eitaa logo
سنگر زینبیون
37 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
132 ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢دلیل اينکه هنگام تولد بدون نماز ميگوييم ولي موقع نماز ميخوانيم چيست؟ : ✅دليل اصلي اذان گفتن در گوش کودکي که به تازگي در يک خانواده مسلمان به دنيا آمده، اين است که نخستين صدايي که گوش او دريافت مي کند، اذان و اقامه باشد که شامل توصيف عظمت و بزرگي خداوند متعال است. چون انسان با شهادت دادن به يگانگي خدا، رسالت پيامبر(ص) و امامت حضرت علي(ع) وارد دايره اسلام و مذهب تشيع مي شود. به همين دليل است که به محض تولد يک مسلمان، شعار اسلام در گوش او خوانده و به او تلقين مي شود؛ همان طور که در زمان مرگ و خروج او از دنيا نيز يگانگي خدا و جمله توحيد که ذکر «لااله الاا...» است به او تلقين خواهد شد. نکته قابل توجه اين است که هر چند کودک تازه متولد شده جملات اذان و اقامه و مفهوم آن را درک نمي کند اما خواندن همين ذکرها بر روح و جسم او اثر مي گذارد و روحيه مسلماني او را تقويت خواهد کرد. به همين دليل لازم است پدران و مادران اين سنت مهم و زيباي اسلامي را که از پيامبر (ص) آموخته ايم مورد توجه داشته باشند . همان‌گونه احترام به مسلمان زنده واجب است، لازم است مرده او نيز مورد تکريم و احترام قرار گيرد؛ لذا در شرع اسلام احکامي؛ مانند غسل، کفن و دفن و خواندن نماز بر بدن او واجب شده است. در ارتباط با فلسفه نماز ميت، امام رضا(ع) مي‌فرمايد: «اگر کسي بپرسد؛ چرا مأموريم که بر مردگان خود نماز بخوانيم، گفته مي‌شود؛ براى اين‌که به درگاه خدا شفيع ميت شويم و آمرزش او را از خداوند بخواهيم؛ زيرا که هيچ وقتى از اوقات، ميت محتاج‌تر از لحظه پس از مرگ نيست که شفاعت شود و از براى او طلب مغفرت و آمرزش کنند». بنابر اين، طلب آمرزش و دعا براي کسي که از دنيا، به سوي عالم برزخ و سراي آخرت راهي شده، دليل تشريع نماز ميت مي‌باشد. از همين رو است که نمازگزاران پس از تکبير سوم براى مردان و زنان مؤمن دعا کرده و بعد از تکبير چهارم بويژه براى ميّت دعا مي‌کنند. 📚عيون اخبار الرضا(ع)، 2، ص 113
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد. یک روز عصر،دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنج هایی که در مسیر معنویت به خود داده‌ای، زندگی ‌ات بهتر نشده. آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد. سرانجام در سکوت، پاسخی را که می‌خواست یافت. این آهنگر بود: در این ، خام برایم می‌آورند و باید از آن بسازم. می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟ تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم می‌دهم تا شود.  بعد با بی‌رحمی، سنگین‌ترین را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در تشت فرو می‌کنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و می‌برد. باید این کار را آن قدر کنم تا به مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست. آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد: گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند این عملیات را بیاورد. حرارت، و تمامش را می‌اندازد. می‌دانم که این ، هرگز شمشیر در نخواهد آمد. آن وقت است که آنرا به میان انبوه کارگاه میاندازم. باز مکث کرد و بعد ادامه داد: می‌دانم که در آتش رنج فرو می‌روم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، ، و گاهی به شدت می‌کنم. انگار فولادی باشم که از شدن رنج می‌برد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است : «خدای من، ازآنچه برای من خواسته‌ ای  صرف نظر نکن تا شکلی را که می‌خواهی، به خود بگیرم. به هر روشی که می‌پسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است،ادامه بده، اما هرگز، مرا به کوه فولادهای بی فایده