1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیدن این فیلم برای فریب خوردگانی که در روزهای اخیر دل #ترامپ را شاد کردند، ضروری است.
🚩 روایت #شهید_سلیمانی از جنایت های عجیب #داعش در #عراق و #سوریه..
من دیدم کودکی را در همین #دیاله سر بریدند.. روی آتش پختند و لای پلو گذاشتند و برای مادرش فرستادند.. 😭
دو هزار #زن جوان #ایزدی را بین خودشان فروختند و دست به دست کردند..
از #طفل سوال میکردند سرت را ببریم یا با تیر تو را بکشیم..
💚سلام خدا بر روح پاک #شهید #سردار_سلیمانی.. نماد #غیرت و عزت #ایران و #اسلام.. سلام بر تو ای #قهرمان #انسانیت
#آمریکا #مرگ_بر_آمریکا #داعشی #ناموس #زنان #کودک #امنیت #هواپیمای_مسافربری #آمریکا #بازیگران #سلبریتی
❤️من دختر #سردارم
💌 نامه ای از دخترت؛
از آنجایی که این روزها دلم می خواهد همه نشانه ها را به تو وصل کنم، حتی به سال تولدم می بالم. من متولد سال ۷۶ هستم، همان سالی که تو به فرماندهی #سپاه_قدس رسیدی و در همین ۲۲ سالی که از زندگی من و تو در این دنیا گذشت، محشری به پا کردی که با #شهادتت، نفس در سینه دنیا حبس شد.
باورت می شود من حتی به همین ۲۲ سال از عمرم که هم زمان با حضور تو در این جهان گذشت، می نازم؟ و حالا خبر داری با رفتنت چه جگری از ما خون شده است؟...
تو هنوز از همه ما زنده تری، پس بگذار از هر آنچه در دلم می گذرد، با تو حرف بزنم! لطفاً مرا ببخش اگر از چیزهایی می گویم که در شأن تو نیست، اما من که پذیرفته ام تو #پدرم هستی و تو که پیش از این گفته بودی همان #دختر_کم_حجاب دختر من است... پس بی پرده می گویم پدر؛ از روزی که تو رفتی دیگر دستم به آرایش نرفت!
باورت می شود؟ من که رنگ آرایش صورت و لاک ناخن و لب جورابم که از کتونی ام بیرون بود، همه باید با هم هماهنگ می شد، بعد از رفتن تو همه چیزم به هم ریخته است!
حقیقتش را بخواهی، ما تو را آنگونه که هستی، هرگز نشناختیم اما وقتی رفتی طوری دلمان زیر و رو شد که فهمیدیم بی آنکه بفهمیم عاشقت بوده ایم. شاید این هم از همان #اخلاصت بود که حتی عشقت را بی سر و صدا به دل ما می فرستادی تا ریا نشود...
هر چه بود، از آن شبی که ما در خواب ناز بودیم و تو را غریبانه کشتند، دیگر این دل، دل نشد! دیگر این دل مال ما نشد! شاید اختلاف #اعتقادات من و تو از زمین تا آسمان باشد، اما هر چه بود #قهرمان نسل ما بودی! قهرمانی که دلمان به بودنش قرص بود، قهرمانی که پشت پهلوانی اش با خیال راحت پنهان می شدیم و برای #داعشی ها رجز می خواندیم! حالا رفتنت ما را آتش زده...
ببخشید که می گویم، اما من هنوز هم اهل #حجاب نیستم بابا! فقط دیگر دلم نمی آید با رنگ و لعابی بازی کنم وقتی یادم می افتد عشقم را چطور زدند... باز هم گریه ام گرفت... اصلا این آتشی که به دلمان زده ای، چرا سرد نمی شود؟ ای کاش هرگز سرد نشود، ما آتش #عشق تو را سخت دوست داریم!
بگذریم... بگذار اشک هایم را پاک کنم و با همین بغض در گلو به تو قولی بدهم! این را یواشکی فقط به تو می گویم چون می دانم پدری به مهربانی تو، هرگز دعوایم نمی کند؛ من تا به حال #راهپیمایی_۲۲_بهمن نرفته ام... ببخش من را بابا، اصلا قبول نداشتم، هیچ چیز را قبول نداشتم...
