🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قسمت21
نزدیک اذان مغرب بود
خواستم آماده بشم
خانم موسوی: نرگس جان تو امشب استراحت کن ،فردا میبرمت حرم
- من خوبم ،خانم موسوی
خانم موسوی: عزیزم به حرفام گوش کن
- چشم
خانم موسوی: واسه شامم نمیخواد بری پایین ،به بچه ها میسپرم که برات غذا رو بیارن بالا ،حتمن میخوریاااا
- چشم
خانم موسوی: چشمت بی بلا
با رفتن خانم موسوی رفتم لب پنجره ایستادم
از پنجره اتاق میشد گنبد طلایی حرم امام حسین و دید
از راه دور سلامی دادم و دراز کشیدم
رفتم حمام یه دوش گرفتم ،لباسامو عوض کردم
روی تخت دراز کشیدم
گوشیمو پیدا کردم
نت و روشن کردم ،رفتم داخل تلگرام
چه خبره ،یه عالم پیام
پیام زهرا رو باز کردم
یا خداا منو بست به فوحش
حقم داشت از وقتی اومدیم خبری بهشون ندادم
یه وویس براش فرستادم:سلام زهرا جان ،شرمندم به خدا ،یادم رفت از خودم خبری بدم تو خوبی؟ آقات خوبه، مامان و بابا خوبن؟
بعد چند دقیقه جواب داد: سلام و درد ،کجایی تو معلوم هست؟ چرا یه خبر نمیدی تو ،شانس آوردیم که خانم موسوی لااقل همراته وگرنه تا الان چند بار باید زنده میشدیم و میمردیم ،دختره ی خل
- وااییی زهرا یه نفس داری میریااا،من که گفتم ببخشید
خودت بیا اینجا ،دیگه هیچ کسی به فکرت نمیرسه
زهرا: دیوونه الان ما کسی هستیم ، کجایی الان
- تو هتلم ،دارم استراحت میکنم
زهرا: غذا میخوری؟چه سوال مسخره ای ،معلومه که نه
- زهرا باروتت تنده هااا
( صدای در اتاق اومد)
- زهرا جان بعدن باز بهت پیام میدم فعلن یاعلی
- کیه؟
خانم اصغری ،زمانی هستم
- امرتون؟
زمانی: خانم موسوی گفتن براتون غذا بیارم
چادرمو سرم کردم رفتم درو باز کردم
- سلام
زمانی: سلام ببخشید ،غذاتونو آوردم، بفرمایید
ظرف غذا رو ازش گرفتم
- خیلی ممنونم
میخواستم درو ببندم
زمانی : ببخشید خانم اصغری
- بله بفرمایید
(یه بسته تو دستش بود ،پسته و بادام داخلش بود )
زمانی: بفرمایید
- نه خیلی ممنون
زمانی: مطمئنم که غذاتونو نمیخورین باز،حیفه این همه راه اومدین ،نتونین زیارت کنین
( بسته رو گذاشت روی ظرف غذا و رفت )
•••••
🍁نویسنده: فاطمه ب
🍁#رمان
•
•
ادامه دارد ....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#دلی♡
بیشتر اشتباهاتمون ناشی از اینه که وقتی باید فکر کنیم احساس میکنیم و وقتی که باید احساس کنیم فکر میکنیم ...!
دشنام خلق را ندهم جز دعا جواب
ابرم که تلخ گیرم و شیرین عوض
دهم ...!
#طالب_آملی
Ali Majidi4_5778150392437150734.mp3
زمان:
حجم:
7.54M
🎵 آهنگ دسته گل 💐
🎙 علی مجیدی
#حکایت_زیبا
#بهلول_عاقل
🌱می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.
🌱گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
🌱سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.
351.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وسیع باش!
دلتنگ که شدی،🍂🌸
منتظر نباش کسی دل گرفته ات را باز کند،
بلند شو و قدمی بردار،
دل کسی را شاد کن🍂🌸
دلت خود به خود باز می شود.
صبور باش!
زمان خیلی چیزها را حل خواهد کرد 👌
شبتون پراز ارامش
#شب_بخیر✓
هدایت شده از 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🌿- بِسمِخُداۍسَتّـٰارُالعیوب(: