#امام_زین_العابدین_و_بردگان 💶💰
قسمت اول
امام زین العابدین سلام الله علیه رسم و دأبشان این بود که در شب آخر ماه رمضان بردگان را به ترتیب خاصی آزاد میکردند. میدانید که اصلًا فلسفه بردگی تعلیم و تربیت اسلامی است که یک نفر برده که از بلاد کفر آمده، مدتی در خانواده یک نفر مسلمان زندگی میکند و آن ادب اسلامی هم درباره او رعایت میشود (و ادب اسلامی همین است که پیغمبر فرمود از غذایی که خودتان میخورید به آنها بخورانید و از لباسی که خود میپوشید به آنها بپوشانید و به آنها کلمه غلام، برده، مملوک نگویید، آنها را فتی (جوان) یا فتاة (زن جوان) و امثال اینها بخوانید) بعد که مدتی در این خانه میمانَد و حقیقت اسلام و مسلمانی و عدالت اسلامی و معالم دینی، اصول دین، فروع دین و اخلاق دین را یاد میگیرد آزاد میشود؛ یعنی یک دوره تعلیم و تربیت اجباری یکی از عبادتهایی که ائمه اطهار بجا میآوردند همین بود که...
(استاد مطهری)
ادامه دارد...
#امام_زین_العابدین_و_بردگان 💶💰
(قسمت دوم و آخر)
میرفتند غلامها یا کنیزها را میخریدند و آنها را یک مدت معدود در خانه خودشان نگه میداشتند و یک نوع تعلیم و تربیت اجباری اسلامی (به اصطلاح) میدادند و بعد اینها را آزاد میکردند؛ یعنی اینها را از یک دالان تعلیم و تربیت عبور میدادند به طوری که بعد از یک سال که آزاد میشد نسبت به آن قبل از یک سال، از زمین تا آسمان تفاوت کرده بود و کسی شده بود. یکی از عبادتهای امام سجاد همین بود. قهراً اینها در طول سال ممکن بود که نسبت به امام تقصیراتی مرتکب شوند (هرکسی باشد، بچه یا نوکر انسان هم باشد تقصیر مرتکب میشود). اگر تقصیری در طول سال مرتکب میشدند حضرت یادداشت میکردند شب آخر ماه رمضان که میشد همه اینها را یک جا جمع میکردند و بعد به یک یک اینها میفرمود که فلانی یادت هست فلان روز چنین کاری کردی؟ فلانی تو یادت هست؟ بعد میگفت خدایا من از حق خودم نسبت به همه اینها صرفنظر کردم و از همه اینها گذشتم. خدایا تو هم از این بنده خودت درگذر. بعد به آنها میفرمود: همه شما را در راه خدا آزاد کردم.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن📚💯
وقتی می بینیم راه خدا دشواری دارد راه #امام_حسین (ع)
این امر نظیر آن چیزی است که در میان ما انسانها هم رخ میدهد که وقتی میبینیم راه خدا دشواری دارد میآییم به خیال خودمان یک راه دیگری خلق میکنیم؛ بعد اگر آن راه را به خودمان نسبت بدهیم کسی از ما قبول نمیکند، میگوییم که راه خدا یک راه سختی است ولی راه امام حسین از راه خدا آسانتر است، ما به جای اینکه راه خدا را برویم راه امام حسین را میرویم؛ به جای اینکه تکلیفهای خدا را انجام بدهیم یک سینه سه ضربه میزنیم همه کارها را درست میکنیم؛ غافل از اینکه امام حسین که راهی غیر از راه خدا ندارد. اگر چنین حرفی راست باشد نُعْجِزَ الله است یعنی خدا را بیچاره و ناتوان کردهایم. این راههای فرار شرعی، راههای حیله شرعی که ما در مسائل به کار میبریم، به خیال خودمان اگر اینها درست باشد ما خدا را بیچاره کردهایم. ولی خدا که بیچاره نمیشود. پس اینهایی که ما خیال میکنیم غلط است.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن📚💯
#امام_موسی_بن_جعفر (ع) 💖
💘موسیبن جعفر (ع) به جرم حقگویی و به جرم ایمان و تقوا و علاقه مردم زندانی شد.
✍از کلمات آن حضرت است خطاب به بعضی از شیعیان: «اَی فُلانُ اتَّقِاللهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ اِنْ کانَ فیهِ هَلاکک فَاِنَّ فیهِ نَجاتَک. وَ دَعِ الْباطِلَ وَ اِنْ کانَ فیهِ نَجاتُک فَاِنَّ فیهِ هَلاکک»[1]
🗣خود را از غضب خدا حفظ کن و سخن حق را بیپروا بگو هرچند نابودی تو در آن باشد. اما بدانکه حق موجب نابودی نیست، نجاتدهنده است.
