حالم یه جوریه ..
هم ذوق دارم ..
هم از همه چی خسته ام ..
متنفرم ..
ترکیبی از خنده و گریه !
یه چیزی بین خواستن و نخواستن ..!
انگیزه و کسلی ..
علاقمند به خواب ولی مجبوربهبیداری!.
کلی کار رو سرم ریخته ..
ولی حال و هوای هیچیو ندارمکانجام بدم !
#دلنوشتههایخودم :)
◍⃟☘࿐
📝 #دلنوشته :)☞
━━━━━━━━━━
امروز خوشحالتر بودم…
نه چون اتفاق بزرگی افتاد،
نه چون همهچیز عالی پیش رفت؛
خوشحالتر بودم چون تلاش کردم حال درونیم خوب باشه…
چون با خودم مهربونتر شدم،
کمتر سخت گرفتم، بیشتر دیدم،
بیشتر لبخند زدم.😄
و راستش، همین شادیهای بیدلیل، هموناییان که از یه جای واقعی میان.
همیناش قشنگه. همیناش امید میده.
و ما ریشه هایِ تَنیده از اُمیدیم 🌱 . . !
#دلنوشتههایخودم🤍(:
#دلنوشتههایخودم♡
چه خوب و زیباست ورق زدن خاطرات گذشته ، انگار همین دیروز بود ، زنگ مهر را نواختیم و مدرسه ای ساختیم🏠 ،در محله ی عشق ، خیابان عقیده ، کوچه مهربانی ، با سقفی از خورشید ، آجرهایش ستاره ، ملاتش روشــنایی ، مالامال از اندیشه های بلند، لبریز از شور و شعــور ، پر از سـرود عطوفـت⛲️
و آنگاه اول روز حضور شادمان در کلاس ، ورود معلم ، برپا و برجا ،بفرماها و
آمدیم و رفتیم،آمدیم و خواندیم،آمدیم و آموختیم،آمدیم و شنیدیم،آمدیم و دیدیم،آمدیم و فهمیدیم و آمدیم و ماندیم ، نه خودمان که دلمان ، درکلاسی که بوی خدا می داد💚
آموختیم که )تشکر(کنیم از خدا ، پدر ، مادر، معلمین و هر کسی که دلسوز ما بود 🙏☘
رقابت ها و رفاقت ها،🤝 صحبت ها و مراسم جای خود را داشتتا چشم گشودیم آن آغاز به پایان آمده بود و ما به ایستگاه آخر رسیدیم،که می ایستیم نه برای همیشه، که برای آغاز حرکتی با شکوه تر، گَرد خستگی راه ستانیم، روح و جسممان را به آرامش رسانیم و دوباره از آغاز...
می دانم وقتی سال ها بعد تو را می بینم با خود خواهم گفت : ماشاء ا… چقدر بزرگ شده ای ! اما نه به سال نه به جسم ، که به عقل و شعور ، نه به قد و قامت که به احساس و فهم
می دانم قطره ای، دریا خواهی شد. جویباری ، رود خروشان خواهی گردید و آن قدر وسعت خواهی یافت که تبلور اندیشه های بزرگ شوی . می دانم بزرگ خواهی شد ، بزرگ خواهی شد ، بزرگ خواهی شد ، می دانم که تو ایمان داری و می دانی و آن گاه با تو حرف خواهم زد و حرف خواهم شنید، از زندگی و رسم خوشایند آن
قول و قرارهامون یادتون نره...
إن شاءالله عاقبت بخیر باشید❤️❤️
ـــ دوستدار شما S.Z.H (سادات)☺️😍