خواهش می کنم ناراحت نشو بابا، دیگر طاقت دیدن ناراحتی ات را ندارم، تو فقط بخند! مثل تمام عکس های زیبایت بخند! حالا دخترت به حرف تو #ایمان آورده، پس بخند! از چند روز پیش که فیلمی از تو دیدم که می گفتی :«والله، والله، والله از مهم ترین شئون #عاقبت_بخیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکّان #انقلاب را به دست دارد.»
من به حرف تو #ایمان آوردم پدر! به حرف تو و به هر آنچه تو ایمان داری، ایمان آوردم پدر! شاید باورت نشود اما این روزها خنده های #رهبر هم مثل خنده های تو از من دلبری می کند!
انگار تا امروز درست او را ندیده بودم، حرف تو باعث شد خوب به او نگاه کنم، او که تو شهادت دادی از مهمترین شئون #خوشبختی من خواهد بود! نمی دانم، شاید عشق او هم همچون عشق تو بی سر و صدا وارد قلبم شده و من بی خبرم! اما نمی خواهم این عشق هم از دستم برود بعد به خودم بیایم. حسرت از دست دادن تو کافی است، این عشق را عاشقانه و عارفانه در دلم پرورش می دهم، قول می دهم بابا!
ببین، هم پیکسل صورت زیبای تو را خریده ام هم پیکسل لبخند شیرین رهبرم را... #پرچم_ایران هم دارم! فردا به جبران همه این سال ها، عاشقانه به #راهپیمایی_۲۲_بهمن خواهم رفت.
مگر جز این است که تو دوست داشتی من پای رهبر و #انقلاب مان بمانم و مگر جز این است که #قاتلینت هنوز با دست و دهان خونی، به گریه هایم می خندند؟ پس به خدا خواهم رفت! به عشقم به تو و به عشقم به رهبرم قسم، فردا این عشق را به رخ دنیا خواهم کشید!
دخترت
۲۱ بهمن ۹۸
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_دوم 💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم ک
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_سوم
💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض #داعشیها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت.
در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند :«حرومزادهها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!»
💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای #مردمی سر رسیدهاند که مقاومتم شکست و قامت شکستهترم را از پشت بشکهها بیرون کشیدم.
زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره #رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!»
💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید میترسیدند #داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که #نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه #تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید.
همه اسلحههایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :«#انتحاری نباشه!» زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست.
💠 با اسلحهای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجههایم شده و فهمیدند از این پیکر بیجان کاری برنمیآید که اشاره کردند از خانه خارج شوم.
دیگر قدمهایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل #آمرلی هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار میکنی؟»
💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با #داعش بودی؟» و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و #مظلومانه شهادت دادم :«من زن حیدرم، همونکه داعشیها #شهیدش کردن!»
ناباورانه نگاهم میکردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار میکردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول #اسیر شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بستهاش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم.
💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی میدادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، #رزمندهای خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!»
با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازهام را روی زمین میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کردهاند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم.
💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست #محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و میدیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمیکردم سرم را بالا بیاورم.
از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم میزد و این جشن #آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!»
💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه میدیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه #عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه میلرزید.
یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانهام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که #نگران حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چیکار میکنی؟»
💠 باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریههایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت #عاشقش را روی صورتم حس میکنم.
با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
📌 ادامه پاسخ به شبهه :
✅ اما در مورد فیلتر و سانسور بزارید مثالی بزنم.
چرا شما ظرف سم و یا مثلا #زهر_موش را در محل خاصی در خانه پنهان میکنید⁉️
چرا آنرا از دسترسی دیگران دور میکنید.اصلا چرا سر هر سفره غذایتان سم نمیارید و یا در نمکدانی زهر موش نمیریزید و آنرا در سفره نمیگذارید.فقط روش بنویسید برایتان ضرر دارد⁉️
چرا #موادمخدر را در خانه نگه نمیدارید.⁉️ فقط به فرزندتان بگویید این برای تو خوب نیست.!
💡بحث آزادی رسانه ای هم چنین است.
توقع دارید هر کشوری هر چه خواست به ذهن کودک و جوان و زن و مرد جامعه ما وارد کند؟!
آنها دلسوز ما شده اند که منافع ما را به خورد ما بدهند؟! 😏
❌مضحکانه است این سخن که بگذارید آزادی رسانه ای وجود داشته باشد.
💡آسیب هایی که فیلم و سریال های ماهواره ای به خانواده های ما وارد کرده است بسیار زیاد است.
💡واقعا جای تعجب است که چرا کشورهای غربی برای پخش شبکه های ماهواره ای از شهروندان خود پول میگیرند😕 اما صدها شبکه فارسی زبان برای ما ساخته اند و مجانی به ما خدمت میکنند!!!
💡امان از وقتی که #جهل بر دیده گان کسی پرده بیفکند که #باطل را حق بپندارد و #حق را باطل!!!
💡چطور است که پخش آزاد رسانه ای در هیچ کشور غربی نیست اما شبهه کننده توقع دارد ما اینرا داشته باشیم.⁉️
👈نگاه کنیم به همین کشورهای همسایه خودمان که شبکه ملی ندارند و مجبورا از خوراک رسانه ای که غرب برایشان تهیه کرده استفاده کنند.دارند به تباهی کشیده میشوند و کشورشان هم هیچ جایگاه مهمی ندارد.
✅ اما #تقلب و ... این سخن درست است.اما سوال چه کسی تقلب میکند؟چه کسی رشوه میگیرد؟خوب خود ما هستیم.ما مردمی که ملتمان را ساخته ایم.این را چرا به اسلام باید نسبت داد.بله قطعا نظارت باید باشد و مشکل فعلی کشور همین کمبود نظارت است اما مگر میشود بر همه چیز نظارت داشت؟!
💡 برای همین است که اسلام ناظری را معرفی میکند که در همه حال انسان بداند که در منظر اوست.
💡قرآن میفرماید" ألَم يَعلَم بِانَّ الله يَرى "
این است که اگر ما خودمان رو بسازیم کم کم اطراف خودمان را هم میسازیم.
✅ اینکه دلواپسی عقیدتی هم بیشتر از دلواپسی علمی است این اتفاقا درست هم همین است.کسی که خودسازی نفسانی نداشته باشد از طریق علم میتواند به ضرر همه خلایق کار کند.✖️مگر این بمب های شیمیایی را همین دانشمندان نمیسازند!!؟مگر قرص های روانگردان را شیمی دانان تهیه نمیکنند؟
اگر #دانشمندی از قبل #خودسازی کرده بود هیچگاه خود را در این منجلاب گرفتار نمیکرد.
✅ دلسوزی مسئولین هم هیچگاه برای کشورهای دیگر بیشتر از کشور خودمان نبوده است.
💡فقط شما امنیت خودتون رو توی چهاردیواری خانه تان میبینید اما اینها امنیت را از بیرون مرزهامون نگه داشته اند.
💡بر هیچکس پوشیده نیست اگر کمک های #ایران به #سوریه و #حزب_الله و #عراق نبود الان #صهیونیست ها و در حال حاضر #داعشی ها تا همین شهرهای مرکزی ایران هم پیشرفت میکردند.
✅ بحث #زیارت را هم ما به زیارت برترین آدم ها میرویم.کسانی که نه خودشون رو مخصوص گروه و کشوری میدانسته اند و نه ما آنها را مخصوص اعراب میدانیم.
💡چطور در جشن های ۲۵۰۰ ساله شاه ملعون اینهمه خرج از جیب ملت کرد تا عده ای به تخت جمشید بیایند ناراحت نشدید.
💡خب ما از جیب خودمان خرج میکنیم تا به زیارت عزیزترین کسانمون بریم.برای شما که مشکلی نیست.میتوانید شما هر جایی که اراده کردید برای تفریح بروید.کسی هم چیزی نمیگوید.
✅هزینه ساخت #ضریح و مسجد ها هم همه مردمی است.برای ساخت اماکن متبرکه دولت ها کمکی نکرده و قرارهم نیست کمک کنند.زیرا قرار است اصل این کارها مردمی صورت بگیرد.
✅زبان پارسی با متن عربی نمادمون فراموش نمیشه.با دعاهامون هم فراموش نمیشه.
وقتی فراموش میشه که دانشجو و استاد و دانشمند ما مقاله هایش را در دانشگاه های خودمان به زبان انگلیسی بنویسد.👉
✅رشادت های حماسی هم وطن هامون خیلی هاش بخاطر همین روضه هایی که گفتید به وجود اومده.
💡پوریای ولی و جهان پهلوان تختی با مدد از نام و یاد مولا علی پهلوانی کردند.
✅✅ جهالت وقتی است که این مطلب پر از مغلطه که شبهه کننده نوشته را جوان بخواند اما نتواند جوابی بدهد❗️
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110