فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برای اینکه #امام_زمان عج مواظب زندگی ما باشد و برای افزایش #رزق این ایه را بخوانید ❤️🌸
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
#آشپزی کدبانو
❤️میگی ناهار😋 چی درست کنم؟ 😍
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه ناهار فوری و خوشمزه😳👌
#یه_نهار_فوری
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناهار
تاکو سیب زمینی🌮
#تاکو_سیب_زمینی
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ اگه هنوز #ناهار نپختی دست به کار شو🍗😌
🔺مواد لازم :
سینه مرغ و زعفران
کره و زرشک
پیاز و حریره سیر
رب گوجه
هویچ و فلفل دلمه
قیسی و نمک اسپایسی
پودر سیر و ادویه چیکن
ادویه مکزیکی و آب
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
🔸.. زمـان شاه بـود! داشتیم بـا هـم تـو خیـابون قدم میزدیم. یه خـانم بی حجاب داشت جلومون راه میرفت. فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه ای ازش پرسید:«ببخشید خانم! اسم شما چیه!؟» خانم با تعجب جواب داد: «زهـرا؛ چطـور مگه!؟» فاطمه خندید و گفت: «هـم اسمیم! میدونی چـرا رو ماشینـا چـادر می کشن!؟» خـانـم هـاج و واج گفت:«لابد میخوان سرما و گرما و گرد و غبار به ماشین آسیب نـزنـه.» فاطمـه گفت: «آفـرین! مـن و تو هم آفریده ای هستیم که خدا بخاطر علاقه اش به مـا، یه پوششی بهمون داده تا بـا اون از نگاه نكبت باربعضيا حفظ بشیم و آسیبی نبینیم؛ خصوصاً اینکه هم نـام حضـرت فاطمـه زهـرا س هـم هستیـم.»
🔅 بعدهـا کـه دوبـاره اون خـانم رو دیـدم؛
محجبـه شـده بـود.
📚 کفشهای جامانده در ساحل
🌹 شهـیده فـاطمـه جعـفـریـان
مزارمطهر: بهشت زهرا (س) ق ۳۹ ر۴۴ ش۵۰
در این #دهه_فجر صلواتی هدیه کنیم به شهدای انقلاب اسلامی ایران
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
🔹 ناگهـان وسـط سینه زنـی، روحـانی گـردان برخاست؛ توی تاریکی دستهایش را رو به آسمـان بلند کرد و درحال بغض گفت: «برادرا! ماآمده ایم اینجـا تا پـاک شـویم. آمدیم کـه گنـاه نکنیم. حـالا کسانی که گناه کارند، از چـادر خارج شوند و بچه هایی که اطمینان دارند بی گناهند بمـانند.»
• آه و ناله بچه ها بلند شد.خیلی ها بیرون رفتند؛ چند نفری هم داخل ماندند. حـاج آقا تک تک بچه های داخـل را می بوسـید و به صورتشـان دسـت میکشید و میگفت: «قربون چهره های نورانیتون برم! مـن را هـم درآن دنیـا شفاعت کنید.»
• بعداز مراسـم همین که چـراغ ها روشـن شدند؛
دیگر نتوانستیم جلوی #خنده مان را بگیریم.سیاه تراز صورت تمـام کسـانی که داخـل چـادر بودند، دست های حـاج آقـا بـود!.
حاجی در حـالی که می خندید گفت:
«منو ببخشید که این کـار رو کـردم.
میخواستم به کسانی کـه خودشـان را بی گنـاه می دانند درسی داده باشـم. فقـط پیـامبـران و ائمـه اطهار ع هستند که معصومند؛ ما که خاک پای آنها هم نمی شویم.»
📚 خداحـافظ کـرخه/ داوود امیریان
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
🌷..ناگهان انـوار طلایی و سبز و قرمز و زرد از سوی آسمـان روی زمین ریخته شد. فرشتگان با وقار و آهسته بال می زدند و به سمت زمین می آمدند. هودجـی روی دستهایشان بود.همـه بدون اینکه بخواهیـم، بلنـد شدیم.
🔅 خانـمی نـورانی از هودج پایین آمد. شهدای گـردان نـزدیک هـودج بـودند. خواستـم به سوی هـودج بروم، امـا پاهـایم به زمین چسبیده بـود.
آن خانم برسر شهدا دست میکشید و به هرکدام برگه ای میداد. "اوسطی" که پهلویم نشسته بود
بسوی هودج دوید و برگه راگرفت.تمام صورتش میخندید. روی برگه اش را که نشانم داد نوشته بود: «شفـاعت شـده حضـرت زهــرا (س)»
هودجی دیگر ازآسمان فرود آمد.آقایی پرشکوه و الهی درآن بود. شهـدا دست به سینه نهادند و زمزمه کردند: «السـلام علیک یا اباعبـدالله ع»
ازخواب پریدم. بالش از اشک، خیس شده بود.
📚 خداحافظ کـرخه / داوود امیریان
در این #ماه_شعبان "صلواتی هدیـه کنیم به ارواح مطـهر شهـدا"
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
@sang_shishah
┈┈•✾🍃🌸🍃✾•┈┈
#جانم_حسین_ع❤️
امشب شب میلاد حسین است حسین
اندر همه جا یاد حسین است حسین
گویـی خدا کوثر به کوثر داده امشب
یک حیدر دیگر به حیدر داده امشب
#میلاد_امام_حسین(ع)🌺🍃
#مبارڪ_باد🌺🍃
@sang_shishah