انتشار به مناسبت سالروز شهادت
🌷آخرین نمازمسافرتاسوعا...
🌾سه نفربودیم....
🌾درروزجمعه94/8/1مصادف باتاسوعای حسینی درکشورسوریه درشهرحلب روستای سابقیه موقع نمازظهرشدپویاگفت موقع نمازشده بایدنمازرااول وقت بخوانیم
مادرشرایطی بودیم که هرلحظه امکان اصابت گلوله وخمپاره وشلیک تک تیراندازهازیادبودمن ودیگرهمرزمم به پویاگفتیم لاقل نمازرانشسته درپشت تانک بخوانیم خطرش کمتراست...
پویاگفت نه لذتش به این است که ظهرتاسوعاوسط میدان نبرد#نمازراایستاده بخوانیم ،شایداین آخرین نمازمان باشد.
امام حسین(ع)هم آخرین نمازش را وسط میدان جنگ اول وقت و ایستاده خواند
پویاباآن قامت رشیدوعباس گونه اش درکنارتانک ایستادومشغول نمازخواندن شدچنان حالت عارفانه ای داشت گویی جزخداکسی اورانمیدید...
بعدازاتمام نمازعصروعرض سلام به سروروسالارشهیدان حضرت اباعبدالله(ع)روبه من گفت #عجب نمازباحالی بود...
من ودیگرهمرزمم نمازراباحالت نشسته درپشت تانک خواندیم.
بعدازآن به داخل تانک خودرفتیم پویادرحالی که تسبیحی دردست داشت و مشغول ذکربودبه آرامی اشک میریخت ومنتظردستورفرمانده برای ادامه عملیات بودیم زیرلب ذکرشریف صلوات وشایداذکاری که فقط خودش وخدامیدانست میگفت وبالاخره درساعت 5عصرتاسوعانزدیک به غروب براثراصابت موشک کفاربه درجه ی رفیع شهادت نائل گردید...
همانندعباس...
#سالگردشهادتت مبارک رفیق...
#راوی همرزم شهید....
@samen_meraj
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#وقتی_فهمیدم_دستم_قطع_شده_خندیدم!!
🌷لحظهای که جانباز شدم، به دلیل اینکه چند ترکش به صورتم خورده بود، حس نمیکردم که جانباز شدهام. خیلی با آرامش بودم اما بعد از حدود پنج دقیقه حس کردم خیلی درد دارم. وقتی امدادگر پاهایم را میبست، در ضمیر ناخودآگاهم احساس کردم پاهایم قطع شده است، اما دستم را نمیدانستم. بعد با آمبولانس من را به اورژانس مهران بردند، چون بدن بسیار قویای داشتم وقتی دکتر آستینهای لباسم را قیچی میکرد، همچنان به هوش بودم ولی نمیدانستم اعضای بدنم قطع شده است. بعد از حدود دو روز که در فرودگاه باختران به هوش آمدم، به سختی اندازه یکی _ دو سانت، سرم را از روی برانکارد بالا آوردم و دیدم....
🌷و دیدم پاهایم قطع شده است، اما اصلاً ناراحت و نگران نشدم. چون زمان عملیات آمادهباش بودیم موهایم بلند و سر و صورتم خونی و خاکی شده بود. با دست راستم خونهای بین موهایم را پاک میکردم. تا آمدم با دست چپم این کار را انجام دهم، دیدم قطع شده است. خندهام گرفت. پیرمردی که بالای سرم بود و داشت با گاز استریل لبهایم را نمناک میکرد، گفت: «به من میخندی؟» گفتم: «نه، به تو فکر نمیکنم.» گفت: «پس به چی میخندی؟» گفتم: «والا من نمیدانستم که دست چپم هم قطع شده، حالا که فهمیدهام، خندهام گرفته است.»
#راوی: جانباز سرافراز ۷۰ درصد قطع دو پا و یک دست علی عباسپور، برادر شهید حیدرعلی عباسپور
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
https://eitaa.com/samen_meraj
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#یکی_از_شاهکارهای_پزشکی_بعثیها!!
🌷یکی از شاهکارهای پزشکی آنها عمل جراحی روی صورت یکی از دوستان، به نام محمدجواد طُرفی بود. او عرب زبان بود و اهل خرمشهر. بعثیها هنگام عمل جراحی، هر چه کینه داشتند سر او خالی کرده بودند. جریان از این قرار بود که محمدجواد فک نداشت و دهانش غنچه بود. او غذایش را آبکی میکرد و با لوله خودکار مینوشید. پوست صورتش وصله پینه شده بود و مرتب از چشمش اشک میآمد. پوست او هنگام انفجار از هم پاشیده بود.
🌷عراقیها هم یک تکه از پوست سینهاش را روی گونهاش پیوند زده بودند. ولی وقتی پوست سینه را میبریدند، چند سانت کم آورده بودند؛ برای همین قسمتی از پوست پیشانی را کنده و روی گونه و زیر چشمش وصله کرده بودند. غافل از اینکه چند تا از پیازهای موی سر، روی این پوست قرار دارد. این چند تار مو رشد میکردند و داخل چشمانش فرو میرفتند. برای همین هم هر روز صبح باید یک نفر این موها را کوتاه میکرد که بتواند جایی را ببیند و از چشمش اشک نیاید. خدا را شاکریم که حزب بعث را نابود کرد و به سزای عملشان رساند.
#راوی: جانباز و آزاده سرافراز مجتبی جوادی شریف
منبع: سایت روزنامه کیهان
❌❌ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!
https://eitaa.com/samen_meraj
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌹 #ترکشی_که_گناهانش_را_پاک_کرد
#شهید_وحید_رزاقی_از_لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
.
▫️شهید وحید رزاقی از دلیر مردان گیلانی لشکر ویژه 25 کربلا است که در نوجوانی، با سن و سال کم و باجثه ی نحیف و کودکانه اش به جبهه آمد.▫️یک روز شهید خوش سیرت با من تماس گرفت و گفت:«وحید رزاقیان در منطقه ی شما مجروح شده، می ترسم روحیه اش را ببازد، به او سری بزن تا روحیه اش تقویت شود و اگر نیاز بود او را به پشت جبهه منتقل کن.»
.
▫️به سرعت رفتم سراغ وحید، تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی او را دیدم، بعد از سلام و احوال پرسی می خواستم با شوخی و خنده کردن به او روحیه بدهم که گفت: «من امروز، 15 روز است که به سن بلوغ رسیدم و این ترکشی که به من اصابت کرده، گناهان 15 روزه ی مرا پاک کرده است. شما دعا کنید که خداوند مرا شهید کند. 🌷🇮🇷
🎙#راوی : سردار میرشکار
.
#اخلاص
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#گردان_حمزه_سیدالشهدا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
https://eitaa.com/samen_meraj