Video_۲۰۲۱۱۲۰۴۲۲۵۰۳۶۳۴۹_by_videoshow.mp3
4.7M
🎙#پادکست
🔖 انسانِ در افق اهل بیت
🔺أجر عفیف، کمتر از شهید نیست!
🔷 عفت و حیا ؛ صفت ارزشمند
🎙 #حجت_الاسلام_چگینی
🦋#روانشناسی_عفاف
🦋#تربیتی
🦋#خانوادگی
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
⏳⌛️⏳
⏳⌛️
⏳
⏳ساعت شنی به من یاد داد
باید خالی شوی تا پر کنی
دلی را… چشمی را… گوشی را…
خالی کنی خودت را از نفرت
تا پر کنی کسی را از عشق…💖
خالی کنی چشمت را از کینه
تا پر شود چشمی از آرامش…😇
یادت باشد ☝️
ساعت شنی روزی میچرخد⏳
و این بار این تو هستی که پر میشوی…🎈
از آنچه خودت پر کرده ای دیگران را …💎
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
Video_۲۰۲۱۱۲۰۵۱۶۵۷۳۷۷۸۳_by_videoshow.mp3
4.05M
🎙 #پادکست
🔗 رهایی از بند
🔷خواب مرحوم سید احمدآقا خمینی
❗️کیفر عدم توجه به همسایه فقیر
🎙 #حجت_الاسلام_چگینی
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🔰 آیت الله حائری شیرازی
🔸آن 6 هزار سال عبادت، کار آن دو دقیقه سجده را نکرد!
▫️چرا می گوییم «جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ» (جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است)؟ چرا نمیگوییم جهاد مرد هم خوب زن داری کردنش است؟!
▫️ابلیس 6000 سال عبادت کرد. وقتی به او گفتند سجده بر آدم بکن، نکرد. اگر سجده بر آدم کرده بود، این 6000 سالش هم مقبول واقع میشد. پس دو نوع عبادت داریم: «عبادت 6000 ساله» و «عبادت سجده بر آدم».
▫️شما مردها میدانید اطاعتی که خانمها از شما میکنند، از نوع چه عبادتی است؟ و وظایفی که شما نسبت به همسرتان انجام میدهید، از نوع چه عبادتی است؟ شما میگویید ما طبق آیهٔ (الرجال قوامون علی النساء)، #قوّام هستیم و او تحت قیمومیت ما است. اما میدانید اطاعت زن از چه سنخ عبادتی است و کارهای شما از چه نوع عبادتی است؟
▫️انجام وظایف مرد نسبت به همسرش، از نوع عبادت 6000 ساله است! چرا؟ چون همراه با #آقایی است، همراه با #عزت است. اما اطاعت زن از شوهر، از نوع «سجده بر آدم» است، چون همراهش #پا_گذاشتن_روی_عزت است. این اطاعت، بسیار تلخ است! تلخیاش مثل تیر باران شدن در جهاد است. مثل شمشیر خوردن در جهاد است. همان ثوابهایی که مرد در حین تیر خوردن و قطعه قطعه شدن، در جهاد میبرد، خداوند برای زن در خانه گذاشته است! نمیشود بدون سختی، این ثواب را به زن بدهند. به همین دلیل، اطاعت زن، جهاد است اما حکمرانی شما در خانه، جهاد نیست! اگر زن، قوّامیت مرد را پذیرفت، مانند ملائکه میشود که سجده بر آدم را پذیرفتند.
▫️زنها خیال میکنند خدا رعایتشان نکرده است. اشتباه میکنند! خدا سجده بر آدمش را داد به زن ها! عبادت معمولیِ شش هزار ساله را داد به مردها. از این جهت، مردها یک عبادت از نوع «سجده بر آدم» را #بدهکارند. با نماز و روزه و حج و اینها کارشان نمیشود. باید به میدان جنگ بروند تا معلوم بشود منافق هستند یا مؤمن؟
شما مردها باید بروید جهاد! بروید جهاد و آنجا مخالفت با نفس بکنید تا از نوع سجده بر آدم بشود. سجده بر آدمِ زنها این است که حرف مرد را گوش کنند اما «سجده بر آدم» برای شما مردها این است که تحت فرمان رهبر بروید جلوی گلوله. یعنی تحت مدیریت رهبرتان فحش بخورید، هتک بشوید، اهانت بشوید، ذلت ببینید؛ این ذلت سجده بر آدم است.
