eitaa logo
سَمتِ بِهِشت
2.6هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
216 فایل
‌ فعالیتها سایت www.samtebehesht.ir ویسگون http://www.wisgoon.com/samte_behesht پیام ناشناس http://harfeto.timefriend.net/16074218476816 ارتباط @Amirmehrab56
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قدیمی‌ترین فیلم موجود از کربلا و حرم شریف امام حسین علیه‌السلام و حضرت عباس علیه‌السلام در ۵۴ سال قبل ⭕️ این فیلم توسط “فردریک گادمر” عکاس و فیلمبردار فرانسوی در سفر به عراق ضبط شده است. ⭕️ این هنرمند تلاش کرده تا از زوایای مختلف این اماکن متبرکه تصاویری را به یادگار بگذارد، اما به دلیل محدودیت‌های آن زمان برای ورود غیر مسلمانان به داخل حرمین شریفین تصاویر صرفاً مربوط به محیط اطراف حرم می‌‌باشد. ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥کلیپ جدید از محل سقوط بالگرد حامل شهید رئیسی
♦️‌ معصومه ابتکار: دختر پزشکیان عنوان «دختر اول» را بپذیرد 🔹‌اینا همونن که یکی به همسر شهید رئیسی گفته بود بانوی اول داشتن خودشون رو می زدن! 🔹‌خانم ابتکار دیگه خیلی دارین آمریکایی فکر می کنید! این فرست لیدیها رو بذارن برای آمریکا بمونه. 🚨 به لشکر سایبری قدس بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/542441666C7e7c280a3b
مداحی_آنلاین_درده_دوا_رقیه_اسفندیاری.mp3
8.07M
درده دوا رقیه مشکل گشا رقیه روحه صفا رقیه شیرین لقا رقیه 🎙 🔊 🔊 🌟 💔
سَمتِ بِهِشت
#قسمت_چهارم #سادات_بانو🧕🏻 نگاهم به آسمان آبی دوختم، یاد خاطرات تلخ مسجد گوهر شاد افتادم که قاص
🧕🏻 روز یکشنبه حوالی عصر تصمیم گرفتم به دیدار مادربزرگم بروم چادر مشکی قاجاری را مرتب کردم از خانه شدم وارد کوچه که شدم خبری از آژان نبود درست زمانی که به میدان رسیدم چند آژان در گوشه کنار ایستاده بودند ،خودم را جمع و جور کردم تا آژان مرا نبیند اما متوجه حضور من با چادر شد و با قدم های استوار به طرف من آمد ، قدم هایم را تند کردم و به سمت کوچه دویدم، آژان به دنبال داخل کوچه آمد نفسم بند آمد بود عرق سردی روی پیشانی نشست ،نگاهی به اطراف کردم در فکر فرار از دست آژان بودم، که چشم من به خانه ای افتاد که درش نیمه باز بود خودم را داخل حیاط پرتاب کردم ، از روی زمین بلند شدم و در عرض چند ثانیه در را بستم تمام بدنم درد گرفته بود ؛ آژان پشت در فریاد می زد احمق در را باز کن باز کن ،،😢 نگاهی به حیاط کردم حوض آبی رنگ که در وسط حیاط قرار داشت مردی روحانی که مشغول رسیدگی به گلدان های شمعدانی بود سرش را بلند کرد چه اتفاقی افتاده دخترم من بشدت ترسیده بودم ، زن صاحبخانه با سر صدا ها از توی مطبخ بیرون آمد و نگاهی به من کرد تو حالت خوبه ؟! خودم را در آغوش زن صاحبخانه انداختم شروع به گریه کردم . زن مرا داخل برد تا کمی آرام شوم ، بچه ها مشغول بازی بودند ، سر و صدا اتاق را پر کرده بود فردی روحانی گوشه اتاق در حالی به کتابخانه ی چوبی تکیه زده بود ، مشغول مطالعه بود . سلام آقا سلام دخترم گوشه اتاق نشستم و در حالی که سکوت کرده بودم به برگشت فکر می کردم با وجود آژان چطور به خانه برگردم مرد به آرامی از همسرش پرسید چی شده ؟ زن پاسخ داد آژان دنبالش کرده ! مرد آهی کشید دقیقا ما روحانیون را مجبور می کنند مردم را به پوشیدن لباس متحد الشکل تشویق کنیم ادامه دارد ... نویسنده :تمنا🖤🥲☘
02.mp3
1.74M
🏴🏴🏴 روز دوم محرم 💠پیام و دستور عبیدالله بن زیاد به حر چه بود و حر چه کرد ؟ 💠 عبیدالله بن زیاده به چه علت و چرا حر را سرزنش کرد؟ .......
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 📆سه شنبـــــہ ......۱۴۰۳/۰۴/۱۹ 🏴 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/183173121Ceb7539d574
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظاتی از آخرین زیارت شهید آیت‌الله رئیسی در حرم حضرت رقیه(س) و نماز در مضجع شریف آن حضرت در سفر به سوریه ◾️در شب سوم محرم همه شهدای خدمت را یاد کنیم با ذکر صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختربچه ای که با حرف زدن کودکانه اش حسینیه معلی رو بهم ریخت؛ جیگر همه رو سوزوند
30.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 گر دخترکی پیش پدر ناز کند گره کر ببلای،همه را باز کند روایت شنیدنی شفاعت تجربه گر توسط حضرت رقیه (س) ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شباهت چند دختر به 🌷 ماجرای بی‌خوابی دختر شهید 💔 وقتی که عروسک‌ها برای دخترها رنگ می‌بازند... ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂
🕗 نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم بیا به مجلس ما روضه‌ای بخوان امشب   با یک سلام زائر آقا شوید 🤚 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... ... سلام بر دستان کوچک زخم شده... سلام بر پاهای نحیف تاول زده... سلام بر عشق بی مانند رقیه خاتون سلام الله علیها... سلام بر انتظار دلتنگ دلش... و سلام بر منتظران ... .
