eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
299 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
688 ویدیو
26 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
╭─━─━─• · · · · · ⭕️شعر زیبای بدون نقطه :🍄 دلا کم رو سوی کاری که هردم درد سر دارد که هر کس در هوس گردد مراد دل هدر دارد دلا در کوی دلداری که گردی محرم دلها دلی کو گرد او گردد همه در و گهر دارد اگر درد دلی داری مگو در مسمع هر کس ره او رو سوی او رو که در هر کو دری دارد هوای وصل او داری اگر در سر، سحرگه رو که هر کس وصل او را در دعاهای سحر دارد 💌 |
حدیث چشم تو گفتم دلم رفت..
سوار عشق شو وز ره میندیش که اسب عشق بس رهوار باشد به یک حمله تو را منزل رساند اگر چه راه ناهموار باشد 🌱
📝داستانی‌ زیبا و پندآموز از مولانا 🔸اندر حکایت شکر و ناشکریهای ما آدم ها ✍پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند. و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت. از قضا یکروز که به آسیاب رفته بود دهقانی مقداری گندم در دامن لباسش ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه دوید !!!! 🔸در همان حال با پرودرگار از مشکلات خود سخن می گفت، و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار میکرد. ای گشاینده گره های ناگشوده, عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره ای از گره هایش باز شد. و تمامی گندمها به زمین ریخت. 🔹او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت : من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟؟ آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟؟ پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندمها را از زمین جمع کند. 🔸ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند. تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه [🗯]
محو چشمان تو بودم که به دام افتادم