❌باطل را همواره رها کن هرچند نجات تو در آن باشد، و هرگز باطل نجاتبخش نیست، بالاخره سبب نابودی است.
☝️شیخ مفید درباره آن حضرت میگوید: او عابدترین و فقیهترین و بخشندهترین و بزرگمنشترین مردم زمان خود بود.
🤲زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت. این جمله را زیاد تکرار میکرد: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُک الرّاحَةَ عِنْدَالْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ»[1].
👳♂بسیار به سراغ فقرا میرفت. شبها در ظرفی پول و آرد و خرما میریخت و به وسائلی به فقرای مدینه میرساند
💁♂درحالی که آنها نمیدانستند از ناحیه چه کسی است. هیچکس مثل او حافظ قرآن نبود.
🗣با آواز خوشی قرآن میخواند. قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل میداد.
😭شنوندگان از شنیدن قرآنش میگریستند. مردم مدینه به او لقب «زینالمجتهدین» داده بودند.
📚 #استاد_مطهری، بیست گفتار، ص140، 141 ✨
♡سنگر دل♡
#زندان_امام_موسی_بن_جعفر 💘 ✍هارون در سال 179 به قصد حج از بغداد خارج شد. ابتدا به مدینه رفت. در هما
🧔آمدن مأمور به احوالپرسی امام (ع)
✋در زندان سندیبن شاهک یک روز هارون مأموری را فرستاد که از احوال حضرت کسب اطلاع کند.
📜خود سندی هم به همراه مأمور وارد زندان شد. وقتی که مأمور وارد شد امام از او سؤال کرد چه کاری داری؟
☝️گفت خلیفه مرا فرستاد تا احوالی از تو بپرسم. فرمود از طرف من به او بگو:
🌗هر روز که از این روزهای سخت بر من میگذرد یکی از روزهای خوشی تو هم سپری میشود، تا آن روزی برسد که من و تو در یک جا به هم برسیم،
😫آنجا که اهل باطل به زیانکاری خود واقف میشوند.
🔥دوران بقا چو باد صحرا بگذشت تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
🔥پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد بر گردن او بماند و بر ما بگذشت
😔باز در مدتی که در زندان هارون بود یک روز فضلبن ربیع مأمور رساندن پیغامی از طرف هارون به آن حضرت شد. فضل گفت:
🤲وقتی که وارد شدم دیدم نماز میخواند. هیبتش مانع شد که بنشینم، ایستادم و به شمشیر خودم تکیه دادم.
☝️☹️نمازش که تمام شد به من اعتنا نکرد و بلافاصله نماز دیگری آغاز کرد. مرتب همین کار را میکرد و به من اعتنایی نمیکرد.
🗣آخر کار وقتی که یکی از نمازها تمام شد قبل از آنکه به نماز دیگر شروع کند من شروع کردم به صحبت خود.
🤚خلیفه به من دستور داده بود که در حضور آن حضرت از او به عنوان خلافت و لقب امیرالمؤمنینی یاد نکنم.
💁♂هارون به من گفته بود به او اینطور بگو که برادرت هارون سلام رسانده و میگوید خبرهایی از تو به ما رسید که موجب سوءتفاهمی شد. اکنون معلوم شد که شما تقصیری ندارید.
🙅♂ولی من میل دارم که شما همیشه نزد من باشید و به مدینه نروید. حالا که بناست پیش ما بمانید خواهش میکنم از لحاظ برنامه غذایی هر نوع غذایی که خودتان میپسندید دستور دهید و فضل مأمور پذیرایی شماست.
✍حضرت جواب فضل را به دو کلمه داد: «لَیسَ لی مالٌ فَینْفَعَنی وَ ما خُلِقْتُ سَؤولاً» از مال خودم چیزی در اینجا نیست که از آن استفاده کنم، و خدا مرا اهل تقاضا و خواهش هم نیافریده که از شما تقاضا و خواهشی داشته باشم.
❌با این دو کلمه مناعت و استغناء طبع بینظیر خود را رساند و ثابت کرد که زندان نخواهد توانست او را زبون کند.
🤲بعد از گفتن این کلمه فورآ از جا حرکت کرد و گفت: اللهاکبر و سرگرم عبادت خود شد.
😭🤲اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَصِی الاَْبْرارِ وَ اِمامِ الاَْخْیارِ وَعَیبَةِ الاَْنْوارِ وَ وارِثِ السَّکینَةِ وَ الْوَقارِ وَ الْحِکمِ وَ الاْثارِ الَّذی یحْیی اللَّیلَ بِالسَّهَرِ بِمُواصَلَةِ الاِْسْتِغْفارِ.
