📚«فرار از موصل»
داستانی واقعی از فرار دو اسیر ایرانی از اسارتگاه موصل در زمان جنگ تحمیلی نوشته حسین نیری
بریده متن:
«شبها که میخوابیدیم، چیزی نداشتیم رویمان بیندازیم. کمکم هوا سرد شد و عراقیها چند پتوی بسیار کهنه برایمان آوردند. مشخص بود پتوها را از طویله اسبها آوردهاند؛ سوراخسوراخ و پاره. روی پتوها پِهِن اسب و الاغ چسبیده بود. با همان مقدار آب سردی که داشتیم پتوها را شستیم و تقسیم کردیم. به هر پنج شش نفر یک پتو رسید. زیرانداز هم نداشتیم. اتاق جای خالی نداشت. بهصورت کتابی کنار هم میخوابیدیم و یک پتو را پنج شش نفر روی هم میانداختیم. بیشتر با بدن خودمان همدیگر را گرم میکردیم و همین کار باعث میشد، شپش خیلی سریع به بچهها سرایت کند. با آب سرد هم که خودمان را میشستیم فایدهای نداشت. شب که کنار اطرافیانت میخوابیدی باز همان آش بود و همان کاسه.»
#معرفی_کتاب
┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄
🌱 @Samed_org