▫️آن وقت ببین! شش هزار سال عبادت، کار دو دقیقه سجده را نکرد! این را دادهاند به زنها و آن را دادهاند به شما! واقعاً خدای تعالی بین مرد و زن، عادلانه برخورد کرده است.
▫️چه جور شده است که خدا چنین کاری با زنها کرده است؟ چون اطمینان داشته که مؤمنههای آنها میپذیرند. خداوند میدانسته است که اینها جهت عاطفی دارند. اینها وقتی حساب میکنند که خدا گفته است، اطاعت میکنند.
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_سیزدهم 💠 باغ بهشت ☺️ از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده
⤴️⤴️⤴️
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_چهاردهم
💠 جانبازی در رکاب مولا
📆 سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در اواخر ماه رجب و اوایل ماه شعبان، زائر مکه و مدینه باشم. ما مُحرِم شدیم و وارد مسجد الحرام شدیم. بعد از اتمام اعمال به محل قرار کاروان آمدم. روحانی کاروان به من گفت: سه تا از خواهران کاروان الان آمدند، شما زحمت بکش و این سه نفر را برای طواف ببر و برگرد.
😴 خسته بودم اما قبول کردم.
سه تا از خانم های جوان کاروان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آنها خورد سرم را پایین انداختم.
▫️یک حوله اضافه داشتم. یک سر حوله را دست خودم گرفتم و سر دیگرش را در اختیار آنها قرار دادم. گفتم: من در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم به خاطر ماه رجب شلوغ است. شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید.
😞 یکی دو ساعت بعد با خستگی فراوان به محل قرار کاروان برگشتم در حالیکه اعمال آنها تمام شده بود و در کل این مدت اصلا به آنها نگاه نکردم و حرفی نزدم.
💯 وظیفه ای برای انجام طواف آنها نداشتم اما فقط برای رضای خدا این کار را انجام دادم.
🕋 در آن روزهایی که ما در مکه مستقر بودیم خیلی ها مرتب به بازار میرفتند و ... اما من بجای اینگونه کارها چندین بار برای طواف اقدام کردم.
✨ ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و سپس به نیابت شهدا مشغول طواف شدم و از تمام فرصتها برای کسب معنویات استفاده کردم. در آن لحظاتی که اعمال من محاسبه میشد جوان پشت میز به این موارد اشاره کرد و گفت: بخاطر طواف خالصانه ای که همراه آن خانمها انجام دادی ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد!
بعد گفت: ثواب طواف هایی که به نیابت از دیگران انجام دادی دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت می شود. اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. زیارت ها بخوبی انجام می شد. در قبرستان بقیع تمام افراد ناخودآگاه اشک میریختند. حال عجیبی در کاروان ایجاد شده بود.
🌅 یک روز صبح زود در حالیکه مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که میخواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته، جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحویل دادم. بعد به سمت انتهای قبرستان رفتم. من در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم.
همان مأمور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه میکرد. وقتی در مقابل قبر رسیدم، یکباره کنار من آمد و دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟ داری لعن میکنی؟
گغتم: نخیر، دستم رو ول کن.
😤 اما او همینطور داد میزد و با سرو صدا بقیه مأمورین را دور خودش جمع کرد.
در همین حال یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین علیه السلام زد.
🤬 من دیگر سکوت را جایز ندانستم. تا این حرف زشت از دهان او خارج شد و بقیه زائران شنیدند دیگر سکوت را جایز ندانستم یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم.
👮♂ بلافاصله چهار مأمور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند. یکی از مأمورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماهها اذیتم میکرد.