📚 #استاد_مطهری، بیست گفتار، ص142، 143 ✨
(شب) حضرت امیرالمومنین علیه السلام 🌚🌗
نوف بکالی و حبه عرنی میگویند: شبی از شبهای تابستان در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) در صحن دارالاماره[1] خوابیده بودیم. شاید اولین بار بوده است که اینها این توفیق را پیدا کرده بودند که شبِ علی را ببینند. گفتند: نیمههای شب که شد یک وقت یک صدای حزین عجیبی ما را بیدار کرد. دیدیم علی از داخل اتاق دارد بیرون میآید ولی مثل اینکه اصلا رمق راه رفتن ندارد، دستش را به دیوار گرفته و مثل آدم مریض نمیتواند روی پای خودش بایستد. آن آیات آلعمران را میخواند :
اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لاَیاتٍ لاُِولِی الاَْلْبابِ. اَلَّذینَ یذْکرونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعوداً وَ عَلی جُنوبِهِمْ وَ یتَفَکرونَ فی خَلْقِ السَّمواتِ[2].
اینها میگویند ما بیدار شدیم و حیرت کردیم. یکی از اینها میگوید که من در همان بستر که افتاده بودم بیاختیار میگریستم. وقتی که علی را به آن حال دیدم که یک حرفها دارد میزند، یک مناجاتها میکند و به قدری خوف خدا در دل علی هست که در دل احدی از ما نیست، گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما هم این جور؟! میگوید تا این سخن را گفتم اشکهایش جاری شد، فرمود: البته البته، میدانید که ما چه روزی را در پیش روی خود داریم؟! اگر لطف و عنایت خدا نباشد [کار سخت است.]
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج10، ص42📚💯
👈حقیقت مسلمان🍃🧔
حقیقت اسلام تسلیم است و حقیقت کفر، عناد و جحود. ای بسا مسلمانانی که به حسب ظاهر مسلمانند یعنی ادعای اسلام میکنند، شهادتین را به زبان میآورند ولی باطن قلب و روحشان مسلم نیست چون باطن روحشان عنود و معاند است، وقتی حقیقت را بر او عرضه بدارند حاضر نیست تسلیم حقیقت بشود. هر مقدار از حقیقت را هم اگر قبول دارد به اعتبار این است که تقلید پدر و مادر است و الّا این جور نیست که خودش را در مقابل حق و حقیقت تسلیم کرده باشد که آنچه حقیقت است من تسلیم باشم. متقابلا ممکن است افرادی باشند که به ظاهر مسلمان نیستند ولی در باطن هم کفر و عنادی ندارند یعنی اگر مسلمان نیستند به دلیل این است که اسلام تبلیغ نشده و به آنها ابلاغ نشده است و الّا آمادگی برای قبول یک حقیقت در آنها هست و آنچه که به آنها مربوط است آمادگی برای حقیقت است. اینها به حسب فطرت مسلمانند گو اینکه به حسب ظاهر مسلمان نباشند.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن📚💯
👈قرآن آمده است...
لِمَنْ شاءَ مِنْکمْ اَنْ یتَقَدَّمَ اَوْ یتَأخَّرَ
قرآن آمده راهنمایی و چاه نمایی کند، آنگاه اینکه چه کسی تقدّم پیدا کند، حرکت کند، به جلو برود و چه کسی عقب بماند، دیگر اختیار با خود شماست. لِمَنْ شاءَ مِنْکمْ این دیگر به مشیت و اراده بشر بستگی دارد.
بشر موجودی است مختار و آزاد. خدای متعال او را راهنمایی و چاه نمایی میکند ولی جلو رفتن و حرکت کردن یا عقب ماندن و ایست کردن، این دیگر به خودش مربوط است.
لِمَنْ شاءَ مِنْکمْ اَنْ یتَقَدَّمَ اَوْ یتَأخَّرَ به عهده هر کدام از شماست که پیش برود یا پس بماند.
( به چاه افتادن در واقع مساوی است با همان پس ماندن.)
