.
الله اڪبــــر ؛
سرِ نماز هم بعضی دست بردار نبودند!
به محض اینکه قامت میبستی،
دستت از دنیا کوتاه می شد و
نه راه پس داشتی و نه راه پیش
پج پج کردن ها شروع میشد ...
مثلا میخواستند طوری حرف بزنند
که معصیت هم نکرده باشند و
اگر بعد از نماز اعتراض کردی
بگویند ما که با تو نبودیم !!
اما مگر میشد با آن تکهها که میآمدند
آدم حواسش جمعِ نماز باشد !؟
مثلا یکی می گفت :
- واقعا که میگویند نماز معراجِ مومن است
این نمازها را میگویند نه نماز من و تو را ...
- دیگری پیِ حرفش را میگرفت که :
من حاضرم هرچی عملیات رفتم بدهم
دو رکعت نماز او را بگیــرم ...
و سومی میگفت : مگر میدهد پسر؟
و از این قماش حرف ها ...
اگر تبسمی گوشه لبمان می نشست
بنا می کردند به تفسیر کردن:
ببین ! ببین
ملائکه دارند غلغلکش می دهند
و این جا بود که دیگر نمیتوانستیم
جلوی خودمان را بگیریم
و لبخند به خنده تبدیل می شد...
خصوصا آنجا که میگفتند :
مگر ملائکه نامحرم نیستند؟
و خودشان جواب می دادند :
خوب با دستکش غلغلک میدهند ...
#لبخندهای_خاکی
#مردان_بیادعا
#دفاعمقدس
@fanos25
☕️ چایخانه ...
در هر مڪان و وضعيتی که بوديم چـای را
آماده می کرد. به شوخی میگفت: هر خطی
که چايی در آن درست شود، سقوط نمیکند.
او پيرمرد خوشمشرب و دوستداشتنی بود
حتی در عمليات والفجر ۸، قند و چایی را در
پلاستيکیگذاشته و زير کلاهش جاسازیکرده
بود و آنسوی رودخانه که باور نداشتيم ديگر
چای بنوشيم، با روشن کردن آتش بساطِ چای
را فراهم کرد. هواپيماهای دشمن ما را بمباران
کردند و چايخانه حاجی هم مورد اصابت قرار
گرفت و زير و رو شد. مدتی بعد حاجی از زير
خاک ها بيرون آمد و بی اعتنا به آن چه اتفاق
افتاده بود گفت : بچه هـا غمِ تون نباشد ؛
به کوری چشم دشمن چايخانه سرپاستツ
#لبخندهای_خاکی
#زندگی_در_جنگ
💠 @samenfanos110
#شوخ_طبعی
شوخ طبعی رزمندگان بخشی از فرهنگ گستـرده
و غنی دوران دفاعمقدس را در برمیگیرد، زندگی
در جبهه علاوه بر هـمراه بودن با جهـاد و عبادات
با شوخی ها و طنز پردازی هایی نیز آمیخته بود
به طوری که به اظهار بیشتر رزمندگان ، یک رویِ
دوران جـنگ که کمتـر بـه آن پرداخـته شده است
هـمین شوخطبعیها است.
#طنز
#شوخی
#لبخندهای_خاکی
Eitaa.com/samenfanos110
شوخی با امدادگران ...
یک بار کـه با یکی از امـدادگـرهـا ، برانـکاردِ
لوله شدهای را برای حمل مجروح باز کردیم،
چشممان به عبارت حمل بار بیش از ۵۰کیلو
ممنوع افتاد.از قضا مجروح نیز خوش هیکل
بود. یک نگاه به او و یک نگاه بهعبارت داخل
برانکارد میکردیم. نه میتوانستیم بخندیم و
نه میتوانستیم او را از جایش حرکت بدهیم.
بنده خدا این مجروح نمی دانست چه بگوید.
بالاخره حرکت کردیم و در راه، کمی میآمدیم
و کـمی هـم می خندیدیم .افراد شـوخ طبـع ،
دست از برانکـارد خون آلود حملِ مجروح هم
برنداشته بودند .
#شوخ_طبعی
#لبخندهای_خاکی
Eitaa.com/samenfanos110
وقتی شوخ طبعی بچهها
گُل می کند ....
تیر ماه ۱۳۶۳
اردوگاه شهید رضا محرمی
خوزستان جاده اهواز - خرمشهر
شوخطبعی نیروهای گردان تخریب
پس از آموزش استتار
#آموزش
#لبخندهای_خاکی
#سرگرمی_در_جنگ
Eitaa.com/samenfanos110
من كاظم پول لازم !
تلگراف صلواتی بود ،
توصیه میكردند مختصر و مفید
نوشته شود ، البته به ندرت كسی
پیام ضروری تلگرافی داشت.
اغلب دوتا ، سه تا برگه میگرفتند
و همینطوری پُر می كردند!!
مهم نبود چه بنویسند ..!
مفت باشه خمپاره جفتجفت باشه!
بعد میآمدند برای هم تعریف میكردند
كه به عنوان چند كلمه فوری ،فوتی و
ضروری چه نوشتهاند. دوستی داشتم
وقتی از او پرسیدم كاظم چی نوشتی؟
گفت:"نوشتم بابا سلام من كاظم پول لازم"
گفتم:همین؟ گفت:آره دیگه مفهوم نیست؟
#لبخندهای_خاکی
#تلگراف_صلواتی
#دفاع_مقدس
Eitaa.com/samenfanos110