eitaa logo
ســنگـــــــــ☆ و شیـشه
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
6 فایل
بر آن هستیم مطالب مورد نیاز در زمینه های مختلف بیان شود شما هم میتوانید مطالب و کلیپ های زیبای خود را برای ما ارسال کنید تا با نام خودتان در کانال قرار داده بشود ارتباط با مدیر @hessam133
مشاهده در ایتا
دانلود
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 در یک ویدئوی کوتاه، خیلی ساده و جالب، تفاوت معانی واژه‌هایی مثل ، و را بدانید. 🌸کوثری باشیم نه تکاثری 👌بسیار جالب @sang_shishah
💠 پاسخ چوپان 🌼 ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ شخصی‌اش ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ در ﯾﮑﯽ ﺍﺯ جاده‌های ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ تپه‌ای ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ به‌موقع ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: «ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ می‌زنم آن‌ها ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ می‌شوند. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣن را صدا می‌زند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم...» 🔸 از پاهایی که نمی‌توانند تو را به سمت ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش تو را به بهشت ببرند. از این عبارت زیبا هم خیلی لذت بردم: «بودن کشتی در آب خطرناک نیست، اما بودن آب در کشتی خطر دارد! بودن مؤمن هم در دنیا خطرناک نیست، اما بودن دنیا در قلب مؤمن خطر دارد!» اگر دنیا در قلب‌مان نباشد، هنگام اذان به سمت خدا می‌رویم. هنگام اذان به سمت خدا میرویم یا فضای مجازی بین خدا و عبادت او و فضای مجازی کدام انتخاب ما هست 🍃 🌸✨ @sang_shishah 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
سر جلسه امتحان هندسه تحلیلی سوال آخر و نمیتونستم حل کنم. خسته و کلافه شده بودم. میدونستم همه سوالات و درست نوشتم، هر از گاهی سرم و از رو برگه امتحانات بلند میکنم و بچه ها رو دید میزدم که ببینم در چه حالن گشنه شده بودم دستام از سرما یخ کرده بود انگار مقنعه ام داشت خفم می‌کرد تنبل درونمم هی غر میزد و زیر بغلمو می‌کشید و تو گوشم میگفت ولش کن، این سوال فقط 2 نمره داره، ارزش آنقدر زحمت و نداره. میخواستم بلند شم و برم و برگه رو بدم و برم تو حیاط یک نفس عمیق بکشم و پایان امتحانات جشن بگیرم. یهو دوستم از کنارم رد شد برگه امتحان و به مسئول امتحانات تحویل داد در حالی که چشمم به سوال آخرش افتاد و دیدم که اون و نوشته اگر هزار تا جمله انگیزشی اون موقع بهم می‌گفتن اونقدر اثر نداشت که دوستم و دیدم که سوال آخر و نوشته. مصمم شدم که هر جور شده اون ماتریس بد قلق و حل کنم انقدر مشغول بودم که متوجه حضور مدیر بالای سرم نشدم یک کاغذ چرک نویس دیگه گذاشت رو میزم و رفت تا لحظه آخر نشستم و دیگه اصلا به حل نشدنش فکر نکردم، فقط گفتم چون اون تونسته پس منم میتونم. باور کردنی نبود ولی من اون و حل کردم و جز 2 نفر کلاس شدم که نمره کامل گرفتن ، تونستم چون بالاترین انگیزم این بود که چون دوستم تونسته منم میتونم همین! حکایت خیلی از سختی های زندگی همینه وقتی به تاریخ نگاه میکنم و میبینم خیلی ها مشکلات سختر و سنگین تر ی رو پشت سر گذاشتن و مقاومت کردن و پیروز شدن با خودم میگم پس منم میتونم. از آسیه همسر فرعون گرفته و حضرت مریم در اوج تنهایی با بچه ای در گهواره تا حضرت زینب که تصمیم گرفت غم های بزرگ زندگیش رو به بزرگترین انگیزه و حرکت برای اهدافش تبدیل کنه تصمیم گرفت که جز هدفش هیچ چیز دیگه ای نبینه، اینطوری شد که مقابل یزید گفت من جز زیبایی نمیبینم. با خودم میگم، غم های من هیچ وقت به اندازه مشکلات و غم های اونها نیست اگه تونستن و با وجود تمام مشکلات هزاران برابر بیشتر از من حرکت کردن و به اهدافشون رسیدن پس منم میتونم ، همین! @sang_shishah