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج10، ص165📚💯
💕استاد مطهری : امکان ندارد که نیکی پاسخ نداشته باشد...💕
در نهجالبلاغه جملهای هست که ابتدا ممکن است انسان آن را یک جمله اخلاقی ساده تلقی کند ولی همین کلمه را شما از جنبه معارفی، شناختی و بینش جهانی بسنجید. میفرماید : لایزْهِدَنَّک فِی الْمَعْروفِ مَنْ لا یشْکرُهُ لَک، فَقَدْ یشْکرُک عَلَیهِ مَنْ لا یسْتَمْتِعُ بِشَیءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِک مِنْ شُکرِ الشّاکرِ أکثَرَ مِمّا أضاعَ الْکافِرُ، وَ اللهُ یحِبُّ الْـمُحْسِنینَ[1]. اگر به کسی نیکی کردی و او نیکی تو را به نیکی پاسخ نگفت، تو به او نیکی کردی او در عوض به تو نیکی نکرد و احیاناً به جای نیکی بدی کرد، این سبب نشود که تو در نیکی کردن بی رغبت شوی و میل به نیکی کردن از تو گرفته شود، بگویی ای آقا! این دنیا یک دنیایی است! به هر کسی خوبی میکنی به تو بدی میکند، بهتر این است که به کسی خوبی نکنی. نه، هیچ وقت این طور فکر نکنید. امکان ندارد که نیکی پاسخ نداشته باشد، منتها تو نباید انتظار داشته باشی که به هر کس که نیکی میکنی از همان نیکی پاسخ بگیری. اشتباهت این است. تو نیکی کن بدون آنکه چشمداشت از آن کسی که به او نیکی میکنی داشته باشی. بعد میبینی یک کسی که تو اصلا به او نیکی نکردهای به تو نیکی میکند، یعنی پاسخی که از این باید بگیری از جای دیگر به تو میدهند. تو در این نقطه نیکی میکنی، چشمهایت را دوختهای که این بذری که اینجا کاشتهای از همین جا سبز شود. بعد میبینی اینجا سبز نشد بلکه اینجا نقطه مقابل آن سبز شد. [آنگاه نتیجه میگیری که بهتر است به کسی نیکی نکنی.] نه، تو تخم نیکی را اینجا بکار، یک وقت میبینی صد فرسخ آن طرفتر نتیجه داد. بعد میفرماید: خدا نیکوکاران را دوست دارد. تو چرا وقتی به بشر میدهی از همان بشر هم میخواهی؟ تو به خدا بسپار، از خدا بخواه، «جهان را صاحبی باشد خدا نام». خدا عالم را این گونه ساخته که تخم نیکی هرگز ضایع نمیشود.
(1) حکمت 204
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص149ص 📚💯
💕استاد مطهری : امکان ندارد که نیکی پاسخ نداشته باشد...💕
در نهجالبلاغه جملهای هست که ابتدا ممکن است انسان آن را یک جمله اخلاقی ساده تلقی کند ولی همین کلمه را شما از جنبه معارفی، شناختی و بینش جهانی بسنجید. میفرماید : لایزْهِدَنَّک فِی الْمَعْروفِ مَنْ لا یشْکرُهُ لَک، فَقَدْ یشْکرُک عَلَیهِ مَنْ لا یسْتَمْتِعُ بِشَیءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِک مِنْ شُکرِ الشّاکرِ أکثَرَ مِمّا أضاعَ الْکافِرُ، وَ اللهُ یحِبُّ الْـمُحْسِنینَ[1].
اگر به کسی نیکی کردی و او نیکی تو را به نیکی پاسخ نگفت، تو به او نیکی کردی او در عوض به تو نیکی نکرد و احیاناً به جای نیکی بدی کرد، این سبب نشود که تو در نیکی کردن بی رغبت شوی و میل به نیکی کردن از تو گرفته شود، بگویی ای آقا! این دنیا یک دنیایی است! به هر کسی خوبی میکنی به تو بدی میکند، بهتر این است که به کسی خوبی نکنی. نه، هیچ وقت این طور فکر نکنید. امکان ندارد که نیکی پاسخ نداشته باشد، منتها تو نباید انتظار داشته باشی که به هر کس که نیکی میکنی از همان نیکی پاسخ بگیری. ✋
اشتباهت این است. تو نیکی کن بدون آنکه چشمداشت از آن کسی که به او نیکی میکنی داشته باشی. بعد میبینی یک کسی که تو اصلا به او نیکی نکردهای به تو نیکی میکند، یعنی پاسخی که از این باید بگیری از جای دیگر به تو میدهند. تو در این نقطه نیکی میکنی، چشمهایت را دوختهای که این بذری که اینجا کاشتهای از همین جا سبز شود. بعد میبینی اینجا سبز نشد بلکه اینجا نقطه مقابل آن سبز شد. [آنگاه نتیجه میگیری که بهتر است به کسی نیکی نکنی.] نه،❌
تو تخم نیکی را اینجا بکار، یک وقت میبینی صد فرسخ آن طرفتر نتیجه داد.😉 بعد میفرماید: خدا نیکوکاران را دوست دارد. تو چرا وقتی به بشر میدهی از همان بشر هم میخواهی؟ تو به خدا بسپار، از خدا بخواه، «جهان را صاحبی باشد خدا نام». خدا عالم را این گونه ساخته که تخم نیکی هرگز ضایع نمیشود. 😍
(1) حکمت 204
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص149 📚