eitaa logo
مسجد تاریخی قلعه بروجرد
209 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۩ بِـــسْمِ رَبـِّـــ الشُّهدٰاءِ وَ الصِّدِیقینْ ۩ ♦️مراســـم بزرگداشــــت چہـــــارمین سالگـــــرد سردار دلـــها به همـــراه تکریم جایگــاه به مناسبــــت ولادتــــ خانوم فاطمـــہ زهــــرا سلام الله علیها🌹 💠سخنرانان برنامه: • حجت الاسلام سید اسماعیــل کریمان • سردار سید هـادی مقدســـــے (از تهران) 💠قـــاری و شـــاعر برنامه: • استاد رضا رحیمـــــے • کربلایـــے ســـجاد روانمرد 🖌به همراه برنامه‌هایی از جملـــــہ: اجرای گروه سرود،تجلـــــیل از مادران معظّمه‌ شهداء به مناسبت روز مادر،تقدیر از شرکت کنندگان در دو پویش: 🎤و🎨 ⏰پنج شنبه14دی‌ماه‌بعداز نماز عشاء 📌خیابان جعفری مسجد قدیمی جامع 💠ویژه💠 ۩حضور متبرک حرم حضرت ابوالفضل العباس در برنامه۩ 🖤 https://eitaa.com/samenbagherololom
🍂 • مادر جان! من متنفر بودم و هستم از انسان‌هایِ سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از‌ اسلام ندارند و نمی‌دانند برای چه زندگی می‌کنند، و چه هدفی دارند و اصلا چه می‌گویند بسیارند؛ ای کاش به خود می‌آمدند، از طرف من به جوانان بگویید: چشم شهیدان و تبلور خون‌شان به شما دوخته است! به پا خیزید! و اسلام و خود را دریابید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @samenbagherololom
📌هدیه ی روز مادر؛خاطره ای از شهید آرمان علی وردی 🔸روز مادر بود، میدانستم آرمان یادش نمیرود... آمد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟ 🔹گفت: حالا شما ببند. چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم. گفتم: مادر نکن. دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق رو توی دستانم گذاشت. ▪️گفت: مبارکه. بعدم رفت پایین که پاهام رو ببوسه... اجازه نمی‌دادم؛ میگفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادرانه!نمیخوای من بهشت برم؟ میلاد_حضرت_زهرا(س) @samenbagherololom
• مادر شهید بهشتی می‌گفتند: من در طول مدت بارداریِ سید محمد، نُه مرتبه قرآن را ختم کردم. برای شیر دادن به سید محمد، وضو می‌گرفتم، رو به قبله می‌نشستم و هنگام شیر دادن قرآن می‌خواندم؛ اگر تلاوتم قطع می‌شد شیر نمی‌خورد. |شهیدسیدمحمدبهشتی| @samenbagherololom
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود. یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم. به سمت آشپزخانه رفتم. حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند. گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟ گفت: می خواستم شما بیدار نشوید. زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد. 🌷 @samenbagherololom