روضهی علیاکبر (ع) میخوانند ، جانمان آتش میگیرد ... و من ماندهام ؛ از پَرپَر شدنِ جوانانی که هر کدامشان میتوانند یک علیاکبر شوند ، اما حالا سرگرمِ هوسهای پوچ و بردهی لذّاتِ زودگذر و مریدِ الگوهای انساننمای غربی شدهاند ، چرا ککمان هم نمیگزد ؟!
از تیری سهشعبه میگویند که گلوی شیرخوارهی فرزندِ رسول خدا (ص) را دریده است ... و چه علیاصغرها که هر لحظه در گوشه به گوشهی زمین ، تمام وجودشان از #جنگ و #فقر و #گرسنگی دریده میشود ، یتیم میشوند ، فروخته میشوند ، زنده به خاک سپرده میشوند و .... ما ، دست روی دست گذاشتهایم ! به امید چه ؟! نمیدانم !
از اسارتِ #زینب کبری (س) ، بانوی صبر و استقامت و دختر #امیرالمومنین که دیگر نگو ... ؛ سکون را بر دلها حرام میکند ... در عوض من هم از اوضاعِ پریشان و مظلومیت و حقارتِ مدرنِ #زنان و دخترانِ دنیای امروز ، برایت نمیگویم ... !
و برای غربتِ #اباعبدالله (ع) ، اگر شبانه روز بگرییم و بر سرِ خود بکوبیم ، رواست ... اما ... اما من غریبتر از امامِ حی و حاضرم ، ندیدهام !
مصیبتت بر من عظیم است ، حسین ! ... اما من با نبودِ چون تویی ، چه کنم ؟! که اگر مسیرِ عزاداریهایمان ، به همان سمتی که میخواستهای ، رفته بود و اگر مسلکِ قربانی دادن را از شما آموخته بودیم ، امروز ، یقیناً ، همهی انسانها ، احاطه بر تمامِ راههای آسمانها و زمین را ، از فرزندت ، آموخته بودند !
https://eitaa.com/samtekhodababaali