چند نفر از زائرین جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند. من توانستم با کمک آنها فرار کنم.
😷 روزهای بعد وقتی برای حرم میرفتم سرو صورتم را با چفیه می بستم. چون دوربین های بقیع مرا شناسایی کرده بود و احتمال داشت بازداشت شوم.
😌 خلاصه اینکه آن سفر برای من بیاد ماندنی شد. اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و فقط به عشق مولا علی علیه السلام با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید. برای همین ثواب جانبازی در رکاب مولا علی علیه السلام در نامه شما ثبت شده است.
📛 البته این ماجرا نباید دستاویزی برای برخورد با مأموربن دولت سعودی گردد.
♢ ادامه دارد...
📚 #کتاب_خوانی
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
📝 #یادمون_باشه
✖️من که میخواستم؛ اما نشد!
✖️من که تلاشمو کردم؛ اما نشد!
✖️من که رفتم دنبالش؛ اما نشد!
فقـــط آدمایی به هدفِ خلقتشون میرسند،
و از یک نفخه، تبدیل به میوه (انسان) میشن؛
که #همت دارن!
همت دارن یعنی؛ اصلاً واژهای به اسم "نشد" براشون تعریف نشده!
از هر مانعی میپّرن: تا توی این مسیر؛
ـ جا نمونن!
ـ بیراهه نزنن!
ـ بیهوده مشغول چیزی نشن!
ـ فقط با سرعت و سبقت، به سمت جلو، حرکت کنند!
با همّتها ، توی همهی کاراشون باهمّتند!
چون همه کاراشون، تنظیم شده با آدمیّتشون!
🔺اینا حتماً به مقصد میرسند!
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_چهاردهم 💠 جانبازی در رکاب مولا 📆 سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در اوا
⤴️⤴️⤴️
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_پانزدهم
💠 شهید و شهادت
💯 در این سفر کوتاه بقیامت نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد. علت آن هم چند ماجرا بود:
یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محله ما تلاش فوق العاده ای داشت که بچه ها را جذب مسجد و هیئت کند. او خالصانه فعالیت می کرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی تأثیر داشت.
🚦این مرد خدا یکبار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه ای شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد.
🧐 من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود! توانستم با او صحبت کنم. ایشان بخاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود. اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود.
👤 ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل بر خورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود.
⏺ در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان بخاک سپرده شده بود را دیدم. اما او خیلی گرفتار بود و اصلا در رتبه شهدا قرار نداشت! تعجب کردم. تشییع او را بیاد داشتم که در تابوت شهدا بود و ... اما چرا؟!
⚠️ خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم من به دنبال کار کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد. بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و...
اما مهم ترین مطلبی که از شهدا دیدم مربوط به یکی از همسایگان ما بود. خوب بیاد داشتم که در دوره دبستان بیشتر شبها در مسجد محل، کلاس و جلسه قرآن و یا هیئت داشتیم. آخر شب وقتی به سمت منزل می آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور می کردیم. از همان بچگی شیطنت داشتم. با برخی بچه ها زنگ خانه مردم را میزدیم و سریع فرار میکردیم!
🌃 یک شب من دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. وسط همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدند یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانیدند! صدای زنگ قطع نمیشد. یکباره پسر صاحبخانه که از بسیجیان مسجد محل بود بیرون آمد. چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد.
👂او شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت : باید به پدرت بگم چیکار میکنی! هرچی اصرار کردم که من نبودم و... بی فایده بود. او مرا به مقابل منزلمان برد و پدرم را صدا زد. آن شب همسایه ما عروسی داشت توی خیابان و جلو منزل ما شلوغ بود. پدرم وقتی این مطلب را شنید خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد. این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت چند سال بعد و در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید. این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمال نوشته شده بود. به جوان پشت میز گفتم: من چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم؟ او در مورد من خیلی زود قضاوت کرد. او گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی.
بعد یکباره دیدم که صفحات نامه اعمال من ورق خورد! گناهان هر صفحه پاک می شد و اعمال خوب آن باقی می ماند.
