eitaa logo
ثامن لرستان
686 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9هزار ویدیو
178 فایل
❇️اهداف ڪانال: ✅بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی) ✅مطالب رزمایش های دوره ای طرح ثامن ✅تحلیل های سیاسی ✅مطالب بصیرتی _روشنگری ✅ارتباط با مدیر کانال جهت نظرات و پیشنهادات به آیدی مراجعه نمایید. @R19921371M
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ........................................💠 ✉️نامه معاويه و پاسخ امام علی علیه السلام و حواشی آن براى امير المومنين عليه السلام نامه‏ اى از معاويه رسيد حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة‏ المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :‏ اى‏ على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين‏، عايشه و اصحاب رسول خدا، طلحه و زبير كردى‏ اكنون مهياى جنگ باش " حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله، تو به رياست‏ مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ‏ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم " سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد : كيست كه‏ اين نامه را به شام ببرد ؟ كسى جواب نداد دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على‏ جان ! من حاضرم‏، حضرت ضمن اينكه او را از متن‏ تند نامه آگاه كرد، فرمود : طرماح به شام كه‏ رفتى مواظب آبروى على باش‏ طرماح گفت : سمعاً و طاعتا‏ً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبرِ رسيدن‏ يكى از شاگردان على را به او رساند معاويه‏ فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تأثير قرار بدهد و او را به لُكنت بيندازد دستور انجام شد طرماح وقتى‏ وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد اطرافيان معاويه‏ به طرماح اعتراض كردند كه "پاهايت را جمع كن " اما او گفت: تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت: اين مردى‏ بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل‏ كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم‏ پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد: از نزد كه‏، به خدمت كه آمده اى ؟ طرماح گفت : از طرف خليفه‏ برحق، اسدالله، عين الله، اذن الله، وجه‏ الله، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب نامه اى‏ دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان‏ معاويه ناراحت از اينكه‏ سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند، گفت: نامه را بده ببينم طرماح گفت: روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه‏ السلام را ببوسم و به تو بدهم‏ معاويه گفت: نامه‏ را به عمرو عاص بده‏ طرماح گفت: اميرى كه ظالم‏ است، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى‏ چون او نميدهم‏ معاويه گفت: نامه را به يزيد بده‏ طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم‏ چه رسد به بچه اش‏ معاويه پرسيد: پس چه كنيم ؟ طرماح گفت: همانكه گفتم‏ بالاخره معاويه نامه‏ را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش‏ را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسند "على! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان‏ است‏ مهياى نبرد باش " طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم‏: على عليه‏ السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت‏ سپس خواست برود كه معاويه گفت: " طرماح! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو " اما طرماح بى اعتناء به‏ حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش‏ گرفت‏. معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت: حاضرم‏ تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه‏ يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد، از من‏ طرفدارى كند عمرو عاص گفت: بخدا اگر على به‏ شام بيايد، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم ‏ 💠..................................... 🆔https://eitaa.com/rowshangaraneh