سلام اربابم هرکجا ملک خدا هست حسینیه توست هرکه را می‌نگرم شور محرم دارد... 😭💔
نماهنگ گفتم میاد بابا.mp3
4.24M
نماهنگ گفتم میاد بابا 🎙حاج سید مجید بنی فاطمه فوق العاده زیبا
﷽ تلاوت روزانه قرآن کریم به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صفحه ۲۵۵
03.mp3
2.72M
🏴🏴🏴 روز سوم محرم 💠عمربن سعد بین بهشت و جهنم کدام را انتخاب کرد ؟ 💠۴ هزار نفری که تحت فرمان عمربن سعد بودند از کجا آمده بودند و مقصدشان کجا بود؟ 💠حبیب بن مظاهر و مسلم بن عقیل در سپاه امام حسین چه نقشی داشتند و چرا مخفی شدند؟ ...............
teshne-o-khaste-boodam-dele3.mp3
3.89M
🎤 «میخوام تشنه باشم مثل بابام عمه ..» 📜 📻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَمتِ بِهِشت
#قسمت_پنجم #سادات_بانو🧕🏻 روز یکشنبه حوالی عصر تصمیم گرفتم به دیدار مادربزرگم بروم چادر مشکی قاج
🧕🏻 شهر در تاریکی فرو رفته بود ، کوچه های تاریک امکان بازگشت مرا به خانه نمی دادند وجود ارازل و آژان خطری مرا خطری بزرگ تهدید می کرد ، از روی ناراحتی گوشه ای نشستم فکر می کردم که مرد روحانی دخترم می خواهی تو را به خانه آن برسانم اگر دوست داری می توانی شب را اینجا بمانی. ! با صدایی لرزان آقا ممکن هست مرا به خانه برسانید پدر و مادرم نگران هستند , مرد در حالی که عبای خود را می پوشید ی باند شو دخترم ممکن هست آژان در کوچه نباشد ؛هر دو از خانه خارج شدیم ، در حالی که با احتیاط زیاد قدم هایم را بر می داشتم ، از این که کوچکترین صدا فردی را متوجه حضور ما کند می ترسیدم . بعد از گذشت زمان طولانی به خانه رسیدم پدر و مادر با چهره ی نگران مرا در آغوش گرفتند پدر در حالی که گلایه می کرد کجا بودی دختر مگر قرار نبود به خانه مادربزرگ بروی اشک صورتم را پوشاند ، بغض گلویم را می فشرد ، با همان حالت آژان دنبالم کرد در این مدت در خانه این آقا ی روحانی بودم همسرش مرا آرام کرد پدر و مادر از مرد روحانی تشکر کردند ، ( امروز بعد ظهر خیلی سختی بود زمانی که از خانه بیرون آمدم هنوز به میدان نرسیده بودم که آژان مرا با چادر دید با خشونت به سمت من آمد در حالی که دستانم می لرزید پاهایم توان راه رفتن نداشتند به سمت کوچه کناری دویدم ، آژان به دنبال من دوید چاره ای پیدا نکردم، داخل خانه ای که درش نیمه باز بود خودم را انداختم . بی اختیار در را پشت سرم بستم و اشک هایم جاری شد . پدر در حالی که با دقت به حرف های من گوش می داد ، مادر زمزمه کرد درست می شود دخترم چند روزی در خانه سپری کردن کردم که یک روز پدر سراسیمه به خانه آمد در حالی عرق سردی به پیشانی اش نشسته بود پدر ... ادامه دارد... نویسنده :تمنا 💔☔️
🌷🌷 سال درآغوش_هم_بودند دوپلاک معروف ۵۵۵و ۵۵۶ 🔹️ طی یک عملیات تفحص در منطقه چیلات،پیکر دو شهید پیدا شد.یکی از آنها در حالت نشسته با لباس و تجهیزات کامل به جایگاهی تکیه داده بود و شهید دیگر در پتو پیچیده شده بود. ◇معلوم بود شهیدی که درازکش است مجروح شده و شهید نشسته سرِ وی را به دامن گرفته است.پلاک‌هایشان را بررسی کردیم، شماره‌ها پشت سر هم بود:555 و 556 ◇ متوجه شدیم آنها با هم پلاک گرفته‌اند. معمولاً رزمنده‌هایی که خیلی رفیق بودند، با هم می‌رفتند پلاک می‌گرفتند.با مراجعه به سیستم کامپیوتر متوجه شدیم. ◇ شهیدی که نشسته،پدر و شهیدی که درازکشیده،پسر است.پدر سر پسر را به دامن گرفته بود. ◇ اینها شهید سیدابراهیم اسماعیل‌زاده پدر و سیدحسین اسماعیل‌زاده، اهل روستای باقرتنگه بابلسر بودند. ◇ پسر آرپی‌جی زن و پدر کمک آرپی‌جی زن پسر بود. پسر برای دید بهتر و انهدام تانک‌های دشمن به سمت دامنه قله حرکت می‌کند. ◇ پدر وقتی افتادن فرزندش را می‌بیند، خودش را به دامنه کوه می‌رساند و بالای سر فرزندش می‌رود.چون توان بالا بردن پیکرحسین را نداشت،پتویی می‌آورد و پسرش را در آن می‌پیچد.او را در آغوش می‌گیرد و سر پسرش را روی زانوهایش می‌گذارد،لحظاتی بعد خودش هم به شهادت می‌رسد و هر دو برای سال‌های طولانی در همان حالت می‌مانند. ❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😔 اللهم_عجل_لولیک_الفرج ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