😇 خیلی خوشحال شدم. ذوق زده بودم. حدود یکی دو سال از اعمال من اینطور طی شد. جوان پشت میز گفت: راضی شدی؟ گفتم : بله؛ عالیه!
🙁 البته بعدها پشیمان شدم. چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند؟!
اما باز بد نبود همان لحظه دیدم آن شهید آمد و سلام و روبوسی کرد. خیلی از دیدنش خوشحال شدم. گفت با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم و از شما حلالیت بطلبم. هر چند شما هم بخاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی.
♢ ادامه دارد...
📚 #کتاب_خوانی
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🇮🇷ملکوت مرزبانی و دفاع از کشور
💠 وَ مَنْ خَرَجَ فى سَبیلِ اللهِ مُجاهِداً فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعَمِأَةَ أَلْف حَسَنَةٍ وَ یُمْحى عَنْهُ سَبْعَمِأة أَلْفَ سَیِّئةٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ سَبْعَمِأة أَلْف دَرجةٍ، وَ کانَ فى ضِمانِ اللهِ بِأىِّ حَتْفٍ ماتَ کانَ شَهیداً، وَ إنْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجاباً دُعاؤهُ؛
💠 کسى که با انگیزه جهاد در راه خدا (از خانه) خارج شود، هر قدمى که بر میدارد، هفتصد هزار حسنه براى او ثبت مىشود و هفتصد هزار گناه از او محو میگردد و هفتصد هزار درجه بالا میرود و در ضمان خداوند متعال است و به هر نوع که از دنیا برود، شهید محسوب میگردد. و اگر زنده بر گردد، از گناه پاک گردیده و دعاى او مستجاب است.
🖼#پوستر
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_پانزدهم 💠 شهید و شهادت 💯 در این سفر کوتاه بقیامت نگاه من به
⤴️⤴️⤴️
﷽
#قسمت_شانزدهم
#سه_دقیقه_در_قیامت
💠 حق الناس و حق النفس
👨💻 از وقتی مشغول بکار شدم حساب سال داشتم. یعنی همه ساله اضافه در آمدهای خودم را مشخص میکردم و یک پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت میکردم. با اینکه روحانیون خوبی در محل داشتیم اما یکی از دوستانم گفت: یک پیرمرد روحانی در محل ما هست. بیا و خمس مالت را به ایشان بده و رسیدش را بگیر.
🔸 در زمینه خمس خیلی احتیاط میکردم. خیلی مراقب بودم که چیزی از قلم نیفتد. من از اواسط دهه هفتاد، مقلد رهبری معظم انقلاب شدم.
🗓 یادم هست آن سال، خمس من به بیست هزار تومن رسید. یکی از همان سالها، وقتی خمس را پرداخت کردم به آن پیرمرد تاکید کردم که رسید دفتر رهبری را برایم بیاورد.
📆 هفته بعد وقتی رسید خمس را آورد با تعجب دیدم که رسید دفتر آیت الله... است!
گفتم: این رسید چیه؟اشتباه نشده!؟ من به شما تأکید کردم مقلد رهبری هستم. او هم گفت: فرقی نداره...
😡 با عصبانیت با او برخورد کردم و گفتم: باید رسید دفتر رهبری را برایم بیاوری. من به شما تأکید کردم که مقلد رهبری هستم و می خواهم خمس من به دفتر ایشان برسد. او هم هفته بعد یک رسید بدون مهر برایم آورد که نفهمیدم صحیح است یا نه! از سال بعد هم خمس خودم را مستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز میکردم. یکی دو سال بعد خبردار شدم این پیرمرد روحانی از دنیا رفت.
😕 من بعدها متوجه شدم که این شخص خمس چند نفر دیگر را هم به همین صورت جابجا کرده! در آن زمان که مشغول حساب و کتاب اعمال بودم یکباره همین پیرمرد را دیدم خیلی اوضاع آشفته ای داشت.
