سید همیشه پا به رکاب بود.
اکثر مواقع لباس سبز نظامی با کلاهی کج تنش بود و به سبک داش مشتیها یقهاش را باز میگذاشت و یک تسیبیحی هم گردنش آویزان میکرد.
یکبار گفتم: آقا مجتبی! رضایت بده و این پوتین و لباس را از تن در بیاور.
گفت: به جدم قسم! تا زمانیکه صدام هست و تکلیف جبهه مشخص نشده، حتی دم مغازه هم با همین لباس میروم و فروشندگی میکنم.
@sangar
#شهیدسیدمجتبی_هاشمی_نژاد