✴️🕊 صــــــــــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.✴️🕊
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✳️✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
❣زیــــــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان❣
🔅الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
💠اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ💠
بابا سعید
بغضِ من . . .
گریہ شد و راہ تماشا را بست
از تو جز منظرہای تار ندارم در یاد
#معراج_الشهـــداء
پایان ۲ سال چشم انتظاری
پیڪر مطهر پاسدار مدافع حرم
#شهید_سعید_انصاری
در آغوش خانواده
#سلام_آقا_مهدی
اول که نشناختمت ولی نگاهت آشنا بود.
در ذهنم به دنبال پیرمردی ٥٠_٦٠ ساله میگشتم.
سر و صورت خاکی و پوتین های کهنه ات را که دیدم گفتم:
#تو_مهدی_هستی
#مهدی_باکری
#فرمانده_لشگر_عاشورا
تو اینجا ٢٨ سالت است، ولی چرا انقدر خسته؟
شک ندارم که این عکس خستگی های بعد #عملیات را نشان میدهد؛
فکر کنم ٣_٤ شب نخوابیده ای که چشمهایت از خستگی باز نميشود.
#آخ_که_چقدر_من_عاشقم
#عاشق سادگی و سر و روی خاکی ات.
عاشق #مردانگی و تواضع ات.
عاشق بی ادعایی ات.
راستی #سردار
سر دوشی ات کو؟
لباس فرمت؟
آقا رحیم صفوی ميگفت:
" دوست داشتی مثل بقیه باشی و فرقی نکنی "
گاهی حتی رزمنده ها و سربازانت هم نمیشناختند فرمانده لشگرشان را.
آقا مهدی
#نمیدانم_دقیقا_کجایی
اما میدانم به #اروند پیوستی و #دریا شدی.
آه که چقدر با تو حرف دارم
چقدر از خودم خجالت میکشم.
از سالهای عمری که طی شد و حتی لحظه ای شبیه تو نبودم.
حال این روزهای من شاید خوب باشد اما بالم...
روزمرگی ها، تعلقات و عادات دنیای ما
#پای_رفتن و #بال_پرواز را بسته و حسابی زمین گیر شدیم.
#میدانی
دنیای این روزهای ما، مثل شما را کم دارد.
مثل #تو
#همت
#باقری
#خرازی
🌷دیگـران در تـب و تـاب
شـب عیـدنـد ولـے . . .
💐مثـل یڪـ سـال گذشتـہ
بہ #تـو مشغولـم مـن . . .
#مدافع_حرم
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی🕊
🌴🌾🌷🌴🌾🌷
باران ترکش بود و پشت خاکریزی
مردی برای آسمان آماده میشد
از شوق این که زیر پای او بیفتد
چفیه برایش مثل یک سجاده میشد
انگار از پایان کار خود خبر داشت
آرام زیر لب اذانی گفت و خندید
دل زد به دریا تا نمازش را بخواند
اروند خشکش زد، دل خورشید لرزید...
با رخصت از مولا به خون خود غلتید و آخر
تقدیم زهرا(س) کرد پرپر بودنش را
فرماندهی محور دلش آتش گرفت و
آموخت معنای دل آذر بودنش را
امروز من مدیون خون آن شهیدم
خونی که داغش بر دل این شهر تازهست
دیدم نوشته در وصیتنامهی خود
این جنگ مردم بر سر حفظ نماز است
✍ شاعر: مجید تال
📖 منبع: کتاب ترکش و باران
🌴🌾🌷🌴🌾🌷
🌹نثار روح مطهر سردار شهید "محمدجواد دلآذر" صلوات🌹
آمــده در وصیت شهــدا
خواهرم خون من هدر نرود
پیکرم روی مین ز هم پاشید
تا که چــادر ز روی سر نرود
🌴🌾🌷🌴🌾🌷
🌹حفظ حجاب توصیهی شهیدان است🌹
#هدیه_به_روح_شهدا_صلوات
#دلنوشته_خواهرانه
عزیز برادرم آمدیم دیدنت پایی برای ایستادن نداشتی که به استقبالمان بیایی
چرا که دو پایت را در خاک شام جا گذاشته ای
خواستیم با تو دست بدهیم ،دست راستت را نیز جا گذاشته بودی...
لبی برایت نمانده بود که بر دستان همسرت به پاس سه سال صبر و استقامت در فراغت بوسه زنی
پاره پیکر من ،به جای اینکه دخترکانت را در آغوش بگیری و روی پاهایت لالایی بدهی , اینبار دخترکانت تو را در آغوش گرفتند و روی پای خود لالایی دادند...
پیشانیت را بوسیدیم به یاد بوسه هایی که همیشه بر پیشانیمان می زدی.
می دانم که وقت رفتن نیز پایی نداری که بدرقه ی مان کنی.
قامتت را کوتاه نمودی تا روحت بلند تر شود
نیم از پاره ی جسم خود را جا گذاشتی تا روحت سبک تر به پرواز در آید.
ای آسمانی برادرم آرام بگیر در خاک وطن..
ای برادر ...
جان خواهر...
پاره پیکر
یوسف برگشته از راه سفر
خصم دون با خود چه اندیشیده است؟؟ از چه رو سرو قدت ببریده است
کو دو پایت ،دست کو ،انگشت کو، آن مشت کو
نیمی آوردی و خود نیمی دگر
سوریه شد موطن ثانیتان
نیمه ات در این وطن ،نیمی در آن
در حریم زینبش بی سر شدی
جامه ی سرخ شهادت بر تنت
ای برادر جان مبارکت باشد
خواهر_دلتنگت
🌴🌾🌷🌴🌾🌷🌴🌾🌷
📚 برشی از یک کتاب
✅ برگشتم به حاج سعید گفتم:
«آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟»
خیلی بههم ریختم.
رفتم سمت آن داعشی.
یک متر رفت عقب و اسلحهاش را کشید طرفم.
سرش داد زدم:
«شما مگه مسلمون نیستید؟»
به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟
پس سرش کو؟
چرا این بلا را سرش آوردید؟
حاج سعید تند تند حرفهایم را ترجمه میکرد.
◾️ آن داعشی خودش را تبرئه کرد
که این کار ما نبوده
و باید از کسانی که او را بردهاند «القائم» بپرسید.
فهمیدم میخواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد.
♦️ دوباره فریاد زدم
که کجای اسلام میگوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟
◾️ نمایندۀ داعش گفت:
«تقصیر خودش بوده!»
❓ پرسیدم به چه جرمی؟
بریدهبریده جواب میداد
و حاج سعید ترجمه میکرد:
«از بس حرصمون رو درآورد؛
نه اطلاعاتی به ما داد،
نه اظهار پشیمونی کرد،
نه التماس کرد!
تقصیر خودش بود...!»
📖 منبع: کتاب سربلند (روایتی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی، انتشارات شهید کاظمی)
🌴🌾🌷🌴🌾🌷🌴🌾🌷
🌹نثار روح مطهر شهید مدافع حرم "محسن حججی" صلوات🌹
ثانیه های مهدوی 3.mp3
2.79M
🎤🎤🎤
💠 نجواهای شبانه با امام زمان (عج) در
🌺🌺 #ثانیه_های_مهدوی 3 🌺🌺
🎤 با صدای استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت
👈 شبها قبل از خواب، با گوش دادن به این فایل ها، با امام خود درد دل کنیم و با انتشار آن، دیگران را هم تشویق به صحبت با حضرت کنیم.
زیاد وقتت رو نمی گیره...