34.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پیش بینی سردار #قاسم_سلیمانی از نحوه ی شهادت خود، از زبان فرزند شهید مدافع حرم #حسین_محرابی
اینستاگرام از صبح امروز به صورت هدفمند پست های حاوی عکس و ترند سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی را حذف و برخی صفحات منتشر کننده را مسدود نکرد.
این شبکه صهیونیستی که ازابتدای تولدش به دنبال ترویج فساد و بی بندو باری و فرهنگهای غلط بوده و با بزرگ کردن افراد پوچ جوامع را به انحطاط کشیده است.
اکنون از ترس بزرگ شدن مردان واقعی همچون شهید حاج قاسم سلیمانی تمام صفحات و پست های مربوط به ایشان را حذف میکند!
از تمامی بزرگواران میخواهیم که حداقل بخاطر سردار دل ها این نرم افزار صهیونیستی را ترک کنید و از دوستان خود بخواهید به جای اینستاگرام از نمونه های داخلی آن استفاده کنند.
توجه داشته باشید که اکانت خود را به طور کامل حذف و سپس لغو نصب کنید.
#HardRevenge
#انتقام_سخت
#اینستاگرام_علیه_ملت
#حذف_اکانت_اینستاگرام
@fanos25
🔵دفن حاج #قاسم_سلیمانی با عبای نماز شب رهبر انقلاب
➖محمدباقر قالیباف:
🔶حضرت آقا «عبای نماز شب» خود را دادند تا حاج قاسم را با آن دفن کنند. آقا با این عبا ۱۴سال نماز شب خواندهاند.
💢این دومین عبای نماز شب آقاست که شهیدی با آن دفن میشود؛ اولین بار سر شهادت حاج #احمد_کاظمی بود.
#سپهبد_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
@fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #قالیباف: به برکت خون #شهید_بهشتی، ریشه #نفاق در کشور خشکید و ان شاء الله به برکت خون #شهید_سلیمانی، ریشه وادادگی در برابر غرب خواهد خشکید.
#ظریف #جنتلمنهای_اروپایی #انتخابات #اصلاحطلبان #سرطان_اصلاحات #قاسم_سلیمانی #شبکه_نفوذ #نفوذی #سراب_غرب #عاقبت_غرب_گرایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل پدر کم حرف' اما نقطه زن
🎥 فرزند شهيد سليماني: همه سليماني ها فداي يک تار موي آقا
#قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#مکتب_حاج_قاسم
26.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قرائت وصیتنامه سپهبد قاسم سلیمانی توسط فرزندان ایشان
تهیه شده در ماوا | مرکز آوای انقلاب اسلامی
#قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#مکتب_حاج_قاسم
Panahian-Clip-RazMahboobiyatShahidSoleymanyGhablAzShahadat-64k.mp3
1.72M
🎵 راز محبوبیت حاج قاسم سلیمانی، قبل از شهادت
#قاسم_سلیمانی
#کلیپ_صوتی
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدر
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
☘: ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_یکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#خاطره
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
🔹«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهیدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#قاسم_سلیمانی
🔴دفاع ترامپ از ترور سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی در جمع هوادارانش در آریزونا
♦️رئیس جمهور آمریکا طی سخنرانی انتخاباتی خود در شهر توسان ایالت آریزونا بار دیگر از اقدامش در کشتن سردار سلیمانی و خروج واشنگتن از #توافق_هستهای دفاع کرد..❌❗️
#مرگ_بر_آمریکا✊
@fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ باز کردن درب حرم مطهر خانم سیده زینب (سلام الله علیها) توسط شهید سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی،
🌺حضرت زینب(س) :
«ما رأیتُ الّا جمیلاً» کسی که تسلیم امر خدا باشد حتی در رنج و مصیبت هم جز زیبایی نمی بیند،🍃
#ولادت_حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#حاج_قاسم
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
@samenfanos110
👦🏻پسربچه ای سالگرد شهادت حاج قاسم با تولد ۵ سالگی ش یکی شده بود،
🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
به خانواده ش میگه میخوام امسال یه مهمون ویژه دعوت کنم تولدم،
⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️
خانواده ش که تعجب میکنند میگن مهمان ویژه چه کسی هست؟
و اون درپاسخ میگه *قاسم سلیمانی* 🧔🏼
پدرومادرش هم برای خوشحالی ش، عکسی رو چاپ میکنن که پسرشون رو در کنار حاج قاسم نشون میده.🧔🏼👦🏻
و پسربچه با گرفتن این هدیه خاص کلی ذوق میکنه و میگه دیدید گفتم مهمون ویژه م میاد و اومد. 🎁
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
به واقع اگر دشمنان اسلام می دانستند با شهید کردن بزرگان این مکتب، چه میزان آنها را از گمنامی نجات میدهند و دل چه کودکانی را متوجه آن می سازند حتما دست از این حجم ترور شخصیت میکشیدند.
🌼قال الامام الصادق (ع) : الحمد لله الذی جعل أعدائنا من الحمقی..
امام صادق علیه السلام: خدا را شکر که دشمنان ما را از احمق ها آفرید.
🌼
#مرد_میدان
#قاسم_سلیمانی
#نسل_آینده
#سرباز_امام_زمان
29.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
أثر جدید حاج أبوذر انقلابی ✌️#مردم_میدان
#شهید
#ایران_قوی
#ابوذر_روحی
#قاسم_سلیمانی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️💔 باز نشر/اشاره حاج مهدی رسولی به حاج #قاسم_سلیمانی در حضور رهبرمعظم انقلاب و اشکهای حضرت آقا...
امسال _ آخرین شب عزاداری ایام فاطمیه
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتشار برای نخستین بار
📻شما صدای حاج قاسم سلیمانی را میشنوید
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹هر آنچه از حماسه در ٢۴ ساعت گذشته دیدید نتیجه سال ها تلاش مجاهدانه این مرد خدا بود.. ✌️
#قاسم_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قیام_مظلوم
#طوفان_الأقصی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
⚜️ #سرباز_وظیفه ⚜️
🌿سردار این قدر خاکی بودی که...
از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی ....
🚩پنجمین سالگرد شهادت
🔰 #سردار_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻پنجشنبه ۱۳ دی ماه ۱۴۰۳ از نماز مغرب و عشا
🔺️تهران مصلی بزرگ امام خمینی ره
💢خود را سرباز در هر خانه ای میبینم که در معرض خطر است "#قاسم_سلیمانی"
#ابوذر
#رویداد
#حوزه_۳۴۴
#دهه_مقاومت
#نسل_مقاومت
#در_راه_فتح_قله_ایم
#بسیج_با_مردم_برای_مردم
#محمد_رسول_الله_ص_تهران_بزرگ
#سرباز_وظیفه_پاسدار_قاسم_سلیمانی