😰 در زمینه حق الناس به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود. بیشترین گرفتاری او به بحث خمس بر می گشت. برخی آدمهای عادی وضعیت بهتری از این شخص داشتند! پیرمرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم اما اینقدر اوضاع او مشکل داشت که با رضایت من چیزی تغییر نمیکرد. من هم قبول نکردم.
☣ در اینجا بود که جوان پشت میز به من گفت: اینهایی که میبینی این کسانی که از شما حلالیت میطلبند یا شما از آنها حلالیت میطلبی کسانی هستند که از دنیا رفته اند. حساب آنها که هنوز در دنیا هستند مانده تا زمانی که آنها هم به برزخ وارد شوند.
🗒 حساب و کتاب شما با آنها که زنده اند بعد از مرگشان انجام می شود. بعد دوباره در زمینه حق الناس با من صحبت کرد و گفت: وای بحال افرادی که سالها عبادت کرده اند اما حق الناس را مراعات نکردند. اما این را هم بدان:
✍ اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار بود و او را در دنیا ببخشی ده برابر آن در نامه عملت ثبت می شود. اما اگر به برزخ کشیده شود همان مقدار خواهد بود.
🚫 اما یکی از مواردی که مردم نسبتاً به آن دقت کمتری دارند، حق الله است. میگویند دست خداست و ان شاءالله خداوند از تقصیرات ما میگذرد. حق الناس هم که مشخص است. اما در مورد حق النفس یعنی حق بدن تقریبا حساسیتی بین مردم دیده نمی شود! گویی حق بدن را هم خدا بخشیده!
‼️ اما در آن لحظات وانفسا مورد را در پرونده ام دیدم که مربوط به حق بدن (حق النفس) می شد. در روزگار جوانی با رفقا و بچه های محل برای تفریح به یکی از باغ های اطراف شهر رفتیم کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد.
🚬 سیگارها را یکی یکی روشن کرد و دست رفقا میداد. من هم در خانه ای بزرگ شده بودم که پدرم سیگاری بود اما از سیگار نفرت داشتم. آن روز با وجود کراهت، اما برای اینکه انگشت نما نشوم سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم!
😖 حالم خیلی بد شد خیلی سرفه کردم. انگار تنگی نفس گرفته بودم. بعد از آن هیچوقت دیگر سراغ قلیان و سیگار نرفتم. اما در آن وانفسا این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که میدانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی. همین باعث گرفتاریم شد.
🙄 در آنجا برخی افراد را دیدم که انسانهای مذهبی و خوبی بودند. بسیاری از احکام دین را رعایت کرده بودند، اما به حق النفس اهمیت نداده بودند. آنها بخاطر سیگار و قلیان به بیماری زودرس و مرگ زودرس دچار شده بودند و در آن شرایط بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند.
♢ ادامه دارد...
📚 #کتاب_خوانی
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#دوربین_مخفی|مرگِ امید...!
🔹واکنش مردم به خبر سقوط بالگرد رئیس جمهور
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
✍ آیتالله بهجت قدسسره :
«هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب #جهاد_با_نفس را مطالعه کنید و سعی نمایید به آن عمل کنید؛ بعد از یک سال خواهید دید که حتماً عوض شدهاید؛ مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی میکند».
🔻 گزیدهای از روایات جهادبانفس را در روزهای یکشنبه دنبال کنید:
📝 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ.
🔹 شخص صبور پیروزی را از دست نمیدهد و عاقبت به پیروزی میرسد، اگرچه زمانی طولانی بر او بگذرد.
📚 (وسائلالشیعه، ج۱۵، ص۲۶۴)
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
Video_۲۰۲۱۱۲۰۷۱۱۴۸۵۳۰۶۳_by_videoshow.mp3
2.99M
🎙 #پادکست
🔹نماد جامعهی الهی چیست؟
🔸توحید ابراهیمی
🎙 #حجت_الاسلام_چگینی
💐 فرا رسیدن ولادت حضرت زینب سلام الله علیها مبارک باد
╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@samen_Arasanj
╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