بار دیگر فاطمیون در عزای فاطمه
شیعه در ماتم شده اندر رثای فاطمه
شال ماتم بر سر و روی علیِ عالی است
دست من از تربت پاکش تهی و خالی است
چون زدند آتش بر آن در قوم کین بی حیا
گُل رخِ زیبای کوکب شد کبود از آن بلا
صورت و بازوی گل از ضربه ی آن نانجیب
تا قیامت از کبودی دور باشد از حبیب
ذوالفقارت یا علی چون مایهٔ دلداری است
پس بدان پهلوی نیلی فارغ از بیماری است
باغبان امرش در آن موقع چه بودت یا علی!
او خبر دارد که آتش روی کوثر جاری است؟
پشت در خانم! چه گفتت باعث کون و مکان؟
کز علی مخفی نمودی عاملش مسماری است
یا محمد! فاطمه ام ابیهایت نبود!
از چه به مولا نگفتی دخترم غمخواری است
لاجرم در پشت در گفتی به بی بی فاطمه
بهر یاری ولایت دخترم سرداری است
فاطمه گشتم بسی قبرت ندیدم در بقیع
گوئیا عقده گشودن پیش تو بیعاری است
می زنم با عمق جان بر منکرانت این ندا
چون شفیع محشرم هستی همین دینداری است
شیعیان همچون «غنی» در انتظار مهدیند
تا بگیرد انتقامت آن زمان بیداری است
#عبدالغنی_دهقانی_زاده
#شعر
#فاطمیه
https://eitaa.com/samen_meraj