•: 🦋:•
دلنشینترین محبت و عشقبازی، محبت
بهـ امام زمان ؏ـج استـ ! امتحان کنید،
کمے توجه به همان محبتے که به حضرتـ
داریم، این تجربھ را به ما خواهد داد . .
استاد_پناهیان
شهید امیر حآج امینے:اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم
به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم....
حواسمون هست؟‼️مَدیۅن خۅݩِ شُہدآییـم
سنگࢪشہدا
31.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🕊🌿°•
واسه پول رفتن؟؟!!
قیمت بیبابا شدن ، یه دختر بابایی چند :)-؟!
بهخدا نمیارزه ! که بابات بره دیگه برنگرده . . .
#مدافعینعشق •♥️•
مداحی آنلاین - عشق قیمت نداره - سیدرضا نریمانی(1).mp3
5.99M
~🎶🎵
فقط دخترا میفهمن :)-!
•°🌹🕊°•
مدیونیم حقیقتا :)-!
مدیون دخترانی که بی بابا شدند
تا دخترانی بیعفت نشوند . . . !
#مدافعینعشق •♥️•
[رهـــــآݜـــدهـ](آراز)
✍🏻نویسنده≈ #میــم_دور_از_میـم
2⃣1⃣ #21
من:ببین، فک نکن یادم نرفته هاااااا.
تو هرچی شده بود رو باید ب من میگفتی!ن اینکه بعد کلی فحش و بد و بیراه بفهمم...
مسی:تو آدمش بودی و من بهت نگفتم؟!
پریروز ک بهت گفتم چی کار کردی؟!
خو چ فرقی میکرد ک کی بهت بگم؟!
بعدشم؛تو ک تلافی هرچی فحش و بدو بیراهم سر من دراوردی!!
منتشم سر من میزاری؟!
من:ببین بس کن!
اصلا حوصله ندارم.اندازه کافی امروز خاطره مرور کردم.
مسی:تو اینجا اومدی همه چیو تموم کنی یا اینکه گذشته رو شخم بزنی؟؟
من:شاید همه موارد!!
مسی:غلط کردی!
من با مامانتینا حرف زدم.گفتن ک خیلس حواسم بهت باشه!
من:بابته؟!
مسی:همسایه پایینیتون!\:
من:ببین اگه....
حرفمو قطع کرد و سریع گفت:
جوش نیار بابا!!
من براهاشون کلی توضیح دادم ک هیچ ربطی نداره.
ترو خدا باز شروع نکن.
برگشتم ب حالت اولم.
گنگ بودم ، ی حالت اضافه بودن ، ی حال بی هدف بودن...
مسی بند شدو تو پاکتی ک اورده بود دنبال چیزی میگشت.
تو حال خودم بودم ک مسی صدام زدم:
آراز!!!
پاشو ی چیز کوفت کن باید برم.
آراز!!
کری احیانا؟؟
نه شب شد ، پاشوووو
توی همون حالت بودم ک گفتم:
هرچی هست خودت بخور!
میخای بری هم برو ، چیکار ب من داری؟!
سنگینی نگاش ب شدت حس میشد.
مسی:
آراز چ مرگته؟!
الان مشکل چیه؟؟
چرا نمیفهممت!چرا نمیگی؟
از اون خونه هم ک زدی بیرون، دیگ مشکل چیه؟!
سوالایی بود ک ذهن خودمم بد مشغول کرده بود ، ولی جواباش اینقدر گنگ بود ک حتی خودمم قانع نکرد ، چ برسه ب باقی...
سنگرالشهدا
[رهـــــآݜـــدهـ](آراز)
✍🏻نویسنده≈ #میــم_دور_از_میـم
2⃣2⃣ #22
مسی ک رفت تازه تونستم ی نفس راحت بکشم!
اینقدر ک این بشر فکزد.
:هووووووف
هنوز ننشسته بودم ک صدای زنگ واحد اومد.
فک کردم ممده !
اما در رو که باز کردم ، با دیدن ترانه تعجب کردم.
از وقتی تصمیم گرفتم بیام اینجا ، خیلی ب اولین برخوردمون فکر کرده بودم.
ولی الان!اینجا!اینطوری!!!
قیافه متعجبم رو جمع وجور کردم ، بی توجه ب سلامی که کرد در رو روش بستم.
پشت در نشستمو سرمو تو دستام گرفتم.
عاخه چرا؟!
تیک گرفته بودم و با انگشت اشارم میزدم تو سرم ک صدای ترانه از پشت در اومد:
نمیدونستم اینقدر داغونی!!
یک سالی میشه همو ندیدیم ! ن؟! فک نمیکردم خالهداینقدر زود تنهات بزاره، ولی....
حرفشو خورد.
بعد ی مکث تقریبا طولانی گفت:
خیلی بده دلیل حال خراب کس دیگای باشی.
اما من نمیخواستم اینطور بشه!
من فکر میکردم ...
من فکر میکردم سجاد بیشتر دوسم داره...
این رو ک گفت حسابی اعصابم تشنج زد.با بیشترین حد عصبانیت ، بلند شدمو در رو باز کردم.
تون صدام دست خودم نبود:
ببین ...
حال الان من هیچ ربطی ب تو نداره.
تو کی هستی؟چه ارزشی داری برام که باشی باعث حال خرابم؟!
هااااااااااا؟
نمیشنوم...
ی بار دیگ فقط ببینمت ، زنده زنده چالت میکنم.
گمشوووو.
درو که کوبیدم، فرو ریختم.
از در فاصله گرفتم ک صدای ضجه هام بیرون نره...
عاخه چرا؟
مگ من چیکار کردم ک نتیجش این حاله؟
شاید تنها باعث بانی حال الانم اون دخترهی بیشعوره.
از اولش ک نبود!
ناکس اومد همه داشته هامو گرفت رفت.
بعد اون من هیچی ندار شدم.
ن اینکه اون باشه همه چیزم، ن!!
اون هرچی آرامش و خواب و دلخوشی هامو جمع کرد برد.
همون روزی ک سر قرارمون با سجاد اومدو گفت:
آراز جان!
این سجاده !!
فک کنم بقیه حرفش یادم نمیاد.
چون اون موقع هم مثل الان ، فقط تو سرم اکو میشد:
این سجاده!!
سنگرالشهدا
هدایت شده از ˼سنگرشھدا˹
نظراتتون درباره رمان چیه؟!
آیا میخونید!؟
تا نیم ساعت بعد از پارت گذاری منتظر انتقاداتتون هستم😉🌹👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16156291668029