او را دوست دارم،
و او هم آیا...
آیا چی . . . ؟!
او هم مَرا دوست دارد؟!
نمیدانم،نمیدانم..!؛
#خودنوشت
« تو آرام آمدی
نرم و بی صدا
مثل قطره ای باران بر قلبم چکیدی
به سان برف آرام آرام در من ذوب شدی
تکه ای از وجودم شدی
در این سنگستان
نمیدانم تو را چه بنامم
تو که امدی آرام شدم
چیزی در درونم خواند..
زمزمه کرد..
این آغاز دوست داشتن است!!..»
#خودنوشت