خوب است، که همچین نباشد که یک وقتی بین جمع، زن کوچک شود و بگویند با سرشکسته آمده مثل اینکه یه مردی گرفته زود گفته بله بله که از دستش نرود.
مثلاً یک مقداری سر عقد ناز میکند.
صبر میکنند، که خانوم اجازه میفرمایید شما را به عقد دایمی فلانی دربیاوریم، ایشون اون گوشه نشسته و سکوت می کند، این لابلای اجازه فرما ها، این حدیث خونده بشود، این حدیث، که مطلبی، حقیقتی القا بشوند.
👈مطلبی مطرح شود که نکته داشته باشد، که اینها بعد به فکر فرو بروند. الان از آن موارد بسیار سنگینش، که خیلی شما در جای خودش میتوانید بحثش را بفرمایید و بخصوص در بحث تمثلات، که چرا حضرت جناب این ملک، این فرشته بر جناب رسولالله که نازل شده که عرض میکند، میخواهیم علی را با فاطمه دو تا نور را، با همدیگر ازدواج بدهیم. نور را نور، دیگه طهارت محض است، عصمت صدق است.
در اینجا خطا، تاریکی، شک، اینها شبهه راه ندارد.
اصلاً این خانم افکار او، حالات او، نطفه او، و کانون گرم رحمش، زهدانش، پستانش، شیرش، تمام شئونش، نگاه کردنش، دیدنش همه یکپارچه نور است.
اصلا تاریکی ندارد و اگر انسانی در اون لحظه عقد چشم برزخیاش باز باشد و این خانم و آقا را نگاه بفرمایند، به ظاهر دو تکه نور این جا نشستهاند.
«ازوج نور من النور»
حق است، حق است، لفظ نور حق است. مقام عصمت است، اما نه این خانم و آقا این که خیلی تاریک است که، اون یکی خوبه نورش خوب است چطور دارند یک تاریکی را با یک نور را با همدیگر انسشان میدهند؟ اینها با هم مأنوس نمیشوند؟با هم نمی خورند !
👈در کنار هم جمع نمیشوند. تا عاقد کی باشد؟ عقد کننده کی باشد؟ حرف که میزند چه باشد؟ آن دهنش، آن الفاظش، آن عباراتش، آن تنفسش، اینها همه تأثیر می گذارد.
بعضی از شغلها در اجتماع، خیلی شریف است منتها بر اثر اینکه خیلی بهش اجتماع، احترام خاصی قائل نیست، هر کسی که از مثلا تحصیل، از کار، از مسیر نقص پیدا کرده مثلا ضعف پیدا کرده، نمی تواند پیش برود، می آید این شغلهای شریف را پیش میگیرد.
و حال اینکه شغل خیلی سنگین است.
خیلی کار می خواهد، اما چون اجتماع خیلی برایش حیثیتی قائل نیست آبرویی قائل نیست، افرادی به این شغل های شریف تن در می دهند که در مسیر تعالی شان، موفق نیستند، پس خوردند می آیند اینجا، مثل اینکه فرض، همین دفتر ازدواج، همین ازدواج بین یک زن و مرد را، الفت دادن، اینها خیلی آقا حرف است، خیلی سنگین است. بظاهر، حالت درآمدی پیدا کرده است. اینها از درآمد که دربیاید خیلی خوب میشود.
نه اینکه درآمد مادی شده، و لذا شغل خسیس شده، پست شده مثلاً، کوچیک شده است.
و لذا خجالت میکشند آنهایی که یک مقداری کار کردهاند، سنگینند، وزینند، تن به این امور در بدهند.
👈مگر اینکه حالا از آن جنبه اش باز الحمدلله در بین ما هست که مثلاً میگوییم که عقدمان را ببریم نزد فلان عالم خوانده شود، فلان انسان عارف خوانده شود، الهی خوانده شود، که انشاءالله آن نفس، آن جان، آن دم، این دو تا آقا پسر را و خانم دختر را، بگیرد که این دوتا را به هم انس بدهد، الفت برقرار کند به هر حال این شغل بودن دفتر ازدواج، باعث شده که درست نشده کار، و بیشتر به همین جنبه شغل و زودتر هم آقا بخواند که یکی دیگر باید عقد کنه، یکی دیگر باید عقد کند کار دارد
ادامه دارد......👇👇👇